خانه » شهدای ورامین » زندگی نامه » زندگی نامه شهید حسن ضرغام

زندگی نامه شهید حسن ضرغام

http://dlnew.ir/varamincity.com/tasavir/shohada/tasavir-shohadaye-varamin/shahid-gholamhasan-zagham-(1).jpg

سخن از عاشقان و سبکبالانی است که به عشق دوست جان خویش را در طبق اخلاص گذاشته و به جانان تقدیم نمودند. چه زیباست پرواز ملکوتی انسانهای پاک و وارسته از این دنیای خاکی و چه با شکوه است رفتن به میهمانی خدا در عرش. سخن از جان برکفان با اخلاصی است که عاشقانه به ندای مرید خویش لییک گفته و با احرامیان خونین کعبه سر به سجده گذاشتند و رهایی خود از این دنیا را جز رفتن به راه سید الشهدا در چیز  دیگری نیافتند. صدای لبیک اللهم لبیک آنان بیان را برای پذیرایی از آنان آماده ساخت. ای شهیدان ای کسانی که با شوق به دیدار جانان شتافتید، کجا را دیدید که اینگونه عاشقانه رفتید و چه کردید که ستاره ها به استقبال شما شتافتند. لحظه ها پر از نگاه شما باد .

البته لازم به یادآوری است که یاد آوری زندگی نامه آنان و محل تولد این عزیزان و تاریخ تولدشان چندان اهمیت ندارد نکته ای که قابل توجه است این است که این عزیزان در این چند صباح عمر خویش چه یادگارهای از خود برجای گذاشتند و چه درسهایی به ما آموختند و با رفتن خویش چه ضربه محکمی بر پیکر استکبار جهانی و جهانخواران شرق و غرب وارد ساختند.

حسن ضرغام در ماه محرم سال ۱۳۴۱ در خانواده ای متوسط اما مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. آن زمان که امام در سال ۱۳۴۲ خطاب به اجنبیها فرمودند که یاران من درگهواره ها هستند، در این سخن عینیت بخشیده شد و دیدیم و دیدید که اصحاب امام چه کسانی بودند عزیزانی که بیست و چند بهار از زندگی پر بارشان نگذشته بود. آری تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سهروردی راه آهن ورامین به اتمام رساندند. در برنامه صبحگاهی خواندن قرآن به عهده ایشان بود. بعد از اتمام دوره دبستان در مدرسه راهنمای شروع به تحصیل نمودند. اوج مبارزات مردم بر علیه رژیم ستمشاهی و آگاه شدن بچه ها در این زمان بود. ایشان بچه ها را جمع می کردند و در کوچه های اطراف شعار می دادند. در همان دوران نوجوانی شور و شوق عجیبی در ایشان دیده می شد

