این مردم به گردن ما حق دارند
« ستوان یکم محمد نبی زهری »
بهار سال ۱۳۷۳ ، برای انجام مأموریتی به اردوگاه « بیشه کلا » واقع در شمال کشور اعزام شدم . در همان زمان ، تیمسار ستاری برای بازدید از اردوگاه تشریف آورده بودند . موقعیت را مناسب دیدم و تصمیم گرفتم مشکل خصوصی خودم را با ایشان در میان بگذارم ، لذا مطلب را نوشته ، در پاکتی قرار دادم و در پی فرصتی بودم تا به دست تیمسار برسانم .
ساعت ۱۰ شب به همراه سرهنگ اسدیان ، ( فرمانده اردوگاه ) برای دیدن تیمسار رفتیم . ایشان را نزدیک ساحل ، در حالی که لباس ورزشی به تن داشتند ، ملاقات کردیم . پس از سلام و احوالپرسی قبل از اینکه خواستهام را مطرح کنم ، تیمسار رو به سرهنگ اسدیان کردند و گفتند :
آیا روستائیان برای ماهیگیری این جا میآیند ؟
سرهنگ اسدیان با حالتی حق به جانب گفت :
قربان ! در این محدوده نمیگذاریم ماهی بگیرد .
تیمسار ناراحت شدند و گفتند :
-چرا نمیگذارید ؟
اسدیان گفت :
-قربان ! این جا منطقه نظامی است .
تیمسار در جواب ایشان فرمودند :
خیر ! این جا منطقه نظامی نیست ، اردوگاه است و محل استراحت ، روستائیانی که این جا ماهی میگیرند ، اغلب از خانواده محترم شهدا هستند . اینها حق به گردن ما دارند . شما که نگذارید ، آن طرف هم که نمیگذارند ، پس این بندگان خدا روزیشان را از کجا به دست آورند ؟
سرهنگ اسدیان که از چهرهاش پیدا بود ، از گفته خود پشیمان است ، گفت :
تیمسار ! هر چه شما بفرمایید ، همان کار را میکنیم .
تیمسار گفتند :
از این به بعد ، نه تنها اجازه میدهید ماهی بگیرند ؛ بلکه تراکتور هم – جهت کشیدن تور ماهیگیری – در اختیارشان قرار میدهید !”
منبع : کتاب آسمان غرنبه