خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
افتخاری دیگر
« سرتیپ خلبان محمد تقی جدیدی »
شهید اردستانی ، قبل از آغاز هر عملیاتی از راه زمینی خود را به خطوط مقدم جبهه میرساند ، جوانب کار را به طور دقیق بررسی و مناسبترین مسیرهای پروازی را مشخص میکرد . آنگاه با دست پر به پایگاه بازمیگشت و در جلسات توجیهی پرواز راه کارهای مناسب و دقیقش را ارائه میداد . سایر خلبانان از نظریات ایشان نهایت بهره را میبردند و همواره به رهنمودهای وی احساس نیاز میکردند .
تیمسار اردستانی میگفت : « من وظیفه دارم پیشاپیش سایرین حرکت کنم تا مشکلاتشان را دریابم . » او در هر درجه و پستی که بود سعی داشت تا با پروازهای عملیاتی و بهرهگیری از مهارت خاصی که در طول جنگ به دست آورده بود ، برای آموزش به سایرین ، روشهای مناسب را به طور عملی انتقال دهد . این روش مطلوب وی نتایج بسیار پر باری را در طول جنگ تحمیلی به همراه داشت و تعدادی زیادی از خلبانان را باشگردهای خاص خود آشنا ساخت .
اواخر سال ۱۳۶۶ بود . با آغاز عملیات ظفرمندانه والفجر ۱۰ در منطقه عملیاتی مریوان و به منظور پشتیبانی هوایی از بسیجیان قهرمان ، همه روزه چندین نوبت پرواز از پایگاه همدان انجام میدادیم . در آن روزها پایگاه حال و هوای دیگری داشت . فضایی معنوی و سرشار از عشق و ایمان همچون خطوط مقدم جبهه بر پایگاه پرتو افکنده بود . با انتشار خبر فتح حلبچه اشک شوق و شادی در دیدگان همگان موج میزد . پرسنل خلبان پایگاه برای انجام دادن مأموریت از یکدیگر پیشی میگرفتند و در این میان رقابت بسیار زیبایی بین خلبانان « اف ۴ » و « اف ۵ » به چشم میخورد . شهید اردستانی که در آن موقع مسئولیت خطیر معاونت عملیات نیرو را عهده دار بودند با تمام مشغله کاری که داشتند ، خود را به پایگاه رسانده بودند . ایشان علاوه بر نظارت به کلیه پروازها ، هدایت بعضی از دستههای پروازی را -که ضروری میدیدند – خود به عهده میگرفتند . در این عملیات افتخار آمیز هر یک از ما روزانه بین ۴ تا ۵ مأموریت جنگی انجام میدادیم و مواضع دشمن متجاوز را به جهنمی مبدل کرده بودیم .
در یکی از این روزها به همراه شهید اردستانی جهت بمباران استحکامات دشمن به پرواز درآمدیم . دقایقی بعد با پشت سر گذاردن ارتفاعات مرزی ، خود را به نزدیکی هدف رساندیم . با گرفتن سرعت ، زاویه و ارتفاع مناسب ، در یک چشم به هم زدن به روی اهداف مورد نظر شیرجه زدیم و بمبها را بر سر آنان فرو ریختیم . زمان بازگشت از مأموریت و در نیمههای راه ، ایشان از دسته پروازی جدا شد و یکباره از دید ما خارج شد . ابتدا خیلی نگران شدم پس از آنکه در پایگاه نشستم ، موقعیت او را جویا شدم . دوستان گفتند : « برای انجام مأموریتی ویژه به پایگاه تبریز رفته است . » او فردای همان روز موفق شد با هواپیمایی از نوع دیگر ، مأموریت ویژهای را که از ماهها قبل برنامهریزی شده بود ، با موفقیت تمام انجام دهد و برگی دیگر بر افتخارات ارزندهاش بیفزاید .
منبع : کتاب اعجوبه قرن