خانه » به قلم همشهریان » به یاد کهنه سرباز حاج همت

به یاد کهنه سرباز حاج همت

سردار پاریاب

«روزی حاج همت بهم گفت: پاریاب اگه برای خاک می جنگی یک روزی خودت هم خاک میشی اگه واسه آب می جنگی آنقدر بارون میاد که تو یه  قطره حساب میشی، پاریاب برای اسلام ناب محمدی بجنگ که ماندگار خواهد شد.»

خیلی هم با او آشنایی نداشتم ولی مگر می شود رزمنده باشی و خلق و خوی یکدیگر را نشناسی، همدیگر را درک نکنی، به دفعات در مراسم ها و مناسبت های مختلف مذهبی و بسیج  او رادیده بودم .آخرین  باری که سعادت دیدار این فرمانده بی ادعای جنگ را داشتم  روز ۲۸ صفر درسالگرد شهدای عملیات کربلای ۴ و ۵ به دعوت آقای خزایی در منزل ایشان که در شهرستان قرچک بود ، دعوت شده بودم.

صبح زود مراسم شروع نشده خودم را به مجلس رساندم، مراسم شروع شده بود که سردار پاریاب با اون دستگاه تنفسی که همیشه همراهش بود و همه او را با آن دستگاه می شناختند به همراه دو نفر دیگر وارد شدند؛  چون مراسم شروع شده بود بعد از ورود با راهنمایی برادران کنارم نشست،اتفاقا آقای محسن منصوری فرماندار شهرستان ورامین نیزحضور داشتند. پس از قرائت دعا و سخنرانی برادرجانباز سردار بختیاری و ذکر مصیبت به هنگام صرف صبحانه خواستم کمی با هم گفتگو کنیم ولی او کم صحبت بود و پاسخ هایی کوتاه می داد به نظرم رسید خیلی دل و دماغ گفتگو ندارد.مدتی پس از صرف صبحانه در حال ترک  مجلس بودم که اطلاع دادند قراره چند تا عکس یادگاری بگیریم، برگشتم و بعد از گرفتن تعدادی عکس خداحافظی کردم. دیگر از او خبری نداشتم تا اینکه در خبرها عکس این سردار بی ادعا را در راهپیمایی ملاحظه کردم.آری او  با آن وخامت حالش در راهپیمایی شرکت کرده بود. تا اینکه خبر پرواز او به سوی دوست را  از طریق پیامک دریافت نمودم.

احمد پاریاب فرمانده گردان شهادت لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس، هم رزم و به قولی نور چشم حاج همت سرداری بود که خیلی ها او را نمی شناختند سرداری که همواره او را با دستگاهی که برای مشکلات تنفسی اش که از جنگ برای او به یادگار مانده بود دیده بودند. فرماندهی که محقق و نویسنده دفاع مقدس، حمید داودآبادی در باره ی   او می گوید: پاریاب” فرمانده ی شیر و دلیر گردان شهادت، که فقط اگر لحظه ای سُرفه سراغش نیاید، برایش عروسی است و خوشی ای وصف ناشدنی و یا  به قول حاج سعید قاسمی یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس ،جنگ جوری رقم زد که امروز احمد پاریاب فرمانده گردان شهادت، باید با کپسول ۱۰-۱۱ کیلویی به بهشت زهرا بیاید و رفیقانش را ببیند.

آری کهنه سرباز حاج همت، نور چشم حاج همت، سردار ملی ناشناخته، سرداری گمنام، جانباز خیبری و… القابی است که امروزه به این رزمنده دلیر دفاع مقدس داده و خواهند داد. اکنون به یاد خاطره آقای مسعود ده نمکی از سفری که به مسکو داشت افتادم.  او می آورد: روزی در فرودگاه مسکو بودم، دیدم جوانانی که در این فرودگاه حضور دارند برای دیدن کسی بی تابی کرده و فلش دوربین ها مدام زده می شود. تصور کردم یکی از ستارگان بازیگر است، اما وقتی جلو رفتم یکی از کهنه سربازان آنان را دیدم که جوانانشان با افتخار با او عکس می اندازند. وی ادامه می دهد که: عروس و دامادها نیز در یکی از میدان های مسکو پس از ادای احترام به شهدای بی نام و نشان جنگشان زندگی مشترک را آغاز می کنند، اما ما …

هر چند این قصه پر غصه جانبازان جنگ همچنان ادامه دارد ولی باید پاریاب ها را دریابیم، پاریاب فرمانده گردانی بود که بی ادعا و غریبانه در طبقه چهارم یک واحد آپارتمان کوچک در شهرستان قرچک زندگی می کرد.

به قلم محمد ارجستانی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.