خانه » به قلم همشهریان » در هجوم فتنه چه باید کرد؟ (معبر سوم)

در هجوم فتنه چه باید کرد؟ (معبر سوم)

به نام خدا

تأملاتی هر از گاه در واکاوی دولت فتنه

تا اینجا برایت گفتم که تو دیدی و درک کردی، حسین (ع)  کدام است و سپاه حسین کدام است. حق کدام است و کفر کدام. و این تازه اول راه است و راه دشوار. کربلا را فقط یزیدیان و حسینیان نساختند که دسته ها و گروه های دیگری هم در رویارویی اینچنینی سپاه حسین و سپاه یزید دخیل بودند.

عده ای حقانیت حسین را دیدند و انکار کردند عده ای حقانیتش را دیدند و یاریش نکردند و بدتر از همه  ی آنها ، شخصی هم بود که می دانست و از پیامبر شنیده بود که کربلایی خواهد آمد و حسین شهید خواهد شد و حق با حسین است و می دید و حق را می دید و کفر را می دید و صف آرایی بین حق و کفر را می دید اما دنیا زنجیرش کرده بود، اما هوا دست و پایش را بسته بود و عنانش را ربوده بود که پای رفتنش را گرفت، که با حسین همراه نشد و دعوتش را لبیک نگفت.

عده ای دیگر هم بودند که همراه شدند و آمدند تا کربلا، که آنان فقط عرض کربلا را دیدند نه روز کربلا را. اینان تا عبای بر سر کشیده امام را دیدند به حکم پای بندی به دنیا ، به حکم ندیدن امامت امام ، بار و بنه شان را جمع کردند و رفتند و هر چه توشه آخرت آورده بودند به تاراج آتش سوختند.

اینان طلحه بودن و زبیر شدن را هم پشت سر گذاشته بودند اما باز هم لغزیدند. اینان حق را دیدند ، بعضی هاشان حق را درک کردند اما آن را یاری نکردند اما حق را فریاد نزدند و عیان نگفتند.

پای اینان بیشتر گیر است، اینان بهانه ای ندارند برای فرار کردن ، برای گریختن از جواب دادن. اینان حق را دیده اند و درک کرده اند. اینان به بهانه ها دل خوش کردند که فریاد نزدند که مبین نبودند و عمار نشدند.

حر را شنیده ای و حریتش را. حر اگر پایش لغزید ، اگر کج رفت ، عیان برگشت و عمار. عیان برگشت با خضوع و عجز و اعتراف به خطا و عمار شد چون عیان گفت چون عجز را عیان گفت و خطا را به عمار گونه ای اش پاک کرد و آزاد شد.

این است راه مردان خدا که اگر خطا کردند و خطا رفتند ، غرور را ، دنیا را فراموش می کند. به حق روی می آورند حق را با تمام وجود و تمام اعضا فریاد می زنند. و اینان رستگارانند.

امروز هر چند حر ها زیادند و عمار ها هم هستند اما صحنه هنوز هم ننگ حضور یاران پا عقب کشیده انقلاب را به همراه دارد. هنوز هم نمونه های بسیاری از این افراد هستند که به بهانه ای دل خوش کرده اند ، که صلاح نیست که مصلحت نیست که به مصلحت نظام نیست…

من نمی دانم اینان چرا کاسه ی داغ تر از آش شده اند! نظام رهبر دارد، راه بر دارد ، چرا بعضی ها اینقدر زور می زنند که به دیگران ثابت کنند که بیشتر می دانند که بیشتر از رهبر می دانند. آخر اگر بنا بود شما راه بری این ملت را بر عهده بگیرید کمیت همه ما لنگ بود.

یک گروه از بی بصیرت فریاد زدن و غوغا کردن گمراهی خود را  اثبات می کنند و گروهی دیگر از بی بصیرتی همراه با سکوت. اینان بازی صلاح و مصلحت را خوب بلدند به دستاویز به مصلحت نیست، خوب تمسک می جویند. اینان هم رهبر را و امام را خوب نشناختند وقتی مولا امر به گفتن می کند وقتی امر به شفاف گفتن می کند وقتی امر به عمارگونه گفتن می کند، اینان سکوت می کنند به بهانه مصلحت! اینان هم کمیتشان لنگ می زند اینان حقانیت حسین را می دانند و همراهیش نمی کنند. اینان شیعه گی نیاموختند ، پی روی را یاد نگرفته اند و اطاعت بلد نیستند و همراهی نمی دانند.

اینان به حکم خواص بودنشان ، به حکم شاخص بودنشان ، پرونده ی سنگین تری دارند . حضور اینان همچون سکوتشان فقط حضور و سکوت شخصی نیست. که عده ای مریدشان شده اند و این مراد راه بر آن مرید است و عملش و حرفش و سکوتش تنها یک اثر ندارد که اثرها به همراه دارد .

اینها مراحل ضلال بودو ضلال گم بودن است نه گمراهی، ضل السبیل گمراهی است که عمار نبودن گمراهی است.

و درس بگیری که اگر در ضلال ماندی به ضل السبیل هم می رسی مگر توبه کنی و برگردی. این که همراه و هم قدم ضلال باشی، این که با در ضلال مانده ای همراهی کنی و امرش نکنی به معروف، به ضل السبیل می رسی و وای بر گمراهان.

بعد از ضلال و بعد از گذشتن از ضلال و بعد از گذراندن از ضلال ، که دیگران را به معروف امر کنی تازه مجاهد شدن آغاز می شود و نوبت کمر بستن بر قتل جهل است و کمر بستن برای در افتادن با گمراهی و اینجاست که لبهدینهم سبلنا واقع می شود، که خدا همراهیت می کند و راه بریت می کند که به وصالش برسی و محسن شوی و ان الله مع المحسنین.

اینجا سبیل آمده است یعنی راه های مختلفی برای رسیدن هست، البته تفسیرش این نیست که برای رسیدن به خدا راه های مختلفی وجود دارد، که نه، راه رسیدن به خدا همان صراط المستقیم است همان یک راه ، راه رسیدن به خداست . این سیبل چگونگی رسیدن به صراط است و چگونگی همراه شدن.

و برای عمار بعد از درک حقیقت ، چگونگی انتخاب مسیر بزرگترین امتحان است. این که تو بدانی چه راهی را انتخاب کنی بهتر است ، این که بدانی کدام راه بیشتر تأثیر می گذارد، این که بدانی کجا نقص بیشتر است و کجا کمتر کاری انجام شده و تو دست بالا بزنی و شروع کنی.

این ها تازه انتخاب مسیر است و راه باز هم دشوار…

این خط همچنان سرخ است…

———————————————-

به قلم سید محمد زاهدی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.