خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا

خاطرات شهدا

فوتبالیست‌هایی که معراجی شدند/ تیمی که ۲۰ شهید تقدیم انقلاب کرد

تیم فوتبال شهید امیر ورامین با تقدیم ۲۰ شهید در دوران دفاع مقدس مانند نگینی در میان تیم های فوتبال کشور می درخشد، تیمی که بازیکنانش در میدان ایثار و شهادت قهرمان شدند. شهرستان ورامین از دیرباز در رشته های مختلف ورزشی جایگاه ویژه و قابل توجهی را در میان شهرستان های استان تهران داشته است. رشته فوتبال از جمله ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید محمد رجبی / تفسیر حمد …

تفسیر حمد شهید محمد رجبی ستوان یکم نیروی هوایی بود اما به خواست خودش به عنوان رزمنده ویک نیروی عملیاتی بسیجی در خطوط اصلی نبرد، خدمت می کرد. هر جا قدم می گذاشت، مکن و مقدمات نماز جماعت را آماده می کرد. مداح نبود اما دعای کمیل و زیارت عاشورای منقلب کننده ای می خواند. زیارت عاشورا را همیشه می ... ادامه مطلب »

کرامتی از شهید مدافع حرم مدفون در امامزاده خیرآباد

کرامتی از شهید مدافع حرم یاسین غلامی یاران چه غریبانه … تلفنم زنگ خورد پدرم بود. به ندرت از تلفن استفاده می‌کرد و زنگ می‌زد. گوشی رو سریع برداشتم وجواب دادم، گفت: سریع بیا خونه باید بریم جایی. دیگر مطمئن شدم  حتما خبری شده است. چند روزی می‌شد که حال مادرم خوش نبود. ترسیدم بپرسم چی شده و کجا باید ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید سیدهادی احمدی / رزمنده ی دو شیفت …

رزمنده ی دو شیفت شهید سیدهادی احمدی پدر شهید می گفت: «حرفهای ناب پیش خودشان ماند». می ترسم چیزی بگویم، کم و زیاد باشد و آنها راضی نباشند. یک بار از صدا و سیما برای فیلم برداری آمده بودند، سراسیمه به پشت خاکریزی پرید و خودش را مخفی کرد تا از او فیلم نگیرند. وقتی به او گفتم چرا این ... ادامه مطلب »

خاطرات/شهید سیّد محمّد احمدی

 خاطرات شهداء از پشت شیشه‌ی قطار شهید سیّد محمّد احمدی  راوی: ابراهیم شیرکوند وقتی سیّد علی احمدی – پسرعموی محمّد – به شهادت رسید، اوایل جنگ بود و هنوز معراج شهدا تشکیل نشده بود و ما خودمان شهدا را به شهرستان می‌فرستادیم. من به سیّد محمّد گفتم: « شما جنازه رو می‌بری ورامین و تحویل خانواده‌ات می‌دی.» او ناراحت شد ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی قمی (۱۴) // فرمانده ۲۳ ساله، صیاد شیرازی به کاوه و قمی عشق می ورزید و…

مسجد پادگان ما ابتدا در یک مجتمع کشاورزی بود. یک سری خانه های سازمانی داشت، دو سه تا ساختمان امور خدماتی. در حقیقت جای قابل تحملی برای استقرار نیرو ها نبود. یکی از عشق های قمی و کاوه ساختن پادگان بود. شبانه روز برای ساختن پادگان تلاش می کردند. قمی اعتقادش بر این بود که اولویت دارترین مکانی که باید ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی قمی (۱۳) // مرزن آباد، ضد انقلاب زیر پای ماست و…

بی سیم چی بی سیم چی را دنبال خودش می کشاند؛ چون خودش کوهنورد قهاری بود، خسته نمی شد. هر بی سیم چی با قمی به شناسایی نمی رفت. خودش گلچین می کرد. بی سیم دست بی سیم چی و گوشی دست علی قمی بود و از کوه و کمر می رفتند بالا.  ————————————————————————————————————- عملیات را ماهرانه طراحی می کرد ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی قمی (۱۲) // ما می توانیم، در ارتفاعی بلندتر از ما و…

علی اصغر حسین (ع) به حضرت علی اصغر(ع) علاقه مند بود. هم خودش روضه می خواند و هم گریه می کرد. می گفت: دشمن از مشاهده ی شهادت علی اصغر(ع) مات مهبوت است و شروع می کرد به گریشتن. صحنه ی عاشورا و مظلومیت عاشورا را با حضرت علی اصغر(ع) گره می زد. تجلی تمام مصداق های عاشورا را در ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی قمی (۱۱) // مرد میدان، الله اکبر سر دهید و …

نگذاشت کاوه با ما بیاید اواخر زمستان ۱۳۶۲ بود که می خواستیم برویم همان منطقه ای که علی قمی شهید شد یک منطقه ی دمکرات خیز. تعداد معدودی از بچه های اطلاعات عملیات بودیم. کاوه به همراه ما پشت وانت نشسته بود. علی قمی از این موضوع اطلاعی نداشت. دم در پادگان که می خواستیم از دژبانی عبور کنیم، قمی ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی قمی (۱۰) // بنزین، سرما خوردگی و…

برادر قمی کیست؟ از قرارگاه حمزه هلی کوپتری آمد که قائم مقام تیپ ویژه، علی قمی را برای جلسه به پیران شهر ببرد. هلی کوپتر آمد کنار ما، خلبان پیاده شد و گفت: با برادر قمی کار دارم. علی قمی خاک و خلی آن طرف تر از ما نشسته بود. اشاره کردم؛ «اوناهاش، اون برادر قمی.» از دور نگاهی انداخت ... ادامه مطلب »