خانه » به قلم همشهریان » در هجوم فتنه چه باید کرد؟ (معبر چهارم)

در هجوم فتنه چه باید کرد؟ (معبر چهارم)

به نام خدا

تاملاتی هر از گاه در واکاوی دولت فتنه

رسیدیم به جایی که صف کشی ها معلوم شد. خودی ها و غیر خودی ها معلوم شد. راه معلوم شد و بی راهه معلوم. رسیدیم به این جا که بودن و همراه بودن با حسین  (ع) در راه بودن است و غیر از آن بی راهه. و جایی که خلاف امر حسین، اگر به ذهن  عقلی و علمی هم به نظر بیاید بی راهه.

و بعد از گذر از این مرحله که از اطاعت بزرگتر شوی و بالا تر بروی و تا شیعه گی برسی نوبت اخلاص است و اخلاص ضرورتش آنقدر زیاد، که اعمال را و انجام اعمال را به نیتش بر می گردانند و به آن معطوف می کنند.

گاهی تو همراه حسینی ، همقدم حسینی و او یک یک اعمالت را می بیند ، رفتارت را می بیند و اصلاح می کند و گاهی تو از حسین دوری و دستت به او نمی رسد ، نه اینکه او تو را نمی بیند که تو او را و حضور او را درک نمی کنی و نمی توانی رفتارت و اعمالت را با او مقایسه کنی و به دست او ارزش گذاریشان کنی.

اینجا رسیدن به اخلاص، رسیدن به نیّات پاک ، رسیدن به الهی هب لی کمال انقطاع الیک سخت است و نیاز به گذراندن مراحل زیادی دارد. این که فقط خدا را ببینی و فقط برای خدا باشی و به قولی از این فقط ها هم بالاتر بروی تا جایی که انقطاع را پشت سر بگذاری و به کمال انقطاع برسی و این کمال انقطاع را هم نبینی ، راه می طلبد و باید این راه را طی کنی تا برسی تا واصل شوی و بعد از وصول دیگر مثل آنانی که برایت گفتم کمیتت لنگ نخواهد زد و در هجوم فتنه پایت نخواهد لغزید.

آنهایی را که می بینی کمیتشان لنگ می زند، آنانی را که جلوی حسین قد علم می کنند ، که من اینم و آنم، این برای آن است که خودسازی نکرده و خود را آماده ی جنگ نکرده و مهیا نشده برای جهاد اکبر.

این که قبل از رسیدن به مقام و منصب و پول و قدرت با خودت بجنگی ، با هوای نفست بجنگی ، مقدمه ای است تا با فتنه بجنگی تا جلوی فتنه بایستی و از وقوعش جلوگیری کنی ،تا خودت فتنه نشوی ، تا خودت بازیچه ی فتنه نشوی تا ، خودت آغازگر فتنه نشوی.

این ها مقدمه اند ، مقدمه هایی که اگر توجه نکنی، اگر فکر نکنی ، اگر خودسازی نکنی، شک نکن پایت خواهد لغزید ، آن وقت که دستت به جایی برسد پایت خواهد لغزید.

فتنه ی گذشته (سال ۸۸) را که یادت هست. این خواص بی بصیرت را که یادت هست. این غوغای بی تقواییشان را که فراموش نکرده ای. و دیدی چون تقوایشان می لغزید چون اطاعتشان ناقص بود، چون منیّتشان بی داد می کرد، مسبب شدند، مسبب فتنه شدند، حامی فتنه شدند و راه بر فتنه شدند.

این تازه آغاز راه بود، وقتی منیّت که حاصل هوای نفس است اوج می گیرد، وقتی می بینی گروهی هوادارت شدند ، وقتی می شنوی از گوشه و کنار بعضی ها تأییدت می کنند ، هوای نفس امانت را می برد و تویی که نجنگیده ای ، تو ای که هوای نفست را بارور کرده ای، اینجا پایت می لغزد و زمین گیر می شوی.

دیدی اینان فتنه را دامن زدند که نه، خود فتنه شدند و فتنه را پیش بردند تا کشتن تا به آتش کشیدن، تا نا آرامی و نا امنی و تا گل به خودی زدن، فتنه را پیش بردند.

تا کشتن پیش بردند و تا کشتن انسان هایی پاک و آزاده که حسین را می دیدند و امر حسین را می دیدند. انسان هایی که اطاعت آموخته بودند و شیعه گی می دانستند که راه را می دانستند و چون جلوی بی راهه ها ایستادند به حکم جهل فتنه گران و به دست بی بصیرتان به شهادت رسیدند.

تا به آتش کشیدن پیش بردند و تا به آتش کشیدن نه فقط چند سطل و کوچه و خیابان که حیثیت این مرز و بوم را به آتش کشیدند، که مسجد به آتش کشیدند، که آرمان و امید انقلاب را ، که تصویر امام را به آتش کشیدند. و خیمه حسین را.

این بار دیگر نیازی به بصیرت نبود این بار غبار فتنه، خودی و غیر خودی را در هم نیامیخته بود. این بار روز بود و روشن ، این بار مبین بود و آشکار ، این بار خط حق و کفر کاملا عیان بود و حجت کاملا آشکار؛ این بار خیمه حسین به آتش می سوخت و اینان هنوز خواب بی بصیرتیشان سنگین.

اینان حرفه ی شان گل به خودی زدن شده است، اینان بندگی را طور دیگر تفسیر می کنند، اینان بنده ی آنان شده اند که کمر به قتل اسلامیت جمهوری اسلامی بسته اند.

اینجا شناخت حق از باطل بصیرت زیادی نمی خواهد، بوی تعفن اینان همه جا پیچیده است و صد افسوس آنانی گه دستبندهایشان رنگ فتنه گرفته ، که صورتک هاشان رنگ فتنه گرفته هنوز هم این بو را استشمام نمی کنند. هنوز بی راهه گی را نمی فهمند.

این نتجیه راهی است که راه برش بی بصیرت است، که راه برش تقوا نمی داند، که شیعه گی نمی داند. اینجا انصار بودن، انصار پیامبر و امام بودن، پشیزی ارزش ندارد. این که با پیامبر باشی و از او توشه نگیری به پشیزی نمی ارزد که بار را سنگین تر می کند، که تکلیف را مضاعف می کند که از تو بیشتر می خواهند که باید شبیه تر بشوی به پیامبر و به امام.

اینجاست که اگر تو خالص نباشی ، اگر برای خدا خالص نباشی هواها رهایت نمی کنند، که عنانت را می گیرند و آنها راه نشانت می دهند و راه بریت می کنند. و وای بر آن روزی که تو راه بر دیگران باشی و هوایت راه بر تو…

اکنون باید خودسازی کنیم ، اکنون که در آغاز راهیم باید جهاد اکبر کنیم و امید ببندیم به ذات مقدس حق تعالی که راهمان را به شیعه گی امامانش هموار کند و …

این خط همچنان سرخ است…

———————————————-

به قلم سید محمد زاهدی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.