خانه » اخبار و رویدادها » بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) درباره قیام ۱۵ خرداد

بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) درباره قیام ۱۵ خرداد

در ۱۵ خرداد  سال ۴۲ شمسی، ۸۳ قمری که با دوازدهم محرّم مصادف بود، امام بزرگوار ما رضوان‌الله تعالی علیه در عرصه‌ی عاشورایی و با بهره‌برداری به بهترین شکل ممکن از واقعه عاشورا و محرّم، توانستند پیام حق و داد بر آمده از دل خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند. اولین شهدای  ماجرای ۱۵ خرداد، در تهران، ورامین، قم و برخی شهر های دیگر، همین سینه‌زنهای حسینی بودند که آمدند و در معرض تهاجم دشمن عاشورا قرار گرفتند.

در این نوشتار قصد داریم گذری کوتاه در بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) درباره قیام ۱۵ خرداد داشته باشیم.

۱ـ سخنرانی در دیدار با روحانیون و ائمه‌ی جمعه و جماعات استان مازندران ۲۲/۲/۶۹:
در همین مقطع که همه‌ی محاسبات مادّی نشان می‌داد که آینده‌ی بشریت آن است، ناگهان حادثه‌یی اتفاق افتاد. این حادثه، در اول توجه دنیا را خیلی هم به خودش جلب نکرد؛ امّا برخلاف انتظار تفسیرکنندگان و بینندگان، روزبه‌روز حجم و معنا و محیط تسلط و تصرف او وسیعتر شد و ناگهان به یک انفجار در یک نقطه‌ی عالم منتهی گردید. آن‌وقت، صاحبان قدرت جهانی احساس کردند که تا حالا در ارزیابی این پدیده اشتباه می‌کردند. به فکر علاج افتادند،‌ ولی دیگر نتوانستند، آن حادثه چیست؟ حادثه‌ی نهضت روحانیت و نهضت دین در ایران در سال ۱۳۴۱٫ [لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی] ـ آن روزی که این حادثه اتفاق افتاد، کسی در دنیا برای آن اهمیتی قایل نشد. حتّی آن وقتی که ۱۵ خردادی به وجود آمد و آن کشتار و آن مسایل اتفاق افتاد، در دنیا آن‌قدر انعکاسی پیدا نکرد. نه کسی را خیلی امیدوار کرد،‌ نه کسی را خیلی ترساند. شعله‌یی بود،‌ بعد هم دیدند مثل این که فروکش کرد. مانند آن که شعله‌ی تراشه و پوشال و ترکه و کارتن و مقوا، یک مرتبه می‌گیرد و بعد از چند لحظه هم فرو می‌نشیند و همه خیال می‌کنند تمام شد؛ غافل از این که آن هیزمها و کُنده‌های بسیار قطور و آتشدار، زیر این شعله‌ها بود. آنها گرفته، کسی هم درست ملتفت نیست و لحظه‌به‌لحظه هم آتشِ ماندگار و دیرپا تولید می‌کند. این آتشها تولید شد، تا به بیست‌ودوم بهمن و تشکیل جمهوری اسلامی رسید و ناگهان کشوری براساس دین و معنویت ایجاد شد که دیگر وقت گذشته بود. یعنی به مجردی که این نظام به وجود آمد،‌ برای دشمنان دین و معنویت، کار از کار گذشت و هرچه ضربت زدند و مظلومش کردند، نفوذ معنویش و توجه دلهای مسلمین در دنیا به آن بیشتر شد. آتشهایی در این‌جا و آن‌جا گرفت و شاید بعضی هم خودشان درست ندانند که از کجا سرچشمه گرفت.

