خاطرات سردار شهید منصور ستّاری خوش به حال آن روزها ! « تیمسار خلبان اکبر توانگریان » در دفتر کار تیمسار ستاری نشسته بودم که ایشان با دیدن من به یاد روزهای سخت جنگ افتادند و خاطرهای را که برای من اتفاق افتاده بود ، متذکر شدند . عملیات آزاد سازی خرمشهر آغاز شده بود . دشمن برای کمک به ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ تصمیم خوب و بجا…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری تصمیم خوب و بجا « تیمسار خلبان اکبر توانگریان » در طول جنگ تحمیلی همیشه رادار بندر امام و صنایع پتروشیمی ما ، از اهداف مهم و استراتژیک دشمن به حساب میآمد . تقریباً هر چند روز یک بار به این اهداف حمله هوایی میشد . یک روز ، من خلبان « آلرت » ( ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ ایثار تا پای جان…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری ایثار تا پای جان « سرهنگ رشید قشقایی » قرارگاه رعد قبل از شروع عملیات خیبر ، برای پشتیبانی از نیروهای خودی ، سایت موشکی « هاگ » را در منطقه جزایر مجنون مستقر کرده بود . در یکی از روزها که عملیات ، تازه شروع شده بود ، به ما اطلاع دادند که عراق ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/اگر میتوانستم به پای شما بوسه میزدم…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری اگر میتوانستم به پای شما بوسه میزدم « سرهنگ رشید قشقایی » در روز پنجم عملیات والفجر ۸ عراق ، پلهای مراسلاتی بقیه الله و ایستگاه هفت آبادان را زد . دیگر پلی باقی نماند تا بتوانیم مهمات سیستمهای موشکی و پدافندی سایتها را به آن سوی آب و جزیره برسانیم . ساعت یازده شب ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ رزمندگان ، اشک شوق میریختند !….
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری رزمندگان ، اشک شوق میریختند ! « سرهنگ نعمت اله شصتی کریمی » در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ یک آتشبار کامل موشک هاگ را در ۲۳ کیلومتری آبادان ، بین جاده ماهشهر – آبادان مستقر کرده بودیم . با آغاز عملیات بیت المقدس که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد . این سایت هاگ مورد ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/در ارتش بمانند ولی برای ما کار کنند…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری در ارتش بمانند ولی برای ما کار کنند « علیرضا رستمی ، از بستگان شهید ستاری » دی ماه سال ۱۳۵۷ برای دیدن جناب سروان ستاری از قم به تهران آمدم . ایشان منزل کوچکی در محله نارمک داشتند . آن روزها تهران و اکثر شهرها صحنه زد و خورد مردم و نیروهای نظامی بود ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/عزت نفس
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری عزت نفس « سید فخرالدین شبیری ، سردبیر مجله ماشین » سال ۱۳۵۸ ، در نخستین شماره « مجله ماشین » از صاحب نظران و نویسندگان خواهش کردیم با این نشریه همکاری کنند . چندی بعد ، جوانی « بلند قد و خوش سیما » به دفتر مجله آمد و با حجب و حیا خود ... ادامه مطلب »
شهیدی از منطقه کارخانه قند که گفت: من دیگه آدم قبلی نیستم…من به خدای خودم قول دادم. باید برم.
خاطرات محمد جعفری منش (۱) آنچه پیش روی شماست خاطرات محمد جعفری منش از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی است. جانبازی که به سختی می توان قسمتی از بدنش را پیدا کرد که مشکلی نداشته باشد. اما روحیه اش چنان است که گویی از هر سالمی سالم تر است. *گزینش سپاه خیلی سخت بود. سپاه ورامین در یک ساختمان کوچک ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ آرم کلاه…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری آرم کلاه « سرهنگ نصرالله پناهی » در پایگاه هوایی همدان ، زمانی که ستاری ستوان دوم بودند ، با ایشان هم خدمت بودم . یک روز که صبحگاه عمومی بود ، پس از اجرای مراسم ، فرمانده پایگاه اعلام کرد ، میخواهد از وضع ظاهری پرسنل بازدید کند . من و ستاری کنار هم ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/یک فکر بکر…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری یک فکر بکر « سرهنگ نصرالله پناهی » در زمستان سال ۱۳۴۹ ، من و شهید ستاری در ایستگاه رادار همدان ( سوباشی ) خدمت میکردیم . در یک روز سرد که برف زیادی باریده بود و جاده کوهستانی و صعب العبور همدان سوباشی را پوشانده بود ، میبایست با تعدادی از پرسنل به سمت ... ادامه مطلب »