خانه » شهدای ورامین (برگ 80)

شهدای ورامین

مصاحبه با خانواده و همرزمان شهید مفقود الاثر امیر حسین اسعدی

سردار شهید امیر حسین اسعدی در تاریخ ۱۲/۶/۱۳۳۸در خانواده ای مذهبی و متدین در روستای محمدیه ورامین متولد شد.تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان ادامه داده با شروع انقلاب درس و تحصیل را رها کرده ودر جهت حفظ امنیت سرزمین خویش با همکاری عده ای از دوستان خود از بنیانگذاران سپاه ورامین گردیدند.وی سرانجام در تاریخ ۲۱/۱۱/۶۱در عملیات والفجر مقدماتی ... ادامه مطلب »

شهید گمنامی که برای مادرش پیغام فرستاد

همه شنیده ایم که شهیدان زنده اند و شاید تا کنون ماجراهایی نیز در این مورد شنیده و یا دیده باشید. آنچه می خوانید نمونه ای از این ماجراهای تاریخی است. بهتر است بیشتر از این حاشیه نرویم و ماجرا را از زبان خانم «شکر اویس قرنی» -مادر شهیدان حمیدرضا و محمدرضا منشی زاده- پی بگیریم. خانم اویس قرنی هنوز ... ادامه مطلب »

خاطرات فریدون دستگیر عالی از شهید ستاری

لانه کبوتران در سال ۱۳۵۴ با وجود هواپیماهای پیشرفته در نیروی هوایی ، مستشاران آمریکایی هواپیمای دو نفره جت آموزشی « تی – ۳۳ » را از خدمت نیرو خارج کردند . « به روایت سروان فریدون دستگیر عالی » این هواپیماها سالها بلا استفاده در موزه و کنار باندهای پروازی افتاده بودند و لانه پرندگان شده بودند .پس از ... ادامه مطلب »

خاطرات خلبان حبیب بقایی از شهید اردستانی

پرواز به ملکوت در مورد شهید والامقام اردستانی نمی‌دانم از کجا و از چه زمانی شروع کنم . ای کاش مجال بود تا گفته‌های شب شهادت حاج مصطفی را که بحق ، جمع بزرگی را از این طریق هدایت و رهبری کرد ، می‌نگاشتم ! « به روایت سرتیپ خلبان حبیب بقایی » « فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ... ادامه مطلب »

خاطرات حاج حسین خلیلی / خاک وطن و نمونه هائی از ایثار در اسارت

خاطرات آزاده سرافراز شهرستان ورامین حاج حسین خلیلی خاک وطن در دوران اسارت در آسایشگاه ما نوجوانی بنام علیرضا بود که کم سن و سالترین اسیر در بین ما بود که حدود ۱۵سال سن داشت.به همین خاطر او بعضا مورد لطف و مهربانی عراقی ها قرار میگرفت.یکروز عراقی ها داخل آسایشگاه شدند و او را بردند .وقتی برگشت بسیار ناراحت ... ادامه مطلب »

خاطرات آقای علی معصومشاهی

خاطرات آزاده سرافراز شهرستان ورامین آقای علی معصومشاهی شورش در اردوگاه در سالهای اسارت در اردوگاه بچه ها را میبردند و زیاد شکنجه میدادند.شکنجه های شدیدی که غیر قابل توصیف بود. یکی از دوستان که پایش از زانو یا فکر کنم از بالاترقطع بودو پانسمان کرده بودو تازه به اسارت در آمده بود،این بنده خدا ترک بود و اهل اردبیل ... ادامه مطلب »

خرمشهر را خدا آزاد کرد

خاطرات رزمندگان جنوب شرق استان تهران از فتح خرمشهرسرهنگ پاسدارعبدالرضا بخشنده ((آنقدر خرمشهر عزیز بود برای همه که من با وجودی که هنوز مجروحیتم بهبود نیافته بود و آمادگی جسمانی نداشتم، و با وجود داوطلب فراوانی که وجود داشت، قصد رفتن به خرمشهر را کردم.)) طبق فرمایش امام خمینی (ره) که فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»، ما به عینه ... ادامه مطلب »

یادی از آن روزهای فتح

خاطرات رزمندگان جنوب شرق استان تهران ازفتح خرمشهرسرهنگ پاسدارمحمد کاشانی ((نوجوانی به نام شاطر باقر را دیدم که خون از بدنش، جاری و به دعای توسل مشغول بود. به نام «حضرت زهرا (س)» که رسید، آخرین دیدار ما شد و او هم به لقاء الله پیوست.)) اسفندماه سال ۱۳۶۰ برای اجرای عملیات فتح المبین، جبهه ها نیاز به نیروی انسانی ... ادامه مطلب »

حلقه ی محاصره

خاطرات رزمندگان جنوب شرق استان تهران از فتح خرمشهرسرهنگ پاسدار احمد تاجیک رستمی ((دو طرف جاده، نیروهای بعثی عراق، خاکریزهای بلندی در دل زمین کنده بودند که حتی اتوبوس هم می توانست از آن عبور کند و دیده نشود. از عراقی ها، آنها که سالم بودند، زیرپوش ها را به نشانه ی تسلیم از تن درآوردند و از ساختمان ها ... ادامه مطلب »

قلب امام شاد شدخونین شهر آزاد شد

خاطرات رزمندگان جنوب شرق استان تهران از فتح خرمشهرسرهنگ پاسدارمجتبی داودی فر (( رزمنده ها صبر نمی کردند که نردبان بیاورند برای سوار شدن به کمپرسی. هرکس از یک طرف بالا می رفت. فقط کافی بود، بفهمند شماره ی ماشینشان کدام است، چشم می گرداندیم، کمپرسی پر شده بود. )) بچه های مجروح می شدند و روی زمین می افتادند. ... ادامه مطلب »