۲ـ بیانات در دیدار با مسؤولان، نویسندگان و هنرمندان «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزه‌‌هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۲۵/۴/۷۰:
همیشه این نکته در ذهنم بوده که حادثه‌ی دوم فروردین [۱۳۴۲] ـ حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه ـ در مقابل حادثه‌ی ۱۵ خرداد، حادثه‌ی کوچکی بود؛ اصلاً قابل مقایسه با آن نبود. حادثه از ۱ ساعت یا ۲ ساعت به غروب شروع شد، تا ۱ ساعت بعد از شب ادامه داشت؛ یعنی ۳، ۴ ساعت به صورت شدید طلبه‌ها را در محیط مدرسه‌ی فیضیه کتک زدند و تهدید و اهانت کردند، و به صورت رقیقترش تقریباً در خیابانهای اصلی قم آنها را زیر فشار قرار دادند. تا آن‌جایی هم که ما اطلاع داشتیم، گمانم یکی، دو نفر در آن حادثه کشته شدند و البته عده‌ی زیادتری هم مجروح گردیدند. بنابراین، حادثه ابعاد خیلی زیادی نداشت. امام توانست آن حادثه را برای به حرکت درآوردن همه‌ی ملت ایران مورد استفاده قرار دهد. ۱۵ خرداد را که امام به وجود نیاورد ـ در این روز امام در زندان بود ـ ۱۵ خرداد یک حادثه‌ی خودجوش بود. ۱۵ خرداد، محصول حرکتی بود که امام در دوم فروردین به وجود آورد. من در همان سال، این نکته را به امام عرض کردم. نزدیک عید سال ۴۳ بود که من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبیری خدمت امام ـ که آن وقت در خانه‌یی در قیطریه بودند ـ بروم. من در همان چند لحظه‌یی که توانستم خدمت ایشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبی که از دیدنشان داشتم، چند کلمه با ایشان حرف بزنم، همین مطلب را عرض کردم. گفتم نبودن شما در بیرون، موجب شد که ۱۵ خرداد با این عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگیرد. یعنی امثال ماها که در بیرون بودند، نتوانستند عشری از اعشار استفاده‌یی را که امام از دوم فروردین کرد، از ۱۵ خرداد بکنند؛ در حالی که ۱۵ خرداد کانون عظیمی بود. بعد هم که امام بیرون آمدند و تبعید شدند، اشاره‌ها و حرفهای ایشان در هشیار و زنده کردن روحیه‌ی مبارزه در مردم و به خط آوردن جوانان، ۱۵ خرداد را آن‌چنان منشأ برکت کرد که در آن مدت مثلاً ۱ سال یا ۸ ،‌ ۹ ماهی که امام نبودند و این حادثه با آن جوش و خروش اتفاق افتاده بود، هیچ‌کس نتوانسته بود از آن حادثه چنین استفاده‌یی بکند.
می‌خواهم بگویم که این یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم، یا نه؟ این هنر ماست که بتوایم استخراج کنیم. امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج کند. امام باقر و ائمه‌ی بعد از ایشان هم استخراج کردند و آن‌چنان این چشمه‌ی جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه هم در زندگی مردم منشأ خیر بوده، همیشه بیدار کرده،‌ همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد؛ الان هم همین‌طور است. الان هم هر کدام از ما، هر جمله‌یی از عبارات امام حسین را که برایمان مانده،‌ می‌خوانیم، به یاد می‌آوریم و احساس می‌کنیم که روح تازه‌یی می‌گیریم و حرف تازه‌یی می‌فهمیم.
البته در این‌جاها معنای حرف تازه فهمیدن،‌ مثل فرمول کشف‌نشده‌یی نیست که آن را کشف می‌کنیم؛ نه، صد بار هم شنیده‌ایم. آدم در لحظه‌یی از لحظات حقیقی را درک می‌کند،‌ بعد غفلتی می‌آید و همانی که درک کرده است، از ذهنش می‌رود؛ طبیعت انسان این‌طوری است. لذا این فکر مستمری که ما احتیاج داریم بکنیم، این تذکر مستمری که ما احتیاج داریم بشنویم، برای این است که آن لحظه‌های فهم و معرفت و افروختگی ذهن و روح استمرار پیدا کند و انسان حالت بسط داشته باشد.

