خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
دقت عمل در پرواز
« سروان خلبان قاسمی »
ساعت ۹ صبح مورخه ۶۵/۱/۶ ، همراه شهید اردستانی ، سروان یوسفی و سروان چگنی ، با چهار فروند هواپیمای « اف ۵ » به منطقه عملیاتی « البهار » عراق اعزام شدیم . در آن روز ، هوا آبستن ابرهای متراکمی بود که هر لحظه امکان باریدن باران قوت میگرفت . با توکل به خدا و دلگرمی هایی که شهید اردستانی در اتاق توجیه به ما داده بود ، مهیا برای پرواز به سوی هدف شدیم .
تراکم ابرها به گونهای بود که ما هیچ چیزی غیر از ابر نمیدیدیم و تنها میبایست به دستگاه ناوبری درون هواپیما تکیه می کردیم . هر چند متکی بودن به این دستگاه که مسیر پروازی را مشخص میکند ، تا حدودی اطمینان بخش است ؛ ولی هیچ گاه جای دید چشمی را که انسان از نزدیک هدف را مشاهده میکند ، نمیگیرد .
طبق محاسبه ، بالای هدف رسیده بودیم ، ولی مرحله سخت این مأموریت زدن دقیق هدف بود که آن هم از پس ابرهای غلیظ غیر ممکن به نظر می رسید . به یکباره صدای لیدر دسته در رادیوی هواپیماهای ما به گوش رسید که می گفت :
بچهها حمله کنید ! بمبهایتان را روی هدف بریزید . شما الآن روی هدف هستید .
با صدای شهید اردستانی ، دستانمان به شاسی رها کننده بمبها فشرده شد و در چشم به هم زدنی هر آنچه مهمات داشتیم روی هدف فرو ریختیم .
پس از بمباران در مسیر بازگشت قرار گرفته و از منطقه دور میشدیم که لیدر دسته ما را به تماشای محل اصابت بمبها فراخواند و گفت :
بچهها ! آتش خشمتان را نگاه کنید !
نگاهها به سمت هدف سوق داده شد ، شهید اردستانی ، درست میگفت . گویی کوهی از آتش به شکل قارچ ، سر از زمین در آورده بود .
نکته مهم در این مأموریت ، غافلگیر شدن عراقیها بود . خصوصاً در آن شرایط بد جوی که هیچ انتظار حمله هوایی را نداشتند . البته درایت و دقت عمل لیدر دسته ( شهید اردستانی ) نیز در این مأموریت نقش بسزایی داشت .
منبع : کتاب اعجوبه قرن