جعفر کاظمی

جعفر کاظمی

معرفی از قلم نویسنده:
دو ماه از سال تحصیلی گذشته بود که آقای امین (نمی دانم زنده است یا نه) معلم کلاس چهارم، به ما موضوع انشاء داد و گفت: فصل پاییز و زمستان را توصیف کنیم. این اولین انشاء بلند من بود. علاقه ی خاصی به این درس داشتم. آن زمان یادم می آید که در آن سن و سال، ذهن خلاقی داشتم. بزرگترها از تخیلات من خوششان می آمد. گاهی یک خاطره ی ساده را آن قدر با آب و تاب تعریف می کردم که خودم هم به قول دوستان جوگیر می شدم. بگذریم، انشاء را نوشتم. چنان با آب و تاب که نگو و نپرس. قشنگ ترین پاییزو زمستان عمرم را توصیف کردم. هیچکس به اندازه ی من کاغذ سیاه نکرده بود. اما کاش این کار را انجام نمی دادم. مورد قبول آقای امین قرار نگرفت. چون ایشان اعتقاد داشت که من، خودم این انشاء را ننوشته ام. آن زمان کتک زدن یک امر عادی بود. به همین بهانه، کمربندشان را از دور کمر باز کرد و افتاد به جان من. نمی دانم چند ضربه خوردم. اما همین قدر می دانم که زیر کتک، مجبور شدم به دروغ اعتراف کنم که انشاء را خواهرم نوشته و عذرخواهی کردم و بدین وسیله آقای امین که احساس می کرد با این کشف، فتح بزرگی کرده است، دست از سر من برداشت. این اولین و آخرین نوشته ی دلخواه من بود. پس از آن، هیچ انشاء و نوشته ای را از روی میل و رغبت ننوشتم.
در سال ۱۳۶۸ با حاج رحیم مخدومی آشنا شدم. نوشته های ایشان خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. بخصوص قصه ی «فردا پسرم برمی گردد» و «جنگ پابرهنه و «مردان درد». مصاحبت با این بزرگوار، یک بار دیگر علاقه ی نوشتن را در من زنده کرد. هرچند اعتقاد دارم که خیلی دیر شده. اما باز هم خدا را شکر، اگر چه قلم ناتوانی دارم، اما همین قدر که پس از سال ها نفرت از آن خاطره ی بد، دوباره بذر علاقه در وجودم کاشته شد، از خدا و استاد عزیزم حاج رحیم مخدومی سپاسگزارم. بگذریم. همین علاقه منجر به تولید چند کتاب در زمینه ی دفاع مقدس شد. از جمله: «مردی بر فراز دژ» (قصه و خاطره)، مجموعه کتب ۵ جلدی «نیمکت های سوخته» (درباره مدارس بمباران شده ی ایران در جنگ تحمیلی که دو جلد آن چاپ و جلد سوم مرحله ی بازنویسی را می گذراند) و کتاب «گلستان آتش» و همچنین دو مجموعه خاطره به نام «اکیپ های حاج هادی» و «از فاو تا کعبه» را نیز در حال نگارش دارم.

———–

منبع : سایت ساجد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.