خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ شاکی نیستم ، از شما رضایت دارم…

خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ شاکی نیستم ، از شما رضایت دارم…

خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی

شاکی نیستم ، از شما رضایت دارم

« سید کمال اردستانی ، برادر همسر شهید »

حاج مصطفی در سراسر عمر پر برکتش انسان بسیار باگذشتی بود . او در نهایت تواضع و فروتنی ضمن رعایت حقوق دیگران ، از حق و حقوق خود و سایرین دفاع می‌کرد و به هنگام پدید آمدن هر گونه اتفاق و یا حادثه‌ای ، صبور و شکیبا بود . هرگز پرخاش نمی‌کرد و در برابر این عمل احتمالی از سوی دیگران ، نه تنها مقابله به مثل نمی‌کرد ؛ بلکه نحوه برخوردش چونان آب سردی بر آتش بود .
روزی سوار بر خودرو ایشان از خیابان شهدای ورامین عبور می کردیم . حاج مصطفی قصد گردش به چپ داشت و راهنمای سمت چپ را زده بود . ناگهان موتور سواری که با سرعت غیر مجاز و از خیابانی یکطرفه و ممنوعه در حرکت بود به سوی ما منحرف شد . ایشان که وضع را چنین دید و به خوبی متوجه شده بود در صورت برخورد موتور سوار با ماشین چه بر سرش خواهد آمد ، به سرعت پا را روی پدال ترمز فشرد . از آنجا که تاکسی پشت سرمان فاصله خیلی کمی با ما داشت و غافلگیر شده بود به ماشین ما خورد ، و در پی آن ، خودرو سومی نیز به تاکسی زد . راننده تاکسی که خیلی عصبانی به نظر می‌رسید به شهید اردستانی پرخاش کرد . حاج مصطفی با کمال خونسردی گفت :
-برادرم اینکه دعوا نداره . منتظر می‌مانیم تا کارشناس راهنمایی بیاد . هر چه ایشان نظر دادند برای ما ملاک است و ما تابع قانون هستیم .
دقایقی در انتظار پلیس نشستیم . پلیس از راه رسید و شرح حادثه را از شهید اردستانی جویا شد . ایشان نحوه تصادف را تشریح کرد . راننده تاکسی در حالی که رنگ چهره‌اش برافروخته شده بود و هیچ گونه تسلطی بر اعصابش نداشت . دستانش را بلند کرد ومحاسن شهید اردستانی را گرفت و به هم فشرد و سه بار این حرکت ناشایست را تکرار کرد . آنگاه با لحن خیلی زشتی گفت :
به جان این ریشها راست بگو !
انبوهی از جمعیت دورمان حلقه زده و منتظر بودند تا عکس‌العمل حاج مصطفی را نظاره گر باشند . او با کمال متانت و خونسردی گفت :
آقای محترم شما چه کار به ریش من دارید ، پلیس سؤال کرد و من نیز حقیقت را گفتم . حال قضاوت را به عهده ایشان بگذاریم !
راننده تاکسی به هیچ صراطی مستقیم نبود و همچنان سروصدا می کرد و به زعم خود فریاد دادخواهی برآورده بود . پلیس پس از بررسی جوانب کار ، کارت ماشین و گواهینامه راننده تاکسی را گرفت و به حاج مصطفی داد . سپس نگاهی به او انداخت و گفت :
شما فاصله لازم را رعایت نکرده‌اید و مقصر هستید . باید رضایت ایشان را جلب کنید ! دراین هنگام ، شهید اردستانی کمی جلوتر رفت ، راننده متخلف را در آغوش گرفت و بوسید . سپس مدارک را به او برگرداند و گفت :
من شاکی نیستم و از شما رضایت دارم .
راننده خاطی که از این عمل شهید اردستانی مات و مبهوت مانده بود ، سر به زیر افکند و هیچ نگفت و از آنچه بر آنها گذشته بود اظهار پشیمانی کرد .

منبع: کتاب اعجوبه قرن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.