خانه » به قلم همشهریان » شعر / چشم هایش کار باران می کند

شعر / چشم هایش کار باران می کند

چشم هایش کار باران می کند

قلب پرپر گشته اش ، گل ها به دامان می کند

خاطراتی را که چندی مایه فخرش شده است

در تپش های دل امروز مهمان می کند

رو برویش قاب عکسی و هزاران خاطره

باز با یاد شهیدش زلف افشان می کند

نرمه اشکی می چکد از صورتش اما هنوز

درد دوری و غمش را باز پنهان می کند

می کشد چادر به صورت ، زیر چادر شانه اش

قامت رنجور مادر را پریشان می کند

هق هق هر روز مادر گرچه خاموش است وکم

درد او چشمان ما را باز گریان می کند

می نویسد با خط اشکش به روی سینه اش

روزگار امروز هم زینب به زندان می کند

گر حسینم رفته و زینب اسارت رفته است

پس خدا کی حالت ما را به سامان می کند

——————————-

سید محمد زاهدی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.