خاطرات سردار شهید منصور ستّاری افتخار در چیست ؟ « شبنم ستاری ، فرزند شهید ستاری » شبی در کنار پدرم برنامه تلویزیون را تماشا میکردم . خبرنگاری در حال مصاحبه با شهید رجایی بود ، ایشان در آن وقت نخست وزیر بود ، و مراحل زندگیاش را از کودکی به بعد بازگو میکرد . او میگفت که چگونه از ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/هیچ راهی جز ماندن نداریم…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری هیچ راهی جز ماندن نداریم « ستوان یکم محمد مصطفوی فر » عملیات والفجر ۸ در اسفند سال ۱۳۶۴ آغاز شده بود و من در سایت موشکی کوثر ۳ انجام وظیفه میکردم . در همان روز اول عملیات ، سایت موشکی ، توسط هواپیماهای شناسایی دشمن عکس برداری شد و از روز بعد به طور ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاریخاطرات سردار شهید منصور ستّاری/خوش به حال آن روزها !…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری خوش به حال آن روزها ! « تیمسار خلبان اکبر توانگریان » در دفتر کار تیمسار ستاری نشسته بودم که ایشان با دیدن من به یاد روزهای سخت جنگ افتادند و خاطرهای را که برای من اتفاق افتاده بود ، متذکر شدند . عملیات آزاد سازی خرمشهر آغاز شده بود . دشمن برای کمک به ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ تصمیم خوب و بجا…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری تصمیم خوب و بجا « تیمسار خلبان اکبر توانگریان » در طول جنگ تحمیلی همیشه رادار بندر امام و صنایع پتروشیمی ما ، از اهداف مهم و استراتژیک دشمن به حساب میآمد . تقریباً هر چند روز یک بار به این اهداف حمله هوایی میشد . یک روز ، من خلبان « آلرت » ( ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ ایثار تا پای جان…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری ایثار تا پای جان « سرهنگ رشید قشقایی » قرارگاه رعد قبل از شروع عملیات خیبر ، برای پشتیبانی از نیروهای خودی ، سایت موشکی « هاگ » را در منطقه جزایر مجنون مستقر کرده بود . در یکی از روزها که عملیات ، تازه شروع شده بود ، به ما اطلاع دادند که عراق ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/اگر میتوانستم به پای شما بوسه میزدم…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری اگر میتوانستم به پای شما بوسه میزدم « سرهنگ رشید قشقایی » در روز پنجم عملیات والفجر ۸ عراق ، پلهای مراسلاتی بقیه الله و ایستگاه هفت آبادان را زد . دیگر پلی باقی نماند تا بتوانیم مهمات سیستمهای موشکی و پدافندی سایتها را به آن سوی آب و جزیره برسانیم . ساعت یازده شب ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ رزمندگان ، اشک شوق میریختند !….
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری رزمندگان ، اشک شوق میریختند ! « سرهنگ نعمت اله شصتی کریمی » در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ یک آتشبار کامل موشک هاگ را در ۲۳ کیلومتری آبادان ، بین جاده ماهشهر – آبادان مستقر کرده بودیم . با آغاز عملیات بیت المقدس که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد . این سایت هاگ مورد ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/در ارتش بمانند ولی برای ما کار کنند…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری در ارتش بمانند ولی برای ما کار کنند « علیرضا رستمی ، از بستگان شهید ستاری » دی ماه سال ۱۳۵۷ برای دیدن جناب سروان ستاری از قم به تهران آمدم . ایشان منزل کوچکی در محله نارمک داشتند . آن روزها تهران و اکثر شهرها صحنه زد و خورد مردم و نیروهای نظامی بود ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/عزت نفس
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری عزت نفس « سید فخرالدین شبیری ، سردبیر مجله ماشین » سال ۱۳۵۸ ، در نخستین شماره « مجله ماشین » از صاحب نظران و نویسندگان خواهش کردیم با این نشریه همکاری کنند . چندی بعد ، جوانی « بلند قد و خوش سیما » به دفتر مجله آمد و با حجب و حیا خود ... ادامه مطلب »
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری/ آرم کلاه…
خاطرات سردار شهید منصور ستّاری آرم کلاه « سرهنگ نصرالله پناهی » در پایگاه هوایی همدان ، زمانی که ستاری ستوان دوم بودند ، با ایشان هم خدمت بودم . یک روز که صبحگاه عمومی بود ، پس از اجرای مراسم ، فرمانده پایگاه اعلام کرد ، میخواهد از وضع ظاهری پرسنل بازدید کند . من و ستاری کنار هم ... ادامه مطلب »