خانه » به قلم همشهریان » داستان ” پیدا “

داستان ” پیدا “

[تمام وقایع این داستان تخیلی است و در عالم واقع اتفاق نیفتاده است.]
خبر، نرم و بی صدا وزید.
مردم مشغول زندگی بودند و مسئولین گرم سیاست. و الا خبر به این داغی نباید این همه نرم و بی صدا زیر پوست زندگی می خلید و حتی خواب خوش خیلی ها را به هم نمی زد.
داغترین خبری که می شد درباره ی رهبر- فقط- تصورش را کرد، همین بود! بگذریم از این که بعضی ها می گفتند تصورش هم غیر ممکن است.
هر چه بود، مثل رود در سرازیری شهر به راه افتاد.
بهار بود و انتخابات ریاست جمهوری نزدیک. نامزدها بدجوری در تقلای خرید افکار عمومی بودند. به طبع آن مسؤولین را هول برداشته بود. سرنوشت منصب همه شان در گرو آن یک نفری بود که انتخاب می شد.
مملکت از نقطه نظر نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی قد و قواره ی خوبی پیدا کرده بود. مردم حتی برای جشن تولد هشتاد ساله هایشان هم سالن رزرو می کردند، کالسکه آزین می بستند و کارناوال شادی راه می انداختند.
آن روز صبح هم، هوا دل انگیز بود و فصل، فصل چرت و چرا. هنوز مزه ی خوش تعطیلات و گشت و گذار عید از کام مردم بیرون نرفته بود. در خلسه ی چنین اوضاع سکر آوری بود که خبر به لطافت مه رقیق از منفذ خانه ها وارد شد.
“رهبر انقلاب ناپدید شده است!”
بعضی ها خبر را نشنیدند. نه این که گوش هایشان معیوب باشد؛ شنیدند، اما مثل شنیدن صدای ضربان قلب خودشان.
بعضی ها قشقرقی راه انداختند؛ بیا و ببین! که چه ولایتی دو آتشه اند. خودشان را زدند، اطرافیان را زدند. بعد که حسابی گرسنه شان شد، سر سهم بیشتر دست به یقه شدند.
بعضی ها شوکه شدند. باورشان نمی شد. با این حال خبر مهمی در باره ی رهبرشان شنیده بودند؛ شوخی نبود! چنان شدند مثل زابراه شده از زلزله ی هفت ریشتری در یک نیمه شب سرد زمستان.
تیتر اصلی مطبوعات چه بود؟ همچنان خبرهای داغ تبلیغات زود هنگام نامزدهای احتمالی.
زمان ثبت نام نامزدها هنوز نرسیده بود، ولی بازار میتینگ های سخنرانی و اردوکشی خیابانی و پرونده سازی برای هم، داغ بود. در این داغی سیاسی چه کسی گوش به این شایعه ها می داد که مطبوعات بدهد؟ آن هم شایعه ی شاخداری مثل ناپدید شدن رهبر انقلاب!
خبر به گوش مطبوعات رسید، اما آن را به قدری جدی نگرفتند که حتی جزو تیترهای فرعی شان کار کنند. واقعیت خبر، دور از تصورشان بود.
تا این که یک روز کیهان در درشت ترین تیتر ممکن، خبر را انعکاس داد. تیتری با درشتی و اهمیت” شاه رفت”،”امام آمد.”
روز بعد و روزهای بعد، باز هم کیهان عین همین خبر را تیتر کرد. انگار صفحه ی اول این روزنامه، هر روز تکرار دیروز بود. تا این که پس لرزه ها به مطبوعات رسید.
پیش از نشریه های خودی، نشریه های زنجیره ای حمله را شروع کرده بودند:
– پیشگویی جدید حسین شریعتمداری.
– امان از فشار بدهی ها! کیهان را به چه کارهایی که وا نمی دارد!
