نردبان را عمودی در حلقه ی مدعیانِ صعود کاشته بودند. آزمونی بود دو سؤالی، برای شناسایی شایستگان صعود. سؤال اول؛ دیروز. همه شروع کردند به نوشتن؛ من، من، من،… او برگه اش را از همه جلوتر تحویل داد؛ سفید بود. سؤال دوم؛ فردا. بعضی ها قلم و کاغذ کم آوردند؛ دولت من، دولت من، دولت من،… او برگه اش را ... ادامه مطلب »
خانه » بایگانی برچسب ها : داستانک های رحیم مخدومی
داستانک ” نهال کج “
از وقتی نهال را در محله کاشتیم، همه نگاهها متوجه ما شد. حق هم داشتند. شکوه و جلوه خاصی به محله داده بود. رفقا، سر حفظ و بالندگیاش رقابت داشتند؛ نارفیقان، سر کله پا کردنش. یک روز صبح با صدای بگو مگوی رفقا بیدار شدم. جمع شده بودند دور نهال. تندروها میگفتند: «باید نهال را از ریشه در بیاریم و ... ادامه مطلب »