خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ در رکوعند درختان که ثمر می‌آرند…

خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ در رکوعند درختان که ثمر می‌آرند…

خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی

 در رکوعند درختان که ثمر می‌آرند

 « ستوان علی رحیمیان »

زمانی که تیمسار اردستانی معاونت عملیات نیروی هوایی را به عهده داشتند ، مسئول دفتر ایشان بودم .
روزی در دفتر عملیات مشغول انجام کاری بودم ، زنگ تلفن به صدا در آمد . گوشی را برداشتم . آن سوی خط ، تیمسار حبیب بقایی ( فرمانده فعلی نیروی هوایی ) – که در آن زمان فرماندهی پایگاه چهارم شکاری ( دزفول ) را به عهده داشتند – بود . پس از سلام و احوالپرسی ، پرسیدند :
جاج مصطفی تشریف دارند ؟
عرض کردم :
-خیر تیمسار ! برای انجام کاری ، بیرون رفته‌اند . امری دارید بفرمایید !
جناب رحیمیان ! خدمت حاج مصطفی سلام برسانید . در ضمن یک بیت شعر قرائت می‌کنم . آن را یادداشت کنید و زیر شیشه میز ایشان بگذارید .
پس از قطع مکالمه ، همان کاری که تیمسار بقایی خواسته بود ، انجام دادم . ساعتی گذشت ، تیمسار اردستانی از راه رسیدند و پشت میز کارشان نشستند . هنوز چند لحظه بیش از ورودشان به اتاق نگذشته بود که با فشردن دکمه آیفون ( آوابر ) مرا فرا خواندند . داخل اتاق رفتم . تبسمی کرد و گفت :
این بیت شعر ، دست خط شماست ! چرا آن را اینجا گذاشته‌اید ؟
گفتم :
قربان ! تیمسار بقایی سلام رساندند و در ضمن از من خواستند که این بیت شعر را زیر شیشه میز شما بگذارم .
خندید و از من خواست تا روی صندلی بنشینم . سپس تأملی کرد و گفت :
صبر کن تا پاسخش را بنویسم . اگر دوباره تماس گرفت ، برایش بخوان !
او برای چند دقیقه در فکر فرو رفت و آنگاه روی کاغذ چیزی نوشت .

منبع: کتاب اعجوبه قرن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.