خانه » به قلم همشهریان » جنگ پابرهنه آقا رحیم

جنگ پابرهنه آقا رحیم

جنگ پابرهنه آقا رحیم

حسین قرایی
صبحی با پسرم رفته بودم نان بگیرم. هفت هشت نفر در صف گرفتن نان بودند. در صف مردی را دیدم که پیری در سرش شعله دوانیده بود و تابلوتر از این سپیدی مو، چرکی بود که از گوش چپش سرازیر شده بود و توی ذوق می‌زد. یاد «علی‌اکبر ابراهیمی» بیست سال پیش مخدومی در «جنگ پابرهنه» می‌افتم. قضیه از این قرار است که نویسنده کتاب، برای کارورزی به یکی از مدارس باقرآباد ورامین می‌رود و دست برقضا کلاس در کانتینر تشکیل شده است. و معلم کلاس هم قصاب بود! خودش با بیان طنزآمیز همیشگی‌اش این‌گونه درد را روایت می‌کند؛ «وقتی کلاس کانتینر باشد و معلم، قصاب، لابد گل سر سبد این سلاخ‌خانه هم من هستم!» به نظر من، بهترین فصل خاطرات موفق «جنگ پابرهنه» همین فصل «جهاد مالی»‌ است که مخدومی با کلماتی از جنس انقلاب به ترسیم آدم‌هایی زلال از جنس بلور پرداخته است، روایت این نویسنده از فضای یک کلاس کوچک – که البته پیشنهاد می‌کنم شرح جزئیات آن را مو به‌ مو در صفحه۹۹ بخوانید – تحقیقا روایت شنیدنی و تلخ بخش عظیمی از جامعه ماست که نویسنده انقلابی‌ای مثل «مخدومی» آن را به تصویر کشیده است. نویسنده سر کلاس می‌رود، دیالوگ‌هایی که او می‌آفریند هرکدام یک شعر است که باید شعاع درد هر مصرعش را ضربدر عذاب کنید تا بعد از خواندنش مساحت رنجش را حساب کنید. بنگرید؛ «هنوز گرد و غبار کلاس ننشسته، یکی می‌گوید: «آقا اسمت چیه؟» دیگری می‌پرد وسط حرفش: «آقا شما همیشه می‌آی؟»
رحیم مخدومی، کتاب ارزنده‌ای با نام «جنگ پابرهنه» دارد. او سرآغاز کتاب را با دو عبارت زیبا از فرمایشات امام خمینی(ره) آذین بسته است و خواننده باید از زیر این طاق نصرت رد شود تا مفاهیم کلیدی و انقلابی کتاب را دریابد. یکی از آن عبارات را در ادامه می‌آورم تا مشاممان از کلام مردی که آسمان را ورق زد، سرمست شود؛ «آن هایی که در خانه‌های مجلل، راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جان‌فرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی دستی از دور هم بر آتش نگرفته‌اند، نباید به مسئولیت‌های کلیدی تکیه کنند که اگر به آن جا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یک‌شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند.» قالب این کتاب صد و شصت و دو صفحه‌ای «خاطره»‌ است و با مطالعه این کتاب متوجه می‌شویم که مخدومی جزو علمداران «خاطره‌نگاری» در سال‌های پس از انقلاب است.
مخدومی نویسنده دغدغه‌مند و پرکاری است که بیشترین توجه و وقتش در بیان دردهای اجتماع است و از همین نظرگاه است که هرگاه به «آن‌ها که رفتند» و «مردان درد» او می‌نگریم، دردواره‌هایی در قالب خاطره و داستان را به تماشا می‌نشینیم. او در ترسیم این دردهای گزنده، همیشه موفق بوده است. شجاعت آقا رحیم مخدومی، در بیان واقعیات اجتماعی،‌ سیاسی، فرهنگی، ادبی در نوشته‌هایش قابل رویت است. او سال‌های سال است که پای آرمان‌های ادبیات انقلاب اسلامی ایستاده است و برای بالندگی این درخت تنومند از هیچ کوششی باز نایستاده است. راقم این سطور معتقد است که اگر دغدغه‌های دیگر او اجازه می‌داد کتاب‌های جدی‌تر دیگری مثل «جنگ پابرهنه‌ها» ‌در عرصه خاطره و داستان می‌نگاشت، ولی او همیشه خود را مکلف به تکلیف می‌داند و همین امر است که او را به معلمی وا داشته تا به پرورش نسل جوان انقلاب همت کند و جشنواره‌های ارجمندی برگزار کند و همین که در گوشه و کنار می‌شنویم خیلی از جوانان کتاب‌‌‌های این استاد دوست‌داشتنی را سطر به سطر نوشیده‌اند، نشان از موفقیتش در این عرصه است. هرگاه اسم رحیم مخدومی را می‌شنوم، ناخودآگاه این کلمات جلوی دیدگانم رژه می‌روند؛ سادگی، انقلابی، ابوذر، درد، علی زمانی،‌ موسی پیری‌زاده، محمود عرفاتی، علی‌اکبر ابراهیمی … جنگ پا برهنه.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.