خانه » به قلم همشهریان » شعر (برگ 4)

شعر

شعر / از پیشوا تا مظهر خورشید ، روی شانه ی پرواز و …

از پیشوا تا مظهر خورشید تقدیم به شهید بزرگوار سرلشکر خلبان اردستانی سیّد مهدی میرآقایی میدان به میدان آسمان تسبیح خوانش بود پر می زد و پرواز میل بی امانش بود می رفت آرام و کمی آرام می آمد از دور هم نقش تبسّم بر لبانش بود اینجا تمام مردم این شهر می دیدند برقی میان چشم های مهربانش بود ... ادامه مطلب »

شعر / از وسعت آسمان – غنچه ی شب بوها

از وسعت آسمان تقدیم به سرلشکرشهید خلبان اردستانی مجید مه آبادی انگار پر از حسّ جدید آمده بود بی بال پرندگی پدید آمده بود مردم همه جا محو تماشا بودند از وسعت آسمان شهید آمده بود ——————————————– غنچه ی شب بوها تقدیم به شیمیایی های هشت سال دفاع مقدّس مجید مه آبادی زخم و شب درد را تحمل می کرد ... ادامه مطلب »

شعر / نقشه – آفتاب نقّاشی بچّه ها

نقشه تقدیم به روح بلند شهدای جنگ سی و سه روزه حزب ا… لبنان سید احسان موسوی نقشه هایی که با دست وجب می‌شوند از تل‌آویو تا بیروت ژست‌ها، فیگورها پاشیدند به طاق اتاق فرمانده پر از گند بود دیگر چه فرقی می‌کرد سی‌ روز یا سه روز بیشتر ———————————————- آفتاب نقّاشی بچّه ها تقدیم به سردار محمدرضا کارور که ... ادامه مطلب »

شعر / سرزمین شعر – شبیه زیتون ها

شبیه زیتون ها صدیقه مراد زاده تاریخ تو تکرار می شود گاهی در شمال گاهی در جنوب و گاهگاهی میان خیابان های شهر دیروز پسری همنام تو در عراق جان داد امروز علی اصغر دیگری در لبنان کشته شد و کسی نبود تا بخواهد رؤیای به هم ریخته ی شهر را به سرانجام برساند زمین میان صدای کلاغ ها گم ... ادامه مطلب »

شعر / غربت جنگی که داشتیم – طرح دیگر

طرح دیگر تقدیم به شهید مهتدی حسین عبدی پرواز بهانه شد، شبی پر بکشد تا دورترین ستاره ها سر بکشد تصمیم خدا بود که می خواست چنین از عشق دوباره طرح دیگر بکشد ——————————— غربت جنگی که داشتیم درد و دلی با حاج صادق آهنگران حسین عبدی ناگفته ماند غربت جنگی که داشتیم داغیست در گلوی تفنگی که داشتیم واگویه ... ادامه مطلب »

شعر / ضربان لاله

ضربان لاله سیّد حسن طباطبایی بر سینه ی این دشت چه سرخ است نشانت از لاله شنیدیم صدای ضربانت خون نعره زن و چرخ زنان است همیشه در طول تمام رگ ما از هیجانت این شهر نه این خاک نه این … وای چه گفتم؟ منظومه ی ما ذرّه ای از جان جهانت دوش همه ی مردم این شهر، زمانی ... ادامه مطلب »

شعر / مرد عاشق – حیثیّت

مرد عاشق منوچهر سوری تن ژولیده ی بی سر قشنگه بهار و لاله ی پرپر قشنگه برای مرد عاشق وقت رفتن سر افتاده از پیکر قشنگه —————————— حیثیّت منوچهر سوری از روی خدا کمی خجالت بکشید جان شهدا کمی خجالت بکشید حیثیّتتان در گرو کرب و بلاست از کرب و بلا کمی خجالت بکشید ادامه مطلب »

شعر / رد درد ماندگار ، بغض و لبخند و …

رَدِّ درد ماندگار اشرف سرلک سامان نگرفته بودند هنوز در و دیوار خانه بوی گوشت سوخته می دهد و دود تیره ی باروت در پرده ی چشم هایشان، هوای تار می پاشد سارا چقدر، در گلاب پاشهای خانه عطر اساطیریِ پرنده می ریخت و گل های قالی هر روز، بی رنگ و روتر در پای انتظاری برای تازگی، پیر می ... ادامه مطلب »

شعر / شکیبای مکرّر – تو را می نویسم

شکیبای مکرّر تقدیم به شهید سعید مهتدی طاهره ده پایینی می سوزی و از سوختنت دل نگران است یک شهر که از جمله ی عاشق شدگان است ای حنجره ات سرخ! شکیبای مکرّر ! می سوزی و از چشم تو خورشید روان است در گیر تواند آینه ها تا بنشانی خود را به تماشای جهانی که در آن است در ... ادامه مطلب »