از سن ۸ – ۹ سالگی شوق فراگیری تفاسیرقرآن و عمل به دستورات آن در چهره و نهاد ایشان مشخص بود. او علاقه عجیبی به شرکت در نماز جماعتها داشتند، هر جا یک روحانی صحبت می کرد علاقه داشت که حتما سخنان او را گوش کند. در اثر همین علاقه بود که درسن ۱۴ سالگی خواندن قرآن را آموخت و شبهایی که در مسجد قرائت قرآن بود شرکت فعالی داشت و با صوت زیبای خود حاضرین را مجذوب خویش می ساخت. در مدرسه بچه ها را به دور خود جمع می کرد و بعد از اتمام کلاس در کوچه های اطراف شعار می دادند و بر علیه رژیم شروع به تظاهرات می نمودند. نماز او هیچگاه ترک نمی شد و در این امر مهم سستی و کاهلت نمی نمود. اکثر نمازهایش را اول وقت اقامه می کرد و اطرافیان را نیز به این امر تشویق می نمود. کمترین بی احترامی نسبت به اشخاص در هر سنی که بودند نمی نمود و هیچگاه دیده نشد که برخورد بین او و دوستان هم سن و سالش رخ دهد. روحیه آرام و با وقاری داشت. تا سن شانزده سالگی در مدرسه راهنمایی ۱۵ خرداد ادامه تحصیل داد.  این دوران مقارن با حرکت انقلابی امت اسلامی بر علیه نظام ستم شاهی بود. در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نائل گردیده و مدتی در بسیج سپاه مشغول انجام وظیفه بود. با شروع شدن جنگ تحمیلی مرحله خاصی در زندگی آن شهید عزیز آغاز گشت. زیرا او تمایلات الهی خویش را در جبهه ها ودر میان بسیجیان پاکدل می یافت. به همین دلیل چندین ماه بطور متوالی در جبهه ها حضور پیدا می کرد و در عملیاتهای گوناگون غرب و جنوب حاضر می شد. برادران بسیجی از کمالات اخلاقی او استفاده های شایانی می کردند . اخلاق او عملاً برای دیگران درس و الگو بود. او در میدان عبادت و بندگی خدا یک عابد و عارف به تمام معنا بود، در سجده های نماز آنچنان عاشقانه با خدا سخن می گفت و در آن حال خدا را می دید و روح او به معراج می رفت و چنان روحش نورانی می شد که نورانیت او در حالات گوناگون او مشاهده می شد. آنچنان در عمل کردن به تکلیف جدی بود که هیچ چیز نمی توانست او را از انجام آن باز دارد. در همه موارد تقریبا سعی می کرد آداب شرعی را رعایت کند. دوستی و رفاقت او را از انجام وظایف شرعی باز نمی داشت. او حتی به خاطر اینکه دارای گواهینامه نبود از سوار شدن به موتور سیکلت خودداری می کرد. در حالی که اغلب افراد اصلاً به این نکتات توجه ندارند. در سال ۱۳۶۲ مشغول کسب تحصیلات علوم حوزوی شد، ولی این کار او را از رفتن به جبهه که به نظر امام از همه کارها اولی بود باز نداشت. او جمع بین علم و جهاد می کرد و هر دو را در اوقات مناسب خویش دنبال می کرد. از خصوصیات بارز و روشن او علاقه شدیدش به اهل بیت علیهم السلام بود. با سوز و اشک مرثیه می خواند و قبل از اینکه دیگر ی را بگریاند خود می گریست. قلم از اینکه بخواهد این عالم شهید را توصیف کند عاجز است و خجالت می کشد، زیرا که او از مصادیق واقعی این آیه است که می فرماید ( رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله ) او تبلور همه صفات و کمالات انسانی و الهی بود. گاهی در سجده آنچنان غرق در عظمت معشوق می گشت که چشمانش پر ای اشک می شد و از گونه هایش اشک جاری می شد و صورتش نورانی می شد. از صفات کم نظیر او در بین دیگران تواضع این طلبه شهید بود. او در مقابل دوستانش و شاید همه مؤمنین آنچنان متواضع بود که حتی گاهی آنقدر متواضعانه با دوستانش برخورد می کرد که آنها را به تواضع متقابل وا می داشت. اما روح الهی و ملکوتی او بالاتر از این مسائل است که ما بیان کردیم. او در مواقع ضروری هم نرمش نشان نمی داد. خوش رویی از فضیلتهای دائمی او بود که همه دوستان واقعی او عاشق رفتار و برخورد و اخلاق نیکو و زیبایش بودند . از کمالات بسیار والای ایشان اطاعت از امام در همه زمینه ها بود. هیچ فکر و عملی که بوی مخالفت با افکار و دستورات امام را بدهد از او دیده نشد. چه بگویم که ترسیم کردنش ممکن نیست از خصوصیات بسیار عالی شهید حسن ضرغام زهد و دوری او از تجملات بود که نمونه کوچکی از این صفت عالی را می شود در دوران طلبگی ایشان مشاهده کرد. این شهید بزرگوار با توصیه بعضی از دوستانش و با علاقه شدیدی که به علوم اسلامی داشت به حوزه علمیه قدم گذاشت. ابتدا در حوزه ورامین مشغول شد و بعد ازمدتی در حوزه علمیه تهران و مدرسه شهید بهشتی مشغول به تحصیل شد . زندگی طلبگی او مملو از مشکلات و محرومیتهای گوناگون بود، اما او راه را با اراده آهنین خویش هموار می کرد. در دوران طلبگی او بارها به جبهه قدم گذاشت و چندین بار مجروح شد. در یکی از عملیاتها از یک پا یا هردو پا احساس ناراحتی شدیدی داشت و براحتی نمی توانست حرکت کند و درد او را امان نمی داد، اما چنان با روحیه شاد و عالی ظاهر می شد که کسی نمی فهمید پاهای او درد می کند و او را آزار می دهد و آنچنان صبور بود که صبرهم در مقابل روحیه مقاومت و تحمل او خضوع می کرد. وقتی که به قم برای تحصل عازم شد ابتدا جای مشخصی  نداشت و گاهی چند شب پیش دوستان می ماند. ولکن پشتکار او ادامه داشت، او حتی تا این اواخر یعنی موقع شهادت شهریه ای نداشت اما با همان حالت فقر مخصوص طلبگی زندگی می کرد، ولکن شاید هیچ کس از وضعیت او مطلع نبود. او یک زاهد به تمام معنا بود شاید هر کس در اولین برخورد به علاقه او خاصی پیدا می کرد و شیفته تواضع و کمالات او می شد. او در عین اینکه اهل تحصیل علم بود، اما عاشق شهادت در راه خدا بود. با جدیت تمام در س می خواند اما از خدای متعال شهادت را طلب می کرد. او عاشق اهل بیت بود و به آنان عشق می ورزید و سعی می کرد در همه کارهایش در راه آنها حرکت کند و از خط و رو ش آنها منحرف نشود. او مؤمن به تمام معنا بود و ایمان و عمل را با هم مخلوط کرده بود. از کمالات بسیار جالب او ارتباط داشتن با افراد خوب و ملاقات با آنها و اصلاح کردن افراد ناشایست بود. رابطه اش با مؤمنین و دوستان قدیمی اش بسیار زیاد بود. او مقید بود که به منازل شهدا  سر بزند و یاد آنها را زنده نگه دارد و به خانواده آنها دلداری دهد. ساده زیستی از کمالات دیگر اوست هر گز دیده نشد که او خود را از این ساده زیستی به صورت   دیگری که شایسته مادی پرستان و هوا طلبان است در بیاورد. زندگی او زندگی طیب و پاک بودیعنی صفات زشت و اخلاق ناپسند ، تندی و بد خلقی و کج اندیشی در او راه نداشت گناه اصلاً در زندگیش نمی تواست ریشه کند. زیرا لباس واقعی او لباس تقوا و دوری از گناه بود. او کسی بود که افراد آشنا با دیدن او به یاد معنویات می افتادند سیمای ملکوتی او انسان را به طرف کمالات راهنمایی می نمود. البته در مقابل مخالفین انقلاب و آنها که دائماً نق می زنند با شدت می ایستاد و بطور کلی او مجاهد حقیقی بود که زندگیش سراسر فداکاری و جهاد بود با اینکه بنیاد شهید مقرر مختصری را برای او در هر ماه به خاطر جانباز بودن او معین کرده بود، ولی هرگز از آن استفاده نکرد  هرچند در بعضی از مواقع به آن واقعاً نیاز داشد. از او هر گز غیبت و بدگویی دیگران شنیده نمی شد. او در مقابل گناه و هوا و هوس مراقبت داشت و رضایت خداوند متعال را بر همه چیز ترجیح می داد. او در اواخر سالهای جنگ می دید بسیاری از دوستانش شهید شده اند از دوری آنها اظهار دلتنگی می کرد. بارها در جبهه های مختلف مجروح شده بود و بارها تحت عمل جراحی واقع شده بود. شاید روح نورانی او طاقت ماندن در بدن خاکی مادی را نداشت و می خواست پرواز الی الله کند. امام علی علیه السلام میفرمایند :

