خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی اگر قبول شده باشی ، اعزام میشوی « اکبر اردستانی ، برادر شهید » قرار بود برای دیدن یک دوره دو ماهه نظامی عازم کشور چین شوم . علی رغم اینکه در کلیه مراحل پذیرش و امتحان قبول شده بودم ، ولی در دل کمی ابهام داشتم که نکند ، بی دقتی شود ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ فدایی امام…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی فدایی امام « شهین اردستانی ، مادر همسر شهید » دامادم حاج مصطفی انسان بسیار مؤمن و شجاع بود . ایشان طی دوران دفاع مقدس مخلصانه میجنگید و خود را فدایی امام میخواند . او شهادت را موهبتی الهی میدانست و عاشق شهادت بود . حاج مصطفی همواره از تیمسار شهید ، ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ نمیخواهم گرفتار هوای نفس شوم…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی نمیخواهم گرفتار هوای نفس شوم « سید کمال اردستانی ، برادر همسر شهید » روزی در منزل نشسته بودیم که یکی از بستگان آمد و خبر داد ، حاج مصطفی را دیده که به طرف روستای قاسم آباد ( روستای زادگاهش ) میرفته . در آن موقع ما و سایر بستگان در ورامین ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/مهمان میشوم ، ولی شرط دارد…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی مهمان میشوم ، ولی شرط دارد « حجت الاسلام محمد جعفر روحی » زمانی که در پایگاه بوشهر ، مسئول عقیدتی سیاسی بودم ، روزی شهید اردستانی برای انجام مأموریتی به پایگاه آمد . آن موقع معاون عملیات نیروی هوایی بود . به سبب سابقه آشنایی و الفتی که بین ما وجود ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ بگذار وظیفهاش را انجام دهد…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی بگذار وظیفهاش را انجام دهد « اکبر اردستانی ، برادر شهید » برادرم ( شهید اردستانی ) با اینکه مشغله زیادی داشت ، ولی هر چند وقت ، یکبار به روستای قاسمآباد میآمد و در کارهای کشاورزی به ما کمک میکرد . غروب یکی از روزهای تابستان با ماشین شخصی ایشان که ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ ساده و صمیمی
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی ساده و صمیمی « اکبر اردستانی ، برادر شهید » برای اینکه راه روستای قاسم آباد – که فاصله زیادی هم تا اتوبان پیشوا ندارد – اسفالت شود ، شهید اردستانی با وزیر جهاد وقت ( مهندس فروزش ) تماس گرفته و از او خواسته بود که دستور بدهند روستا را اسفالت کنند ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ ساختمان نیمه کاره
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی ساختمان نیمه کاره « اکبر اردستانی ، برادر شهید » دوران دفاع مقدس ، برادرم ، تیمسار اردستانی خیلی کم در ورامین دیده میشد . همیشه در میدانهای نبرد و مأموریتهای پروازی به سر میبرد . در آن زمان به اصرار بستگان ، ساختن خانهای را شروع کرده بود ، ولی به خاطر ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ پیشگام در عمل
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی پیشگام در عمل « سرهنگ خلبان عبدالحمید نجفی » آشناییام با شهید بزرگوار ، حاج مصطفی اردستانی به سال ۱۳۵۰ و حضور در دانشکده خلبانی بر میگردد . به سبب وجه مشترکی که در پایبندی به مسائل مذهبی بین ما وجود داشت ، همین امر باعث شده بود تا قرابت بیشتری بین من ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ نذر دارم شتر قربانی کنم…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی نذر دارم شتر قربانی کنم « سرهنگ حسن علی زاده » سال ۱۳۶۴ از طرف نیروی هوایی به حج مشرف شدم . در این سفر روحانی ، سعادت یارم بود که با شهید بزرگوار حاج مصطفی اردستانی همسفر شده و در طول مدت اقامت در مدینه منوره و مکه معظمه هم اتاق باشیم ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/حسابی شرمنده شدم…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی حسابی شرمنده شدم « یکی از پرسنل نیروی هوایی » دو روزی از آزاد سازی خرمشهر گذشته بود . به پایگاه هوایی امیدیه منتقل و بایکی از پرسنل در ساختمان « اچ » هم اتاق شدم . وضع زیست محیطی پایگاه به خاطر تازه تأسیس بودن و شرایط جنگ تحمیلی زیاد مطلوب ... ادامه مطلب »