خانه » شهدای ورامین » وصیت نامه شهید ناصر شهرابی

وصیت نامه شهید ناصر شهرابی

بسمه تعالی

یا ولی المومنین یا غایه آمال العارفین یا غیاث المستغیثین یا حبیب قلوب الصادقین و یا الله العالمین

ای صاحب اختیار مومنان و ای نهایت آرزوی عارفان وای فریادرس فریاد خواهان وای محبوب دلهای راستگویان و ای خدای جهانیان گواه باش که از تمام مظاهر مادی و از جانم و از مالم واز شوخیهای زود گذر دنیا بریده ام وتنها  رضای تو را می جویم در هر کجا که باشید در سنگرهای خون رنگ جبهه درسختیهای زندگی در نا آرامی ها .ودرهرجایی که امیدم قطع می شود وتنها امیدم به توست درجاهایی که امیدم ازهمه طرف قطع می شود و تنها امیدم به توست درجائی که امیدم ازهمه طرف و زمین و هوا آتش می بارد و کسی را یاری ومقاومت نیست وتنها نام توست که امید میدهد نیرو میدهد و پیروزی می دهد و در کوههای سربفلک کشیده و در دره های وحشتناک غرب  درجائی که بهترین دوستانم به خاک می غلطند و در زمان رزم ومیدانهای جنگ ودرمیان مشکلات در دعاهای شبانه رزمندگان در کمینگاه هایی به هنگام رویارویی با دشمن درانفجارات وهنگامی که بر خضم زبون می تازیم وهنگامی که سینه ام را در مقابل کفار و منافقین قرار می دهیم  و به هنگام پیروزی در نبرد و به هنگام شهادت پس  ای خدای بزرگ من وتمامی شهدا این کاروان را با شهدای کربلا محشورگردان ورهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی(عج)درپناه خودت حفظ گردان .

واما ای مادرم اگرمن به کاروان حسین وحسینیان پیوستم و شهید شدم که خواهم شد تورا به جان فاطمه زهرا (ص) برای من گریه نکن وهمچون کوه استوار باش و در اولین فرصت در-پیشگاه – خداوند سرسجده برخاک بگذار و بدین مناسبت خدا را شکر بگو برای این که به جمع مادران شهدا پیوسته ای زیرا آنان با دادن فرزندانشان در راه خدا و شکرگوئیشان از همنشینان حضرت زینب خواهند بود.

 پدرم ومادرم هرگز دوست ندارم مراسمی را که به مناسبت شهادت من می گیرید چهره عزا داشته باشد بلکه ازشما می خواهم برای عروسی ما جشن بگیرید و به منافقان کوردل ومنافقان از خدا بی خبر بفهمانید که حتی ما به دادن فرزندانمان درراه اسلام افتخار می کنیم .

وای منافقان و نااگاهان و ای نااگاهان برای اینکه نگوئید اینها قدرت طلبند و برای حکومت می جنگنند پس از شهادتم از شما می خواهم قدری به خودتان فکر کنید به خودتان بیائید و به دامان اسلام برگردید واما ای دژخیمان و کافران بدانید که اگر دستانم را قطع کنید پاهایم را ببرید ، جانم را بیرون بکشید وبدنم را با آتش بسوزانید و در آخرین لحظات صدای الله اکبر و خمینی رهبر را من خواهید شنید.

 و شما ای مادران شهدا هرگز نتوانسته ام به خود بقبولانم که وظیفه ام رادرقبال شما استوره های مقاومت وایثار انجام داده ام ولی امیدوارم که با شهادتم بتوانم شما را خشنود گردانم وازمن بعنوان یک جوان مسلمان ایرانی راضی شده باشید پدرومادرم در تمام امورصاحب اختیارید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

یکی ازفرزندان ویکی ازخدمتگذاران اسلام

۱۷/۲/۶۲ ناصرشهرابی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.