۳ـ بیانات در دیدار روحانیون و وعّاظ، در آستانه ماه محرم ۳/۳/۷۴:
اینها تأثیرات عاشورایی است. در طول زمان نیز همین‌طور بوده است. آنچه در زمان ما اتّفاق افتاد،‌از همه‌ی اینها بالاتر بود. یعنی در عصر تسلّط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصری که عدالت خلاف قانون و ظلم قانون و مقررات بین‌المللی شده است، حق به حکومت رسید. این که شما می‌بینید ابرقدرتها زورگویی می‌کنند و می‌خواهند نظام جدیدی را بر دنیا حاکم کنند که البته همان نظام قبلی هم نظام حاکمیّت ابرقدرتها بود این، همان سلطه‌ی ظلم است. برای هر آنچه در دنیا ظلم، حق‌کشی و تبعیض می‌شود، اسمهای قانونی مثل «حقوق بشر»، «دفاع از ارزشهای انسانی» و از این قبیل می‌گذارند. بدترین نوع سیطره‌ی ظلم این است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنیا مسلّط شود. در چنین زمانی،‌ ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشید حقیقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسید. اسلام که همه‌ی دستها سعی می‌کردند آن را منزوی کنند، در وسط عرصه،‌خودش را مطرح کرد و دنیا مجبور شد که حضور اسلام راستین و ناب را در شکل حکومت جمهوری اسلامی بپذیرد. شروع نهضت ۱۵ خرداد هم به برکت عاشورا بود. امسال بعد از گذشت سی و دو سه سال از حادثه‌ی ۱۵ خرداد، مثل آن سال اوّل، دوباره خرداد با محرّم همزمان و مقارن شده است.
در ۱۵ خرداد که در سال ۴۲ شمسی، ۸۳ قمری با دوازدهم محرّم مصادف بود، امام بزرگوار ما رضوان‌الله تعالی علیه در عرصه‌ی عاشورایی و با بهره‌برداری به بهترین شکل ممکن از ماجرای عاشورا و محرّم، توانستند پیام حق و داد بر آمده از دل خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند. اولین شهدای ما هم در ماجرای ۱۵ خرداد، در تهران، ورامین و بعضی جاهای دیگر، همین سینه‌زنهای حسینی بودند که آمدند و در معرض تهاجم دشمن عاشورا قرار گرفتند. در سال ۵۷ هم مشاهده کردید ماجرای آن روز و ماهی را که در آن، خون بر شمشیر پیروز می‌شود. این نام را امام بزرگوار از همه‌ی قضایای محرّم، خلاصه‌گیری، استحصال و مطرح کردند. همین‌طور هم شد. یعنی مردم ایران به پیروی از حسین‌بن‌علی‌علیه‌السّلام، درس عاشورا را گرفتند و در نتیجه خون بر شمشیر پیروز شد. این موضوع در ماجرای امام حسین چیز عجیبی است.

۴ـ بیانات در اجتماع زائران مرقد امام خمینی (ره) ۱۴/۳/۷۵:
روزی به امام گفتند:‌«اگر این راه را ادامه دهید، ممکن است همه‌ی علمای بزرگ مراجع را علیه شما بشورانند و تحریک کنند». یعنی اخلاف در عالم اسلام پیش آید». پای خیلی کسان، این‌جا می‌لرزد. اما پای امام نلرزید و راه را ادامه داد تا به نقطه‌ی پیروزی انقلاب رسید. بارها به امام گفته شد: «شما ملت ایران را به ایستادگی در مقابل رژیم پهلوی تشویق می‌کنید. جواب خونهایی را که بر زمین می‌ریزد چه کسی می‌دهد؟» یعنی در مقابل امام رضوان‌الله‌علیه، خونها را ـ خونهای جوانان را ـ قرار دادند. یکی از علمای بزرگ، در سال ۴۲ یا ۴۳، به خود بنده این مطلب را گفت. گفت:‌ «در ۱۵ خرداد که ایشان ـ یعنی امام ـ این حرکت را کردند، خیلی کسان کشته شدند که بهترین جوانان ما بودند. جواب اینها را چه کسی خواهد داد؟» این طرز فکرها بود. این طرز فکرها فشار می‌آورد و ممکن بود هر کسی را از ادامه‌ی حرکت منصرف کند. اما امام، استقامت ورزید. عظمت روح او و عظمت بصیرتی که بر او حاکم بود، در این‌ جاها دیده می‌شد.
به هر حال؛ این همه، مربوط به دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی بود. آنچه که برای ما درس است، مربوط به بعد از پیروی انقلاب است. همه باید به این نکته التفات و توجه داشته باشند و همان‌طور که عرض کردم، اندیشمندان سیاسی، صاحبان فکر سیاسی و اهل تحلیل، روی این کار کنند. واقعاً مهم است.