– ترفند تازه ی نظام برای کشاندن مردم پای صندوق‌های رأی.
– سرانجام جریان اصولگرا، بهانه ی ترساندن مردم از اصلاح طلبان را پیدا کرد.
– دروغ است. همین دیشب مقام رهبری دیدار عمومی داشت.
-…
صدا و سیما هنوز دست دست می کرد. به صحت و سقم خبر تردید داشت و یا اصل و اساس آن را قبول نداشت، معلوم نبود. تنها یک بار خبر بیست و سی اشاره ای گذرا به تیتر پی در پی کیهان کرد و انگشت ابهام سیما را به اهتزاز در آورد. برنامه های خبری ساعات و شبکه های دیگر هنوز جایی برای طرح این موضوع نمی دیدند. برنامه سازها پرداختن به مسابقه و سرگرمی، فوتبال و آشپزی و ترویج خاله ها را نان و آب دارتر از این طیف مسائل می دیدند.
با همه‌ی این اوصاف، دغدغه‌ی مردم کار را به جایی رساند که شاخک های صدا و سیما هم به جنب و جوش در آمد. گروه های خبری را فرستادند میان مردم تا برنامه های آرشیوی ضبط کنند برای مواقع ضروری.
مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام دست پیش گرفت و ادعا کرد؛ بیت مکرم حضرت امام و اطرافیان امین او، چنان مراقب اوضاع بودند که لحظه ای اجازه ندادند معظم له ناپدید شود.
در پاسخ، پیرمردی بی سواد و نابینا از دور افتاده ترین روستای سیستان بلوچستان، مؤسسه را به چالش کشید.
– من پنج روز به مؤسسه مهلت می دهم پنج خصلت اصلی امام را بگوید. اگر نتوانست، خودم ده خصلت اصلی حضرت را با تمام جزئیاتش خواهم گفت.
ادعای پیرمرد را مطبوعات و رسانه های داخلی نشنیدند. تلویزیون بی بی سی فارسی که سوژه‌ی خوبی برای شیطنت پیدا کرده بود، پیام او را به پایتخت رساند. از همان وقت خبرنگاران مخالف و موافق پاپیچ مؤسسه شدند تا جوابی بشنوند. و مؤسسه را دریغ از یک جواب. پس از پایان مهلت پنج روزه، گفته بود: «مگر مؤسسه وبلاگ شخصی آبدارچی دهیار ده است که وقت خودش را صرف پاسخگویی به هر مش غضنفری کند؟ این دستگاه عریض و طویل، پاسدار اندیشه های بزرگ ترین تئوری پرداز قرن است.
پیرمرد آرام ننشست. پس از پایان مهلت، چنان امام را توصیف کرد که گویا همین الان در حال تماشا و درک اوست. البته به امام هم قانع نشد. آقا سید علی خامنه ای را مثل امام توصیف کرد و جدیدترین اظهاراتش را گفت.
کارشناسان، ضمن بررسی اظهارات، مطابقت آن را با لحن، محتوا و نوع جمله بندی آقا تأیید کردند. پس از این ماجرا بود که روابط عمومی مؤسسه تمام ادعاهای پیرمرد نابینا را به دلیل نابینایی مردود شمرد:
آن یکی پرسید اشتر را که های
از کجا می آیی ای فرخنده پای
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
چند روز بعد کشف جدید یکی از شیوخ نظام، در صدر اخبار رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت.
– شایعه ی ناپدید شدن رهبر، فتنه جدید افراد کم ظرفیت جامعه است. من همین دیشب با رهبر بودم. در تمام لحظات حیات امام هم نزدیک ترین مشاور او بودم. این چه حرف گزافه ای است که یک عده شایعه کرده اند؟ من در خطبه های همین هفته قائله را خاتمه خواهم داد.
نمازگزاران جمعه بر علیه او شعار دادند، اما او همه را به حساب تعریف از خود گذاشت و به شعار دهندگان گفت: «متشکرم.»
