خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
با مانورش به رزمندگان روحیه میداد
« سرهنگ خلبان عرب سرهنگی »
من خلبان « سی ۱۳۰ » هستم . در طول سالهای جنگ تحمیلی برای پشتیبانی رزمندگان به پایگاههای مختلف پرواز کردهام . سالهای ۶۲ ، ۶۳ بود که برای انجام مأموریتی عازم پایگاه چهارم ( دزفول ) شدم . در آن موقع آوازه شهید اردستانی بر سر زبانها بود و به سبب شجاعتی که در جنگ از خود بروز داده بود ، زبانزد عام و خاص شده بود . از همه مهمتر سجایای اخلاقی و ایمان و اعتقاد راسخش به مقدسات ، چهرهای عرفانی و معنوی از او ساخته بود .
شهید اردستانی در آن سال ( ۶۲ ) در پایگاه دزفول بود و با تعریفی که از ایشان شنیده بودم ، علاقه مند شدم تا از نزدیک با او ملاقاتی داشته باشم . وقتی هواپیما را روی باند نشاندم ، پس از پارک آن در محل مورد نظر ، به گردان پروازی « اف ۵ » که شهید اردستانی در آنجا بود ، رفتم .
اذان ظهر نزدیک بود ، در همین موقع شخصی در محوطه گردان با صدای رسا به گفتن اذان مشغول شد . تا آن روز شهید اردستانی را ندیده بودم . از یکی از پرسنل سراغ ایشان را گرفتم .
گفت :
جناب اردستانی داخل محوطه است .
گفتم :
ببخشید ! من که در محوطه کسی را نمیبینم ، جز شخصی که دارد اذان میگوید .
خندید و با تعجب پرسید :
مگر جناب اردستانی را نمیشناسی ؟!
پاسخ دادم :
از نزدیک ایشان را ندیدهام .
سرش را به طرف شخص مؤذن برگرداند و گفت :
همان شخصی که اذان میگوید . جناب اردستانی است .
همین صحنه کافی بود تا آنچه در مورد ایشان در پایبندی به مسائل مذهبی شنیده بودم ، باور کنم . صبر کردم تا اذانش تمام شد . جلو رفتم و خودم را معرفی کردم . با هم برای ادای فریضه نماز به گردان رفتیم و پس از آن حدود یک ساعت صحبت کردیم که از سخنانش به ایمان و اعتقاد راسخش پی بردم .
عملیات کربلای ۵ شروع شده بود . با اصرار زیاد از شهید عباس بابایی خواستم تا اجازه بدهد ، مسئولیت تخلیه مجروحین را در این عملیات به عهده بگیرم . شهید بابایی موافقت کرد و در روز چندی مرتبه مجروحین عملیات را از پایگاه امیدیه تخلیه میکردیم .
اکثر مجروحین از برادران بسیج و سپاه بودند . آنها میگفتند : « وقتی هواپیماهای خودی بالای سر رزمندگان میآیند ، کلی روحیه میگیرند . اگر برادران خلبان بتوانند بالای سر بچهها مانور انجام دهند ، در بالا بردن روحیه آنها خیلی مؤثر است . »
هر چند این عمل از لحاظ ایمنی ، خالی از اشکال نبود ، ولی با مهارت و اقتداری که در امر پرواز از شهید اردستانی سراغ داشتم ، موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم :
« برادران سپاه تقاضا کردند که هنگام پرواز بالای سر رزمندهها مانور انجام بدهید تا روحیهشان بالا برود . »
گفت :
مانعی نداره ، انشاءالله این کار را میکنیم . »
همان روز پرواز کرد و پس از اینکه بمبهایش را روی سر نیروهای عراقی ریخته بود ، در بازگشت ، چند مانور دیدنی و زیبا ،بالای سر رزمندگان خودی انجام داده بود که برادران سپاه از این عمل شهید اردستانی خوشحال شده و مرتب تشکر میکردند .
منبع : کتاب اعجوبه قرن