خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ نذر دارم شتر قربانی کنم…

خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ نذر دارم شتر قربانی کنم…

خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی

 نذر دارم شتر قربانی کنم

 « سرهنگ حسن علی زاده »

سال ۱۳۶۴ از طرف نیروی هوایی به حج مشرف شدم . در این سفر روحانی ، سعادت یارم بود که با شهید بزرگوار حاج مصطفی اردستانی همسفر شده و در طول مدت اقامت در مدینه منوره و مکه معظمه هم اتاق باشیم . هر چند که از قبل او را می‌شناختم و به سبب مسئولیتی که در پایگاه چهارم ( دزفول) داشتم ، از نزدیک شاهد رزم بی‌امان این دلاور خستگی ناپذیر بودم ؛ ولی در این سفر ، ابعادی از شخصیت آن بسیجی عارف برایم نمایان شد که تا آن روز برایم ناشناخته بود .
شب زنده‌داری‌های عارفانه‌اش در طول اقامت در مکه و مدینه ما را سخت تحت تأثیر قرار داده بود . به گونه‌ای که هیچ گاه نشد برای نمازصبح از خواب برخیزم و حاج مصطفی را درون رختخواب بیابیم . نیمه‌های شب به پا می‌خاست و به حرم می‌رفت و عاشقانه با خدای کعبه به راز و نیاز می‌نشست . شب هنگام نیز دیر وقت به منزل می‌آمد و گویی از شوق نیایش با معبود ، خواب را به چشمان نافذش راهی نبود .
آن سال ، موسم حج در مرداد ماه واقع شده بود و گرمای طاقت فرسای عربستان زائران را بی‌تاب می‌کرد ؛ ولی شهید اردستانی در آن گرما مسیر « منا » تا مکه را پای برهنه طی می‌کرد .
در اتاقی که ساکن بودیم ، تعدادمان به هفت نفر می‌رسید و همه از پرسنل نیروی هوایی بودیم . ساکهای مسافرتی را در گوشه‌ای از اتاق جا داده بودیم و هر از چند گاهی وسیله‌ای به عنوان سوغات خرید می‌کردیم ودرون ساکها جا می‌دادیم . تنها ساکی که خالی بود و تا هنگام بازگشت به وطن پر نشد ، ساک شهید اردستانی بود . روزی به او گفتم :
حاج مصطفی ! چرا شما چیزی نمی‌خرید ؟
خندید و به شوخی گفت :
من نذر کرده‌ام شتر قربانی کنم ، لذا پولم به خرید سوغاتی نمی‌رسد !
ولی این گفته او یک شوخی بیش نبود و برای اینکه مرا قانع کند که زیاد در این امر کنجکاوی نکنم این حرف را زد .

  منبع: کتاب اعجوبه قرن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.