نمازگزاران اجازه ندادند راه حلی ارائه دهد که به مصلحت اولاد باشد، نه نظام. با شعارهای پی در پی، مجال سخنرانی را از او گرفتند.
موقع نماز، او به تنهایی نماز جمعه خواند و مردم دسته دسته نماز ظهر.
حالا دیگر موضوع مفقودیت آقا و امام، جنجالی ترین موضوع خبری کشور شده بود.
رییس مجلس خبرگان رهبری که فرصت را مناسب دیده بود، پیشنهاد انتخاب شورای رهبری را دوباره مطرح کرد. او گفت: «اگر رهبری شورایی بود، هیچ وقت چنین اتفاقی نمی افتاد. یک نفر را می دزدیدند، دو نفر را می دزدیدند، همه را که نمی توانستند بدزدند!»
رییس جمهور از صدا وسیما یک ساعت پخش زنده خواست تا به مردم بگوید؛ کارگروه ویژه ای به سرپرستی اسفندیار رحیم مشایی تشکیل خواهد داد تا رهبر انقلاب را جستجو کنند و گزارش آن را به ملت فهیم و رشید ایران ارائه دهند. رییس جمهور همچنین قصد داشت مردم را امیدوار به شعار «ما می توانیم» کند. حتی در شرایط فقدان رهبر.
رییس مجلس ناپدید شدن مقام عظمای ولایت را محکوم کرد و از رییس مجلس خبرگان، دلجویی.
رییس قوه‌ی قضائیه هم به مردم اطمینان داد، دستگاه قضایی مسببین ناپدید شدن رهبر را به اشد مجازات خواهد رساند.
مردم مثل مرغ سرکنده بودند. اعتقادی به ناپدید شدن رهبر نداشتند، با این حال نگران احوال او بودند. گاه در خیابان ها و میادین اصلی شهر تجمع می کردند و شعار می دادند. گاه در مساجد و تکیه ها دعای توسل می خواندند.
جایی که همیشه مملو از جمعیت بود، خیابان های اطراف بیت رهبری بود.
خلاصه این که فضای داخل متشنج بود و فضای خارج ملتهب. هر جا زمینه ی اختلاف مردم و مسؤولین فراهم می شد، رسانه های بیگانه بر طبل “مفقود” می زدند. هر وقت نگرانی از فقدان رهبری توجه مردم و مسؤولین را به سمت ارزش و جایگاه رهبر جلب می کرد، رسانه های بیگانه دست پاچه می شدند و ذهن ها را به حواشی می راندند.
– چه کسی گفته سید علی خامنه ای، لیدر ایران ناپدید شده است؟ تمام چندین شبکه‌ی ماهواره ای در تمام لحظات به طور همزمان مشغول ضبط تصویر از رفت و آمد ایشانند.
پروژه ناپدید شدن سید علی خامنه ای، در اندک زمانی به پروژه ای بین المللی تبدیل شد.
با چراغ سبزهایی که احزاب داخلی نشان دادند، شورای امنیت سازمان ملل، پرونده‌ی تغییر نظام را در اولویت بررسی قرار داد.
پنتاگون چند ناو هواپیمابر راهی منطقه خلیج فارس کرد. زبان تلاویو بر سر حزب الله و حماس دراز شد.
سلطنت طلب ها و منافقین با اسلحه و پول کلان وارد کشور شدند تا خونخواهان موسوی و کروبی معدوم را برای انتقام از نظام، بسیج کنند.
عده ای از مسؤولین بی درد انقلاب، اردوهای علمی تفریحی “بررسی علل ناپدید شدن مقام معظم رهبری” را برپا کردند.
