خانه » شهدای ورامین (برگ 50)

شهدای ورامین

خاطرات شهید منصور ستاری / شام سربازی …

شام سربازی « تیمسار علی غلامی » استخر سرپوشیده نیروی هوایی در حال ساخت بود و کار تا دیر وقت ادامه داشت . غروب بود که تیمسار ستاری به محل آمدند . غذایی که برای سربازان آورده بودند سرد شده بود و مقداری گرد و خاک نیز روی آن نشسته بود . ایشان بسیار ناراحت شدند ، ولی به روی ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / لباس سربازی …

لباس سربازی « تیمسار ایرج نادرپور » گرمی هوا در پایگاههای گرمسیری ، پروازهای آزمایشی خلبانان را مختل می‌کرد و از این رو لازم بود که پروازها در یکی از پایگاههای مناطق سردسیر انجام گیرد . پایگاه مشهد برای این منظور در نظر گرفته شد . تیمسار ستاری دستور دادند ، جهت اسکان خلبانان و پرسنل پروازی ، مهمانسرایی در ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / به توانایی‌هایتان ایمان دارم …

به توانایی‌هایتان ایمان دارم « سرهنگ سید شریف حسینی » یکی از قطعه‌های هواپیمای ساخت شوروی خراب شده بود و به دستور تیمسار ستاری جهت تعمیر به قسمت ما آورده بودند . روزی تیمسار برای سرکشی و پی‌گیری پیشرفت کارها ، نزد ما آمدند و پرسیدند : تعمیر آن قطعه را به کجا رساندید ؟ گفتیم : تیمسار ! این ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / اگر برنگشت …

اگر برنگشت … « سرهنگ علی فضلی » ستوان « جاوید راد » فوق لیسانس رشته مکانیک بود . او برای ادامه تحصیل و اخذ مدرک دکترا در آزمون اعزام به خارج شرکت کرد و در سطح کشور مقام سوم را به دست آورد . وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، از یکی از دانشگاههای معتبر انگلستان در رشته هوا ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / یک نوع غذا …

یک نوع غذا « فخری ستاری ، خواهر شهید ستاری » منصور با توجه به گرفتاریهای کاری که داشت خیلی کم به منزل ما می‌آمد ، ولی هر وقت می‌دانستم که او قرار است بیاید ، از شدت علاقه‌ای که به ایشان داشتم ، به هر نحوی که شده بود ، چند نوع غذا برایش درست می‌کردم . پس از ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / از من که دلگیر نیستی ؟

از من که دلگیر نیستی ؟ « رحمان ستاری ، برادر زاده شهید ستاری » تازه دفترچه اعزام به خدمت گرفته بودم که عمویم برای دیدن خانواده و فامیل به ده ولی آباد آمدند . من که تمایل زیادی داشتم در نیروی هوایی خدمت کنم ، از این فرصت استفاده کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم . ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / رقت قلب …

رقت قلب « ستوان محمد ابراهیم بهروزی » نیروی هوایی در کنار سد لتیان ، اردوگاهی احداث کرده بود تا دوره‌های آموزشی نجات خدمه خلبانان را در آنجا برگزار کند . پس از اینکه سیستم برق اردوگاه تکمیل شد ، قرار بر این شد که همزمان با ولادت حضرت علی (ع) افتتاح شود . ما مسئولیت پذیرایی مراسم را به ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / ایشان تیمسار ستاری‌اند …

ایشان تیمسار ستاری‌اند . « تیمسار جهانگیر بالش زر » ویلاهایی که به دستور تیمسار ستاری در اردوگاه « بیشه کلا » برای استراحت پرسنل نیروی هوایی احداث شده بود ، هنوز نیمه کاره مانده بود. تیمسار اصرار داشتند ؛ این ویلاها تا شروع فصل تابستان آماده شده و به بهره برداری برسند . روز هشتم خرداد ماه بود که ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / حس بویایی …

حس بویایی « سرهنگ رشید قشقایی » سال ۱۳۷۰ برای تیمسار ستاری کسالتی پیش آمد . به خاطر وخامت حالشان در بیمارستان بستری شدند و تحت مراقبتهای پزشکی قرار گرفتند . من ، وقتی از این ماجرا باخبر شدم ، برای دیدارشان به بیمارستان رفتم . هنگامی که در آنجا بودم ، پرستار برای تزریق آمپول به کنار تختشان آمد ... ادامه مطلب »

خاطرات شهید منصور ستاری / مشورت در هواپیما …

مشورت در هواپیما « تیمسار خلبان محمد دانشپور » شب بود که آجودان تیمسار ستاری به منزل ما زنگ زد و گفت : تیمسار فرمودند شما فردا ساعت ۷ صبح در فرودگاه مهر آباد حاضر باشید ! رأس ساعت مقرر ، خود را به فرودگاه رساندم . تیمسار نیز به همراه تعدادی از معاونت‌های نیرو به فرودگاه آمده بودند . ... ادامه مطلب »