۵ـ بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران ۲۲/۲/۷۷:
بعد به قضیه‌ی ۱۵ خرداد می‌رسیم که بزرگترین حادثه‌ای بود که در قرن حاضر در کشور ما، ‌میان مردم و رژیم حاکم اتفاق افتاده بود. در ۱۵ خرداد، سخن‌رانی امام رضوان‌الله‌علیه در قم و در روز عاشورا، آن‌چنان ولوله‌ای ایجاد کرد که یک شورش عظیم مردمی، بدون هیچ‌گونه رهبری مشخصی در تهران، فردا و پس فردای آن روز به راه افتاد. اسنادی هم چاپ شده که نشان‌دهنده‌ی مذاکرات هیئت دولت برای مقابله با این حادثه در همان روزهاست. شما ببینید، آن سخن‌رانی و آن حضور مردم، چه زلزله‌ای به وجود آورده بود. حرکت امام، با قوی‌ترین شکلی که ممکن بود انجام گیرد، انجام گرفت و مردم را به حرکت درآورد. بعد هم سربازان رژیم به خیابان‌ها آمدند و مردم را به گلوله بستند. چند هزار نفر ـ که البته آمار دقیقش را هرگز ما نتوانستیم بفهمیم ـ در این ماجرا کشته شدند و خونها ریخته شد. آل احمد در همین کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» می‌گوید: روشنفکران ایرانی ما ـ به نظرم چنین تعبیری دارد ـ دست خودشان را با خون ۱۵ خرداد شستند! یعنی لب تر نکردند! همین روشنفکران معروف؛ همینهایی که شعر می‌گفتند، قصّه می‌نوشتند،‌ مقاله می‌نوشتند، تحلیل سیاسی می‌کردند؛ همینهایی که داعیه‌ی رهبری مردم را داشتند؛ همینهایی که عقیده داشتند در هر قضیه از قضایای اجتماعی، وقتی آنها در یک روزنامه یا یک مقاله اظهارنظری می‌کنند، همه باید قبول کنند، اینها سکوت کردند! این‌قدر اینها از متن مردم دور بودند و این دوری همچنان ادامه پیدا کرد.

۶ـ پیام به ملت ایران به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی ۲۱/۱۱/۷۷:
نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی عظیم در میانه‌ی سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در چنین شرایطی آغاز شد و رشد و تکامل یافت. امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و اله و سلّم)، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم‌نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختی‌ها و مصایب طاقت‌فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیت‌های تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه‌ی نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاری‌ها و جانفشانی‌های فراموش ناشدنی کردند. در خرداد سال ۴۲ در تهران و برخی نقاط دیگر کشور چنان قیامی به راه انداختند که رژیم سفاک برای سرکوب آن از همه‌ی ساز و برگ نظامی خود استفاده کرد و هزاران شهید بر روی آسفالت خیابانهای تهران و قم و جاده‌ی ورامین به خون غلتیدند. و صدها تن از مبارزان و زبدگان و در رأس همه امام بزرگوار به زندان‌ها کشیده شدند. در سالهای پس از آن نیز که مبانی اسلام و نهضت انقلابی آن بطور پیوسته و بی‌گسست،‌ بوسیله‌ی زبدگان و دلسوختگان در فضای کشور همه‌جا آشکار و پنهان تدریس و تبلیغ می‌شد، مردم مؤمن به‌خصوص جوانان،‌ شجاعانه و مؤمنانه بدان می‌گرویدند و فکر و دل خود را به هدایتهای قرآنی، روشن و دست و زبان و جسم و جان خود را در دفاع از آن و تلاش در راه آن به میدان می‌آوردند.

