زینب منم برادر در خون شناورت
اینک تنم رمیده و آرام ، در برت
خواهر زمان رزم تو اینک فرا رسید
بردار بیرق فتاده بر خاک برادرت
تنها تو مانده ای برایم علم بگیر
تو ماندی و تو و قومی برابرت
قرآن شنیده ای ولیکن نه اینچنین
خواهی شنید به نیزه صوت برادرت
این بیرق روایت خون است و دست تو
در دشت خون نظاره کنم بزم آخرت
نوبت به شام میرسد و مجلس یزید
برخیز خطبه بخوان همچو مادرت
——————————-
سید محمد زاهدی