خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ کارگر ناشناس…

خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ کارگر ناشناس…

 

خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی

کارگر ناشناس
« ستوان علی اصغر شرفی »

 پایگاه هوایی دزفول در ابتدای جنگ تحمیلی ، محور اصلی حملات هوایی به خاک دشمن و مناطق جنگی محسوب می‌شد . از این رو خلبانان زیادی از سایر یکانها برای انجام پروازها به این پایگاه مأمور می‌شدند .
سال اول جنگ بود که شهید اردستانی از پایگاه تبریز به همراه چند تن از خلبانان به دزفول آمدند . از همان روزهای اول ورودشان به پایگاه ، ارتباطی صمیمی با پرسنل گروه ضربت داشتند و مرتب پیش ما می‌آمدند .
به علت اینکه نیروهای دشمن به سرعت در حال پیشروی به داخل خاک جمهوری اسلامی بودند ، خلبانان پایگاه برای جلوگیری از پیشروی آنها روزانه پروازهای زیادی انجام می‌دادند . شهید اردستانی از جمله خلبانانی بود که برای هر مأموریتی داوطلب می‌شد و اصلاً خستگی در قاموس این سردار دلاور اسلام جایی نداشت .
روزها بود که چندین بار پرواز می‌کرد و با بمبارانهای کوبنده خود ، دشمن لجام گسیخته را در دشتهای خوزستان زمین گیر می‌کرد . چون به صورت مأمور به پایگاه دزفول آمده بود ، معدود افرادی از پرسنل پایگاه او را می‌شناختند . در اوقات فراغت با لباس ساده و شخصی در سطح پایگاه تردد می‌کرد ، لذا کسی او را نمی‌شناخت . مگر کسانی که با او رابطه‌ای نزدیک داشتند .
روزی برای خرید عازم فروشگاه اتکا شدم . مسیر منزل تا فروشگاه را پیاده طی کردم . وقتی به نزدیکی‌های فروشگاه رسیدم ، جلو مدرسه دخترانه – جنب فروشگاه – که در دست تعمیر بود ، شخصی را دیدم که با فرغون مشغول بردن ملات به درون مدرسه بود . برای لحظه‌ای نگاهم را به سمت او متمرکز کردم .
خدای من ! چقدر شبیه سروان اردستانی است !
بله درست دیده بودم ، شهید اردستانی که پس از پرواز روزانه فرصتی یافته بود و به طور ناشناس برای همیاری با کارگران مدرسه ، ملات و مصالح ساختمان جابه‌جا می‌کرد . چون مرا می‌شناخت و می‌دانستم که ایشان ، دوست ندارد شناخته شود ، به سرعت مسیرم را عوض کردم . اما غوغایی در درونم به وجود آمده بود و از آن همه خلوص و فروتنی در حیرت ماندم !

منبع: کتاب اعجوبه قرن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.