۷ـ خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران ۱۴/۳/۷۸:
در این‌جا بُعد جدیدی از شخصیت این مرد آشکار شد؛ بعد قدرت رهبری،‌شجاعت سیاسی، آشنایی با ریزه‌کاری‌های کارهای دشمن،‌هوشیاری نسبت به هدفهای دشمنان؛‌این بُعد در عمل آشکار شد. سال ۴۲ ـ یعنی سال دوم مبارزه ـ رسید که سال شدّت عملها و فشارها و کشتارها بود. آن‌جا امام مثل خورشیدی در آسمان امیدهای ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان؛ کسی که همه‌ی احساسات لازم برای یک مرد جهانی، یک مرد میهنی، یک مرد اسلامی در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسیج عظیم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اول سال ۴۲ که ماجرای حمله‌ی کماندوها به مدرسه‌ی فیضیه و حوزه‌ی قم پیش آمد و چه در ۱۵ خرداد سال ۴۲ که عظمت امام در آن‌جا آشکار شد. ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد؛ قلّه‌ی عظیمی وجود دارد که می‌تواند به او چشم بدوزد و به آن توجه کند. امام در ۱۵ خرداد این‌گونه در صحنه ظاهر شد. بعد از این ماجرا، زندان و تبعید و فشارهای فراوان وجود داشت و امام در آن روز جوان نبود. برای ما که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهای مشکلی که پیش می‌آمد، خیلی سخت نبود؛ بیشتر شبیه یک سرگرمی بود؛ اما امام در آن سال ـ در سال شروع مبارزه ـ شصت‌وسه ساله بود. در شصت‌وسه سالگی، این مرد با جوشش احساس خود می‌توانست احساسات یک ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین، کار آسانی نبود؛ اما این فداکاری و از خودگذشتگی و خطرپذیری در این مرد آشکار شد. این هم بُعد جدیدی بود؛ یعنی مردی که در راه آرمان‌های بزرگ و در راه تکلیف شرعی، هیچ مشکلی نمی‌توانست مانع راه او بشود. این جریان، در سال ۴۲ و ۴۳ به تبعید چهارده ساله‌ی امام، اول به ترکیه و بعد هم به عراق منتهی شد.

۸ ـ بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم ۱۵/۱۱/۸۴:
در محرّم سال ۴۲، امام بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثه‌ی عظیم ۱۵ خرداد به وجود آمد. در محرّم سال ۱۳۵۷ هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثه‌ی بی‌نظیر ـ یعنی انقلاب اسلامی ـ پدید آمد. این، مال زمان خود ماست؛ جلوی چشم خود ماست؛ ولی در طول تاریخ هم این پرچم برای ملت‌ها پرچم فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همین‌طور باشد و همین‌طور خواهد بود. این بخش «منطق»، که عقلانی است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرف یک نگاه عاطفی، حرکت امام حسین را تفسیر نمی‌کند و بر تحلیل جوانب این مسئله قادر نیست.

۹- بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی ۹۲/۳/۱۴ :

امسال مصادف است با پنجاهمین سال حادثه‌ى تعیین کننده و مهم پانزده خرداد در سال ۱۳۴۲. مسئله‌ى پانزده خرداد، مسئله‌ى مهم و مقطع مهمى است. من مختصراً در این باره عرایضى عرض میکنم تا برسیم به مطالب اصلى و لازم.

پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست. قبل از پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۱ و آغاز سال ۱۳۴۲، قضایاى مهمى اتفاق افتاد: در دوم فروردین ۴۲، حادثه‌ى مدرسه‌ى فیضیه پیش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دینى و اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیهالله گلپایگانى. قبل از آن، در اواخر سال ۱۳۴۱، قضایاى تظاهرات مردم در بازار تهران پیش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیهالله حاج سید احمد خوانسارى. اینها نشان‌دهنده‌ى این است که نهضت روحانیت در سال ۴۱ و آغاز سال ۴۲ به آنچنان اوج و نشاطى رسیده بود که پلیس دستگاه جبار و دستگاه‌هاى امنیتى برخوردهاى خشنى با علما و طلاب و حتّى مراجع تقلید داشتند. ولى با این همه، پانزدهم خرداد سال ۴۲ یک مقطع بسیار مهمى است. علت این است که در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثه‌اى که اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد. در روز عاشوراى آن سال – که روز سیزدهم خرداد بود – امام بزرگوار در مدرسه‌ى فیضیه یک سخنرانى تاریخىِ تعیین‌کننده‌اى کردند. بعد که امام را دستگیر کردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضى از شهرهاى دیگر، یک موج حرکت عظیم مردمى به راه افتاد و رژیم طاغوت با همه‌ى وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاه‌هاى امنیتى خود، دست به سرکوب این حرکت مردمى زد. در پانزده خرداد یک قیام مردمى به وجود آمد. این نشان‌دهنده‌ى این بود که آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت – که مظهر آن، امام بزرگوار بود – یک چنین پیوند مستحکمى دارند. و نکته اینجاست که همین پیوند است که ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزى نهضت میشود. هر جا یک حرکتى، یک نهضتى به مردم متکى بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یک حرکت اعتراضى پیوند نخوردند، ناکام خواهد ماند؛ کمااینکه بعد از حادثه‌ى مشروطه در ایران قضایائى اتفاق افتاد، مبارزاتى شروع شد، هم از طرف گروه‌هاى چپ، هم از طرف گروه‌هاى ملى، اما همه‌ى اینها در طول تاریخ نهضتهاى ایران، سرنوشتشان شکست و ناکامى بود؛ چون مردم با اینها نبودند. وقتى مردم وارد میدان میشوند و پشتوانه‌ى یک نهضت، احساسات مردم، اندیشه‌ى مردم و حضور مردم میشود، آن نهضت قابل ادامه است و پیروزى براى آن نهضت رقم میخورد؛ حادثه‌ى پانزده خرداد این مطلب را نشان داد؛ نشان داد که مردم پشت سر روحانیتند. با دستگیرى امام بزرگوار آنچنان قیامتى در تهران و در برخى از شهرستانهاى دیگر به راه افتاد که دستگاه را وارد میدان کرد و سرکوب وحشیانه‌اى کردند؛ تعداد نامعلومى – بسیار زیاد – از مردم کشته شدند؛ خیابانهاى تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور این ملت، رنگین شد. در پانزده خرداد، چهره‌ى خشن دیکتاتور، چهره‌ى بیرحم رژیم طاغوت، کاملاً خود را نشان داد.

اما نکته‌ى دیگرى که در قضیه‌ى پانزده خرداد وجود داشت – که جوانهاى ما، مردم عزیز ما باید به این نکات توجه کنند؛ اینها مهم است – این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانه‌اى که در تهران و برخى نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادى از نهادهاى دنیا، از این سازمانهاى به‌اصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچ کس اعتراض نکرد. مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند. مارکسیستها و دولتهاى چپ و گروههاى چپ، حتّى حرکت مردم در پانزده خرداد را محکوم کردند؛ گفتند این یک حرکت فئودالیستى بود! ملى‌گراهائى که دم از مبارزه میزدند، آنها هم این حرکت را محکوم کردند؛ گفتند یک حرکت کور و بى‌هدف بود، یک حرکت افراطى بود! هر جائى که مردمان عافیت‌طلب و راحت‌طلب، در وسط میدان مبارزه، جائى براى خود باز نمیکنند و خطرپذیرى نمیکنند، انسانهاى مؤمن و مبارز را به تندى و افراطى‌گرى متهم میکنند؛ گفتند اینها افراطى بودند؛ حرکت، حرکت افراطى بود. امام به پشتوانه‌ى این مردم، تنها ماند در میدان؛ اما به معناى حقیقى کلمه، یک رهبر آسمانى و معنوىِ قاطع و مصمم را در چهره‌ى خود به همه‌ى مردم و به تاریخ نشان داد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.