خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید منصور ستاری / زن و بچه‌اش از من واجب ترند …

خاطرات شهید منصور ستاری / زن و بچه‌اش از من واجب ترند …

زن و بچه‌اش از من واجب ترند
« سرهنگ علی ظهوری »

اواسط آذر ماه ۱۳۷۳ ، من دست اندر کار چاپ کتاب « مقدمه‌ای بر اصول پرواز » بودم . ناگزیر ، بیشتر وقت خود را در چاپخانه لجستیکی می‌گذراندم . در همان ایام ، تیمسار ستاری نیز در حال تهیه نقشه هوایی ایران بودندو مرتب به چاپخانه سر می‌زدند .
اغلب روزها با تیمسار در چاپخانه روبه‌رو می‌شدم . ایشان ، میزان پیشرفت کار کتاب را از من می‌پرسیدند . گاهی فیلم و زینک صفحات کتاب را ملاحظه می‌کردند و اگر اشکالی می‌دیدند به من و یا سرپرست چاپخانه تذکر می‌دادند .
در یکی از همین روزها که به قسمت فیلم و زینک مراجعه کردم ، مسئول آنجا گفت :
چند دقیقه پیش ، تیمسار این جا بودند . فیلم چند صفحه از کتاب شما را که دیدند ، گفتند : « به ظهوری بگویید ؛ زن و بچه‌اش از من واجب‌ترند !»
من در مقدمه ، کتاب را به تیمسار ستاری هدیه کرده بودم که بنده را در کلیه مراحل ترجمه ، تألیف ، گردآوری اطلاعات و مطالب و بالاخره چاپ از حمایتهای بی‌دریغ خود برخوردار ساخته بودند . تیمسار این صفحه را حذف کرده بودند .
من ، طبق دستور ایشان متنی تهیه کردم و به ابتدای کتاب افزودم و آن را به همسر و فرزندانم که در مدت تهیه کتاب ، خستگی‌ها و عصبانیت‌های مرا تحمل کرده بودند ، هدیه کردم .
از این موضوع ، چند روز نگذشته بود که روزگار غدار ، بنا به عادت ازلی و معهود خود دست تطاول از آستین بیرون آورد و پیکر پاک و مطهر تیمسار ستاری را همراه با یارانش به لهیب آتش جانسوز سپرد .
دیگر نمی‌توانستم در این کتاب ، یادی از آن فرمانده رشید و وارسته که زحمت بسیار در تهیه آن کشیده بودند ، نیاورم . لذا روز شنبه ، ( یک روز بعد از شهادتشان ) مجدداً همان متن اولیه را به کتاب افزودم و آن را به روح مطهر و پرفتوحش تقدیم کردم .”

منبع : کتاب آسمان غرنبه

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.