خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
ساختمان نیمه کاره
« اکبر اردستانی ، برادر شهید »
دوران دفاع مقدس ، برادرم ، تیمسار اردستانی خیلی کم در ورامین دیده میشد . همیشه در میدانهای نبرد و مأموریتهای پروازی به سر میبرد . در آن زمان به اصرار بستگان ، ساختن خانهای را شروع کرده بود ، ولی به خاطر جنگ و مأموریتهایی که داشت ، ساختمان نیمه کاره مانده بود . من ساخت آن را از جانب او به دست گرفتم . ساختمان به جایی رسید که ۴ شاخه تیر آهن کم آمد . روزی با او صحبت کردم ، که یا چهار شاخه آهن آزاد بخرید یا اینکه با لباس پرواز به شهرداری بروید ، اگر شما را در این لباس و درجه ببینند به مشکل رسیدگی کرده حواله تیرآهن صادر میکنند .
او در حالی که چشمانش را گرد کرده بود و گویی انتظار شنیدن چنین حرفی را از من نداشت ، گفت :
اولاً پول ندارم آهن آزاد بخرم . ثانیاً درست نیست که من از این لباس سوء استفاده کنم . ارزش این لباس بالاتر از این حرفهاست که من آن را در راه منافع شخصی خود به کار ببرم .
لباس برای خدمت و جنگ است و لاغیر . بگذارید ساختمان به همان وضع بماند .
البته جوابش همان بود که من منتظر شنیدنش بودم . به این ترتیب ساختمان به مدت سه سال به همان صورت ماند تا اینکه کمکم و با همت خود ، آن را ساخت .
منبع: کتاب اعجوبه قرن