خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
« اکبر اردستانی ، برادر شهید »
یکی از پرسنل نیروی هوایی برایم تعریف میکرد :
زمانی که تیمسار معاونت عملیات نیروی هوایی را به عهده داشت ، یک روز زنگ در خانهاش به صدا درمیآید ، چند لحظه بعد در روی پاشنه میچرخد و تیمساردر آستانه در قرار میگیرد :
بفرمایید ! کاری داشتید ؟
دو سرباز در کنار کارتنی پشت در ایستاده بودند . با دیدن تیمسار احترام نظامی میگذارند . یکی از آنها میگوید :
ببخشید تیمسار ! این تلویزیون را جناب … داد که خدمت شما بیاوریم .
تلویزیون را ببرید ! من خودم با او صحبت میکنم .
بلافاصله به طرف تلفن رفته گوشی را برمیدارد . به مسئولی که تلویزیون را فرستاده بود ، زنگ میزند ، تا از ماجرا مطلع شود . او در جواب تیمسار میگوید : « هفت هشت دستگاه تلویزیون بوده که یکی از آنها سهم شما میشود . » سپس پشت تلفن اسامی افراددیگری را که تلویزیون به آنها واگذار شده برای تیمسار میگوید .
شهید اردستانی به آن شخص میگوید که همین الآن تلویزیونهایی را که تقسیم کردهای جمع آوری میکنی تا خودم بیایم و بگویم چه کار باید کرد .
تیمسار خود بعداً میرود و اسامی واجدین شرایط را در آورده و بین آنها قرعه کشی میکند . وقتی این ماجرا را شنیدم ، در دل به عدم تعلق او به مادیات آفرین گفتم ، زیرا میدانستم که برادرم در آن زمان در خانهاش تلویزیونی داشت که از سال ۵۲ تا آن موقع کار کرده بود و هر از چند گاهی برای تعمیر روانه تعمیرگاه میشد . ولی او حتی نام خود را در قرعه کشی هم نگنجانده بود .
منبع: کتاب اعجوبه قرن