خانه » مفاخر و افتخارات ورامین » مفاخر » شاعران » ژولیده مرواریدی در کویر

ژولیده مرواریدی در کویر

در همان دوران نوجوانی ، دست نسیم سرنوشت، قاصدک بی قرار را به دیار غربت فرستاد .

پدرش کشاورزی مخلص و اهل دل بود. این را همه مردم محله فرحبخش می دانستند . چه در طریق و چه در شرع ارادت بلافصل به محمد رسول الله (ص) و اهل بیت داشت و این فطرت نیکو آنچنان در کالبد فرزندش حسن دمیده شد که از او به اذن خدا شاعری پروراند که عامل نه تنها عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت شد بلکه به مصداق اشرف مخلوقات ، مدیحه سرای خاندان ولایت گشت و رسالت شاعری را به حد اعلا رساند. نیشابوری بود و عاشق و مگر می شود نمک گیر خاک پای مسیر علی بن موسی الرضا شد و عاشق نشد. آری قاصدک شعر و ادب تا چشم گشود خود را در تهران یافت و چه رنجها که در دیار غربت متحمل نگردید. شغل ثابت و خاصی نداشت. و آنچه در تصور رویاهایش می گذشت چیزی جز به دست آوردن مضمون و آرایش واژه ها نبود و آنچنان مسیر شاعری را سریع طی نمود که در کمترین زمان زبان زد خاص و عام در مساجد و تکیه ها و هیئات گشت. حالا دیگر هر کس که ارادتی به صلاله پیامبر داشت به خوبی با نام استاد حسن فرحبخشیان آشنا شده بود .

ژولیده نیشابوری

او اگر چه موضوعات حکیمانه، اجتماعی،عاشورائی را  با تخصصی ویژه در قالب شعر به تصویر می کشید اما هرگز برایش تعهد شعر آئینی و سیاسی کم رنگ و فراموش نمی شد . به طرزی  که در راستای این تعهد بارها به زندانهای سلطنت پهلوی محکوم گردید. و در یکی از همین زندانها بود که با آیت الله طالقانی رحمت الله علیه آشنا گردید و به پیشنهاد ایشان تخلص “ژولیده” نیشابوری را به خود اختصاص داد. آرام و قرار نداشت گاهی به کاشان گاهی به تهران گاه خراسان اصفهان و در هر دیاری که می شد دلی را شکست و چشمی را بارانید حضور می یافت و فریاد غربت خاندان عصمت و طهارت را به گوش عاشقان می رساند. کجاوه عمر شاعر ژولیده را به هر کجا که مایل بود می کشاند . و او حالا می بایست بی چون و چرا و رها از باید و نبایدها شهر ورامین را برای اقامت بپذیرد. و دامنه کویر این شهر را مروارید گونه به چشم جهانیان بکشد. و حالا او باید امتحان صبوری بدهد همانند اهل بیتی که عمری سنگشان را به سینه زده بود. و گزینه های صبوریش را حضرت عشق با ضایعه جانگداز دختر ۱۶ ساله، پسر ۳۵ ساله و شهید جاوید الاخر داود فرهبخشیان انتخاب نمودو نه این پایان آزمون عشق بازی نیست حالا خاکریزهای جبهه شاعر ژولیده را فریاد می زند تا او را با تنی مجروح خانه نشین کند . و ختم ماجرا به آنجا برسد که ۶ سال تحمل سرطان پرستات کار را به جائی برساند که بلبل باغ ملکوت زمین گیر شود اما تا واپسین لحظه فریاد بزند.

غم آمد شادیم از یاد رفته                                         توان از جسم عدل و داد رفته

دو دست خود علی بر هم زد و گفت                                    تمام هستیم بر باد رفته

*****

آری ژولیده در عالم خاک چیزی جز بیش از ۴۰ اثر نفیس باقی نگذاشت که در نظر سنجی بدست آمده و تحقیقات کامل ثابت کند که از ابتدای خلق انسان تا کنون هیچ شاعری حجم سروده های عاشورائیش به او نرسد. و باشد که تاریخ ادبیات ما روزگاری با تفحص و تحقیق کامل تر به این ادعا برسد که ژولیده نیشابوری محتشم کاملتری در عصر غیبت امام زمان بود.

در این جهان به خدا تا رمق به جان من است                      همان نام حسین بر سر زبان من است

چه خدا خوانمش که محمد به وصف او فرمود                   که من از آن حسین و حسین از آن من است

*****

برگرفته از: سایت عصر انتظار

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.