بمباران شایعه‌ی فقدان رهبر، آنقدر برق آسا، مکرر و گسترده بود که مردم دیگر به چشم و گوش خود اعتماد نداشتند. با چشم خود رهبرشان را می دیدند، با گوش خود جدیدترین رهنمودهایش را می شنیدند، اما حضورش را باور نمی کردند. تخم ناامیدی چنان در دل ها ریشه دوانده بود که احتمال سقوط نظام در تصور مردم نه به سال و ماه و هفته، بلکه به دقیقه و ثانیه تبدیل شده بود.
شب ها تا صبح، فتنه گران، خیابان های پایتخت را قُرُق می کردند و صبح ها تا شب، نیروهای امنیتی.
فتنه گران علاوه بر حمایت مستقیم شبکه های ماهواره ای، یک شبکه داخلی هم راه اندازی کرده بودند که هشت ساعت در اختیار لیبرال ها بود، هشت ساعت در اختیار سلطنت طلب ها و هشت ساعت در اختیار منافقین.
بعضی مساجد از اختیار مردم خارج شده و به پایگاه نظامی فتنه گران تبدیل شده بود. مردم برای نماز و استغاثه در خانه های هم جمع می شدند و مظلومانه ضجه می زدند. فضای نفس گیر کشور، روز به روز تنگ تر و تاریک تر می شد که:
نیمه شب یکی از شب های سرد زمستان، شبکه‌ی جهانی المنار خبر تازه ای را پخش کرد!
“امام خمینی در عصر حاکمیت خود در ایران، به تمام کشورهای دنیا سفر می کرد. ما برای اثبات ادعای خود، تصاویر ضبط شده‌ی آن مرد الهی را تا لحظاتی دیگر پخش خواهیم کرد.”
شبکه‌ی المنار پس از پخش تصاویر، بلافاصله خبر شگفت دیگری مخابره کرد.
“سید علی خامنه ای؛ رهبر مسلمانان جهان، ناپدید نشده، بلکه تکثیر شده است! ما هم اکنون با چندین کشور خاورمیانه ارتباط زنده برقرار کرده ایم و تصاویر زنده‌ی معظم له را همزمان تقدیم شما بینندگان محترم می کنیم.
تصاویر، نشان داده بود که آقا با یک تیپ و لباس، در آن واحد در میان مستضعفین چندین کشور جهان حضور دارد.
این دو خبر، شوک عظیمی در دل ها وارد کرد.
حیات از ممات رویده بود و آب از دل سنگ.
حالا دیگر نمی شد مردم را روی زمین بند کرد. شب آن ها تبدیل به روز شده بود و فتنه گران قداره بند، مثل برف زیر آفتاب، گرفتار نابودی بودند.
وزارت دفاع آمریکا و اسراییل برای بررسی اوضاع جلسه ی اضطراری تشکیل داده بودند که خبری غیر منتظره شوک آخر را به آن ها وارد کرد.
Voa برای اثبات دخالت مستقیم رژیم ایران در امور داخلی آمریکا، تصویر شفافی از استقبال باشکوه مردم مستضعف آمریکا از علی خامنه ای نشان داد.
همین تصویر، اختلاف نظر تحلیلگران غربی و اروپایی را دامنه دار کرد. اروپایی ها بر این باورند که تصویر نشان داده شده، متعلق به علی خامنه ای نیست. آن ها ادعا دارند، ایشان در هر کشور یک بدل دارد. اما غربی ها که این نظریه را تضعیف کننده ی دلیل دخالت ایران در امور داخلی کشورها می دانند، حاضر به پذیرش کارشناسان بی طرف برای بازرسی از علی خامنه ای هر کشور شده اند.
با توجه به این که پذیرش کارشناس بی طرف در کارنامه ی سیاسی غرب بی سابقه است، این پیشنهاد غیر منتظره، حتی اپوزسیون داخلی را هم بهت زده کرده است!
رسانه ها دربه در دنبال پیرمرد بی سواد و نابینای سیستان و بلوچستانی می گردند، اما او را نمی یابند.

به قلم رحیم مخدومی

رحیم مخدومی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.