 که متقین در حالتی هستند که اگر خدا اجلی برای آنها قرارنداده بود ( که باید مدت خاصی در این دنیا بمانند) ارواح آنها در بدنهایشان باقی نمی ماند « ولولا الاجل الذی کتب الله علیهم لمتستقوا ارواحهم فی اجسادهم شرفا الی التواب و خوفا من العقاب  – خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه ) .

او قبل از وقت نمازهای واجب شبانه روز به مسجد می رفت و عاشق نماز جماعت بود و اصلا شیطان در اعمالش راه نداشت و برعکس در زندگی مادی او چه دردهایی را تحمل کرد که دوستان نزدیک او با دشواری متوجه می شدند. هرگز گلایه و شکایت از وضعی که داشت از او دیده نشد. همه دردها و سختیهای توانفرسا را با علاقه می پذیرفت و با روح محکم و خلل ناپذیرش به طرف خدا در حرکت بود. او قبل از شهادت لقاءالله را دریافته بود و منتظر حرکت از این جهان مادی و بیرون آمدن از مادیات و عروج کامل بود.

سلام بر او در روزی که متولد شد و در روزی که از دنیای مادی رجعت نمود و در آن روزی که در پیشگاه خداوند حاضر خواهد شد.

دوست و همرزم شهید

منبع : لاله های سجاد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.