خانه » بایگانی برچسب ها : به قلم رحیم مخدومی

بایگانی برچسب ها : به قلم رحیم مخدومی

چشم طمع به ردای بابامیر

داستانکی از رحیم مخدومی چشم طمع به ردای بابامیر همه می‌گفتند: «بابامیر از دنیا رفته.»  نامه رسان ‌با چهره‌ای برافروخته فریاد می‌کشید: «چرا می‌گویید از دنیا رفته؟ به خدا قسم او را کشته‌اند.‌‌ همان طور که بابامیر قبلی را کشتند!» مردم که نه کشتنی دیده بودند و نه کشته شدنی، به این حرف اعتنا نمی‌کردند. اما نامه رسان بر موضوع ... ادامه مطلب »

جناب هیس!

«آقای هیس دنیای بی درد سر را دوست داشت. وقتی کسی تو صورت کسی دیگر می‌زد، به کسی دیگر می‌گفت: «هیس! جوابشو نده. چون دعوا می‌شه.» وقتی جنگ می‌شد و یک طرف تا می‌توانست از طرف دیگر می‌کُشت، زود پرچم صلح را به اهتزاز در می‌آورد و به طرف دیگر می‌گفت: «هیس! اگر صدایت را درآوری، نابود می‌شوی. همین که ... ادامه مطلب »

داستانک «موج مردم»/ ولی کلید دست شماست!

رحیم مخدومی نویسنده ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، داستانکی با عنوان «موج مردم» را در اختیار این خبرگزاری قرار داده که در ادامه آن را می‌خوانید: «گرسنه‌ها جلوی گاو صندوق صف بسته بودند و بیکارها جلوی کارخانه. منتظر کلید بودند. پلیس ضد شورش با طلق و باطوم – آماده باش – ایستاده بود. نزدیک غروب، امید گرسنه‌ها و بیکارها در ... ادامه مطلب »

ماجرای قطاری که می‌خواهد برود سمت بهشت

«رحیم مخدومی» نویسنده مطرح و کاربلد کشورمان داستانی نوشته و برای انتشار در اختیار «رجانیوز» قرار داده است. مثل همیشه، این داستان کوتاه مخدومی هم ناظر به شرایط این روزهای کشور است و باید دقیق‌تر خواندش. «لقّندگی سوخت‌ چی» مسافر‌ها سوار قطار بودند. یعنی که تصمیمشان را گرفته بودند. به‌‌ همان مقصدی می‌‌خواستند بروند که قطار می‌‌رفت. لوکوموتیو‌ران هم سر ... ادامه مطلب »

نامه رحیم مخدومی درباره موضع وزارت ارشاد/ وقتی آواره کردن یک موسسه فرهنگی مردمی، در صدر اولویت‌های یک مدیر قرار می‌گیرد

نامه رحیم مخدومی درباره موضع وزارت ارشاد و جشنواره‌ داستان فتنه: پوسترهای جشنواره در ارشاد تهران بایکوت شد/ وقتی آواره کردن یک موسسه فرهنگی مردمی، در صدر اولویت‌های یک مدیر قرار می‌گیرد یک روز بعد از برگزاری اختتامیه چهارمین دوره جشنواره رسول آفتاب، رحیم مخدومی از نویسندگان کشورمان و دبیر این جشنواره با انتشار نامه سرگشاده‌ای، از رویکرد وزارت فرهنگ ... ادامه مطلب »

به آرامش رسیدن مردی که آرامش همه بود/ ای بازمانده‌ها بعد از ما چه کردید؟

رحیم مخدومی: امروز مردی در ورامین به آرامش رسید که مایه آرامش همه بود. یک ورامین بزرگ بود و یک جعفری منش بزرگتر از ورامین. درد – هر روز- او را بزرگ و بزرگتر می‌کرد. آن چنان که روحش نه در ورامین و تهران بلکه در ایران و این کره خاکی هم نگنجد و هوای پیوستن به “عرضها السموات و ... ادامه مطلب »

لباس گشاد رئیس جمهور

دژبان جلوی دفتر دژبانی داشت غرولند می‌کرد. او دوست داشت نه تنها نیروهای تحت امر خودش، بلکه تمامی نیروهای موجود در پایگاه نزدش آمده، بگویند؛ جناب آقای دژبان زحمتکش و دیپلمه وظیفه! امروز که آقای پرزیدنت در این پایگاه یک جلسه رو کم کنی با بچه‌های سپاه دارد، شما بفرمایید چه کاری از دست ما ساخته است؟ اگر قرار است ... ادامه مطلب »

متعادل خمیده

متعادل خمیده یکی ایستاده بود، یکی خمیده، یکی خوابیده. شکارچی، ایستاده را به گلوله بست. خوابیده به ایستاده گفت: «بخواب یه دنده! می‌بینی که شکارچی با خوابیده‌ها کاری نداره!». خمیده گفت: «با خمیده‌ها هم کاری نداره. نه نیاز به اون همه شُل بازی است که بخوابی، نه نیاز به این همه قُد بازی که سیخ بایستی. مثل من خمیده و ... ادامه مطلب »

علی خلیلی؛ پرچمی که به اهتزاز درآمد

در میان همه­ ی بنده­ های مؤمن و صالح خدا، تعداد بسیار اندکی پرچم طریقی می­شوند که خود طی کرده­ اند. همه­ ی توجهات می­رود به سمت آن­ها. از همه جا قابل رؤیت می­شوند و در همه­ ی دل­ های پاک جا می­گیرند. چرا که مأموریت­شان را در “وقت لازم” انجام داده ­اند. نیت خوب، فکر و اندیشه­ ی خوب ... ادامه مطلب »

جای دزد و داروغه عوض شده

جای دزد و داروغه عوض شده بخشی از ادعای دولت راستگویان مبنی بر ممنوع القلم بودن برخی از نویسندگان در دولت اصولگرایان، کمی راست است. اما نه آن گونه که اصلاح طلب نمایان افراطی به نفع خود مصادره می‌کنند. چرا که آن‌ها در هیچ دولتی ممنوع القلم نبوده‌اند، بلکه همیشه قلم‌های انقلابی و متعهدند که فرا‌تر از تاب تحمل صاحب ... ادامه مطلب »