تب جبهه شهید حجت الله خلیلی در زمان تظاهرات و راهپیمایی، پلاکارد و وسایل صوتی و بلندگوها را که در منزل نگهداری می کرد بیرون می کشید و بدون خوردن صبحانه تا پایان روز تلاش می کرد. او در پانزده سالگی به جبهه رفت، اعتقادی راسخ داشت و ایمان و قناعتش زبانزد بود. به قول مادر، هرگز فکر شکم نبود. ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید حسین معافی / غیبت مرموز …
غیبت مرموز شهید حسین معافی حسین ناراحتی قلبی داشت و همین مسئله باعث تعلل در رضایت پدر برای رفتن او به جبهه می شد. با این حال اشتیاق پرواز به سوی جبهه همه ی مسایل دیگر را تحت الشعاع قرار داده بود. سابقه ی مبارزات حسین به قبل از انقلاب برمی گشت. او از جمله کسانی بود که مجسمه شاه ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید هادی شکری / دستهای شفا …
دستهای شفا شهید هادی شکری هادی هم، جزو کسانی بود که به هیچ وجه مسایل و مشکلات جبهه را مطرح نمی کرد؛ یعنی اصلاً از جبهه چیزی نمی گفت و اگر خانواده به مسایلی پی می برد، به وسیله ی دوستان و همرزمانش بود. او هرگز به مرخصی نیامد؛ هربار که فراق هادی به طول می انجامید پدر راهی جبهه ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی / کلاس سوم ، ریاضی پنجم…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی کلاس سوم ، ریاضی پنجم « مجتبی اردستانی ، برادر شهید » برادرم ، شهید حاج مصطفی ، دو سال از من کوچکتر بود ، کلاس پنجم ابتدایی در ورامین درس میخواندم . برادرم نیز در همان مدرسه ، کلاس سوم ابتدایی بود . روزی معلم ریاضی برای حل کردن مسئلهای مرا ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی / با تو میگویم اعجوبه قرن…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی با تو میگویم اعجوبه قرن « اعظم اردستانی ، فرزند شهید » پدرم انسان بزرگی بود و من که دختر ایشان هستم همیشه به وجود چنین پدری افتخار میکردم . میدانستم که او هم به همه ما علاقهمند است ، ولی هیچ وقت حاضر نبود که علاقهاش مانع از انجام دادن وظیفه و ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی / حیفم آمد که در جمع شما حضور نیابم…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی حیفم آمد که در جمع شما حضور نیابم « سروان حسین فرج پور » چند روزی از عملیات ظفرمندانه والفجر ۱۰ میگذشت . واحدی از قرارگاه پشتیبانی رزمی شهید کشواد جهت پشتیبانی از پدافند هوایی منطقه ، در بیاره عراق مستقر شده بود . روزی تیمسار اردستانی به اتفاق چند نفر از ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ شادمانتر از همیشه…
خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی شادمانتر از همیشه « سرتیپ خلبان محمد تقی جدیدی » تیمسار شهید مصطفی اردستانی همواره برای رفتن به مأموریتهای جنگی داوطلب بود . او سختترین و حساسترین مأموریتها را خود عهده دار میشد و در همه حال گوی سبقت رااز دیگران میربود . در طول هشت سال دفاع مقدس با دشمنان دین ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید منصور ستاری / ببینم چکار میتوانم بکنم …
ببینم چکار میتوانم بکنم « تیمسار سید محمود یمینی » با ورود ناوهای جنگی آمریکا به خلیج فارس ، نیروی هوایی ارتش ، پایگاههای جنوب کشور را به سیستم موشکی و پدافندی مجهز کرد . بنده به همراه تیمسار ستاری برای بازدید از این پایگاهها عازم جنوب کشور شدیم . در جریان بازدید تیمسار متوجه شدند که یکی از سایتها ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید منصور ستاری / دریافت بالاترین نشان نظامی پاکستان …
دریافت بالاترین نشان نظامی پاکستان « تیمسار خلبان ایرج عصاره » برای شرکت در مراسم سالروز استقلال پاکستان ، همراه شهید ستاری به آن کشور سفر کرده بودیم . مقامات نظامی پاکستان ، در کنار این مراسم ، برنامههایی را برای هیئت ایرانی تدارک دیده بودند تا از مراکز نظامی آن کشور بازدید کنند . یکی از مراکزی که برای ... ادامه مطلب »
خاطرات شهید منصور ستاری / بابا ، اینها مهمان هستند …
بابا ، اینها مهمان هستند « فخری ستاری ، خواهر شهید ستاری » زمان جنگ ، برادرم به ندرت به منزل ما میآمد . همیشه از او گله داشتم و اعتراض میکردم که چرا خیلی کم به خانه ما میآید . به او گفتم : « این رسم خواهر ، برادری نیست ! .» منصور که دید گلایههای من از ... ادامه مطلب »