با شاخههای گل آمد !
« تیمسار غلامرضا آقاخانی »
روز شانزدهم آذر سال ۱۳۷۳ ، روز ناگواری برای نیروی هوایی بود . در این روز یکی از دیگهای سیستم شوفاژ دانشگاه هوایی منفجر شد و بر اثر آن تعدادی از دانشجویان این دانشگاه کشته و زخمی شدند .
ما بلافاصله ، مصدومین را به بیمارستان نیروی هوایی انتقال دادیم . تیمسار ستاری زمانی که در جریان امر قرار گرفتند ، بی درنگ خودشان را به بیمارستان رساندند و مثل پدری که فرزندان خودش مصدوم شده باشند ، بالای سر تکتک بچهها میرفتند گونههایشان را غرق در بوسه میکردند و خاک و خون را از سر و روی آنها پاک میکردند .
شهید ستاری تا ساعت ۱۱ شب در بیمارستان بودند . با توجه به سابقه بیماری وی ، بنده و چند تن از دکترها که در آنجا حضور داشتند با اصرار زیاد از ایشان خواستیم که به خانه بروند و استراحت کنند ، قول دادیم که تا صبح بالای سر مجروحین بمانیم و از آنها مراقبت کنیم .
بالاخره با اصرار ما ، ساعت یازده شب بیمارستان را ترک کردند و به منزل رفتند . اما هنوز دو ساعت نگذشته بود که با شاخههای گل برگشتند و تا صبح بالای سر مجروحین بیدار ماندند .”
منبع : کتاب آسمان غرنبه