خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
فرمانده در صف نان
« سرهنگ مسعود گودرزی »
مدتها تصورم این بود ، اشخاصی که مسئولیتهای مهم را میپذیرند ، به لحاظ اینکه وقتشان با ارزش است ، فرصت پرداختن به سایر امور ، بویژه تهیه مایحتاج منزل را از دست میدهند .
هر چند تصورم دور از واقعیت نبود و تا حدودی با منطق هم جور در میآمد ، ولی از زمان آشناییام با شهید اردستانی این ذهنیت از من زدوده شده و به وضوح دریافتم که میشود در حالی که مسئولیت مهم داشت ، برخی کارهای روزمره و جاری خانواده را نیز انجام داد .
شهید اردستانی نمونهبارز چنین مسئولانی بود . زمانی که فرمانده پایگاه امیدیه بود ، برای ادای فریضه نماز از خواب بر میخاست ، پس از انجام دادن فرایض ، علی رغم اینکه خودرو مناسب در اختیارش بود ، دوچرخهاش را برمیداشت و مسیر طولانی را درون پایگاه به انگیزه ورزش صبحگاهی رکاب می زد . سپس در کنار پرسنل ، داخل صف نانوایی قرار میگرفت . با نشاط و سرزنده در آن صبح خیلی زود با پرسنل برخورد میکرد و چند قرص نان میگرفت و راهی منزل میشد .
من که در طول روز به علت مشغله کاری ایشان و مأموریتهای جنگی که میرفتند ، موفق به دیدارشان نمیشدم ، فرصت را مغتنم شمرده و هر از چند گاهی به عمد ، خود را به صف نانوایی میکشاندم و با ایشان خیلی صمیمی به گفت و گو میپرداختم . برخوردشان با پرسنل در آن صبح چنان گرم و صمیمی بود که روحیهای مضاعف به آنها میبخشید .
منبع: کتاب اعجوبه قرن