ببینم چکار میتوانم بکنم
« تیمسار سید محمود یمینی »
با ورود ناوهای جنگی آمریکا به خلیج فارس ، نیروی هوایی ارتش ، پایگاههای جنوب کشور را به سیستم موشکی و پدافندی مجهز کرد .
بنده به همراه تیمسار ستاری برای بازدید از این پایگاهها عازم جنوب کشور شدیم . در جریان بازدید تیمسار متوجه شدند که یکی از سایتها هنوز آماده به کار نشده است .
علت را پرسیدند ، متخصص مربوطه گفت :
عیب نا مشخصی در سیستم بوجود آمده که تا به حال نتوانستهایم آن را ردیابی کنیم و نیاز به وقت بیشتری داریم .
تیمسار گفتند :
کتابهای فنی موشک را برایم بیاورید !
یکی از پرسنل ، یک جلد کتاب قطور را که به زبان خارجی بود ، برای تیمسار آورد و گفت :
ما از طریق راهنماییهای این کتاب هم عیب یابی کردیم ، ولی به نتیجهای نرسیدیم .
تیمسار کتاب را گرفتند و گفتند :
ببینم چه کار میتوانم بکنم !
ساعت از ۲ نیمه شب گذشته بود که بازدید از قسمتهای مختلف به پایان رسید . من از ایشان خداحافظی کرده و برای استراحت به اتاق خودم رفتم . ساعت پنج صبح بود که متوجه شدم در میزنند ، از خواب برخاستم و در را باز کردم . تیمسار پشت در بود ، خیلی خوشحال و سرحال ، گفتند :
آماده شو برویم !
آماده که شدم ، دیدم سرهنگ شریفی ( آجودان ایشان ) هم حاضر است . به طوری که تیمسار متوجه نشوند ، از شریفی پرسیدم :
دیشب تیمسار کی خوابیدند ؟
شریفی گفت :
ساعت سه بود که رفت توی اتاق ، اما نفهمیدم کی خوابید .
به اتفاق تیمسار ستاری به طرف سایت رفتیم . ایشان به متخصص مربوطه گفتند :
به نظر من عیب از قسمت اکسیژن گیری موشک است .
آن متخصص پس از اینکه مقداری بر روی همان قسمت که تیمسار اشاره کرده بودند کار کرد ، متوجه شد که عیب از همان نقطه است . لذا بر اساس گفتههای ایشان شروع به رفع آن کردند و سایت را آماده ساختند .”
منبع : کتاب آسمان غرنبه