خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ یک روز مصطفی…

خاطرات شهید مصطفی اردستانی/ یک روز مصطفی…

خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی

یک روز مصطفی
 « سرهنگ خلبان عطاء الله محبی »

 در سالهای اولیه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، ۲۴ ساعت با شهید سرلشکر خلبان حاج مصطفی اردستانی به پایگاه امیدیه مأمور شدم . نیروی خارق‌العاده‌ای که در وجود این دلاور خستگی ناپذیر بود ، حتی مرا که همانند او یک خلبان هستم به شگفتی وا داشته بود !
ساعت ۵/۴ صبح پس از ادای فریضه نماز پا در رکاب مرکب آهنین بال خویش می‌گذاشت و تا غروب آفتاب بیش از هفت بار چون عقابی تیز چنگ بر فراز نیروها و مراکز حساس نظامی و اقتصادی دشمن ظاهر می‌شد و خشم امت اسلامی را در قالب بمبهای آتشین و گلوله‌های مسلسل ، بر آنها فرو می‌ریخت . طوری که در طول روز تنها به ادای فریضه بین روز ( نماز ظهر و عصر ) و برخی هماهنگی‌های ضروری اکتفا می‌کرد .
مکرر اتفاق می‌افتاد حتی برای ناهار زمانی را تخصیص نمی‌داد و با خود چند تکه نان خشک به داخل کابین هواپیما می‌برد و همانجا سد جوع می‌کرد .
ساعت ۶ بعدازظهر در گرگ و میش هوا که هواپیماها قادر به پرواز نبودند ، سوار خودرو می‌شد و خود را به قرارگاههای مستقر در منطقه می‌رساند تا برای پروازهای فردا – جهت پشتیبانی از نیروهای خودی ( ارتش و سپاه ) – هماهنگی لازم را به عمل آورد . حدود ساعت ۱۲ شب از منطقه برمی‌گشت و مختصر غذایی می‌خورد و استراحت کوتاهی می‌کرد .
ساعت ۳ صبح ، صوت دلنشین قرآنش سکوت صبگاهی را در هم می‌شکست و با خالق هستی به راز و نیاز می‌نشست . نماز شب را به نماز صبح متصل می‌کرد و پس از آن روانه « آلرت » می‌شد . هیچ‌گاه نشد که ما ، قبل از او در محل تجمع حاضر شویم . وقتی به آلرت می‌رسیدیم او را در حال ورزش کردن می‌دیدیم و دوباره روزی دیگر با همان اوصاف آغاز می‌شد و …
براستی مصداق عینی « شیر روز و زاهد شب » بود که کمتر کسی از همقطاران به پایش می‌رسید !
روزی با شهید اردستانی نشسته بودیم و از هر دری صحبت می‌کردیم . از ویژگی‌های آن مرد خدا این بود که بحث‌های دوستانه را همواره به مسائل مذهبی می‌کشاند و با معلومات زیادی که در این زمینه داشت ، سایر دوستان را بهره‌مند می‌ساخت . آن روز راجع به امام حسین (ع) و قیام عاشورا برایمان صحبت کرد :
« ببینید دوستان ، دین اسلام را اگر به بدن انسان تشبیه کنیم ، طبق بررسی‌هایی که من کرده‌ام ، حضرت امام حسین (ع) به منزله « کلیه » برای این بدن است . همان‌گونه که کلیه در بدن تصفیه گر است و بدن را از سموم محافظت می‌کند ، امام حسین (ع) نیز با آن قیام تاریخی و نهضت خونینی که انجام داد دین اسلام را بیمه و به ما هدیه کرد و … »
در این هنگام مأموریتی پیش آمد و ادامه صحبت را به بعد موکول کرد . مدتی گذشت . در پایگاه دزفول یک روز سر میز غذا نشسته بودیم ، گفتم :
حاج مصطفی ! می‌شه ادامه صحبت آن روز را بفرمایید ؟
گفت :
می‌خواهی بدانی ؟
گفتم :
بله ، خیلی برایم جالب بود !
گفت :
سوره مزمل را می‌خوانی ، چهل روز به آن عمل می‌کنی و بعد از آن بیا تا بقیه‌اش را بگویم .
و اما هیچ‌گاه این فرصت پیش نیامد و چون مقتدایش امام حسین (ع) با بدن پاره پاره به دیار معبود شتافت !

منبع : کتاب اعجوبه قرن

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.