خاطرات شهداء
سلام
شهید حجّت الله خلیلی
راوی: آرامی (همرزم شهید)
در هنگام ادای بعضی از حروف، زبانش میگرفت و بیشتر دوستانش او را از طرز حرف زدنش میشناختند.
وقتی تیر توی شکمش خورد، دویدم و او را در بغل گرفتم. نفسهای آخر را میکشید. دستش را روی سینه گذاشت. خیلی واضح و بدون لکنت، سه مرتبه گفت:
«السّّلامُ علیک یا ابا عبدالله.»