خانه » شهدای ورامین » زندگی نامه » زندگی نامه شهید عبدالله سهرابی درخشان

زندگی نامه شهید عبدالله سهرابی درخشان

http://dlnew.ir/varamincity.com/tasavir/shohada/tasavir-shohadaye-varamin/shahid-sohrabi.jpg

شهید عبدالله سهرابی درخشان در تاریخ اول بهمن ماه سال ۱۳۴۴ در قریه رستم آباد از توابع شهرستان ورامین قدم به عرصه گیتی نهاد .

عبدالله از اوائل کودکی در چهره اش نور امید و روشنایی مشاهده می شد. در چهره او آثاری از ایمان به خدا یافت می شد او دوران کودکی را در روستای رستم آباد ورامین به سر برد و در سن ۶ سالگی به مدرسه راه یافت و تا کلاس پنجم ابتدایی را در آن روستا تحصیل نمود. در سال اول راهنمایی در مدرسه ۱۵ خرداد ورامین به همراه برادرش ثبت نام نمود.

خانواده شهید بعد از پایان سال پنجم ابتدایی به شهرستان ورامین نقل مکان نمودند. درست این جابجایی مصادف با اوایل دوران براندازی حکومت شاهنشاهی بود. عبدالله از همان دوران طفولیت بنا به تشویق پدر و مادر و حس خداجویانه ای که داشت نمازش ترک نمی شد و حتی از سال اولی که به سن بلوغ رسید روزه گرفتن را فراموش نکرده و هر طوری که بود به تکالیف شرعی خود عمل می نمود.

بعد از اینکه عبدالله وارد مدرسه راهنمایی شد از آنجایی که علاقه ای  وافر به اسلام و قرآن داشت، از همان ابتدا حمایت از اسلام و قران را آغاز کرده و در مراسم راهپیمایی که اولین آنها راهپیمایی دانشجویان دانشسرای تربیت معلم ورامین بود شرکت کرد. او در آن راهپیمایی شاهد شهادت چند تن از دوستان خود بوده و سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود. شاید شهادت اولین شهیدی که او مشاهده کرده بود شیرینی شهادت در راه خدا را به او فهمانده بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عبدالله همچون گذشته در امور سیاسی و تبلیغاتی فعالیت شایانی داشت و در همان ابتدا که امام خمینی فرمان تشکیل بسیج عمومی را صادر کردند، عبدالله در بسیج مسجد صاحب الزمان ورامین ثبت نام کرد و شبهای بسیاری را به نگهبانی و پاسداری مشغول بود و تا نیمه های شب به منزل نمی آمد و این روند ادامه داشت تا شروع جنگ تحمیلی که او حدوداً سال سوم راهنمایی را به پایان رسانده بود. او دوران دبیرستان را در رشته حسابداری بازرگانی در دبیرستان شهید کریمی ورامین آغاز نمود. در همین دوران بود که تصمیم گرفت به جبهه برود. او برای اولین بار برای آموزش نظامی بدون اطلاع خانواده اعزام شده بود.

او دائماً در رفت و آمد بود و دفعات متعدد را در جبهه حضور یافته بود. شهید در عملیات والفجر ۸ بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شده بود و در بیمارستان صحرایی بستری بود تا اینکه حالش رو به بهبودی نهاد. اما مدتها آثار آن در چهره وی مشاهده می شد. بعد از آن در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ از ناحیه سر شدیداً مجروح شد. بعد از ۲۰ روز استراحت در بیمارستانی در شیراز خانواده از مجروحیت او اطلاع یافت و بعد از مدتی مرخص شده و به منزل آمد و در منزل بستری شد و حدود یک سال استراحت کرد. در اینیک سال  در پایگاه مقاومت حضرت سجاد علیه السلام فعالیت می نمود.

عبدالله به محض بهبودی دوباره روانه جبهه شد و این آخرین باری بود که او به جبهه رفت. در ابتدا مادر وی حاضر به رفتن او نمی شد چرا که هنوز بهبودی کامل حاصل نشده بود و ناراحتی های بسیاری را تحمل می کرد. اما بالاخره با رضایت کامل خانواده به جبهه رفت و تقریباً پنج ماه بدون اینکه به مرخصی بیاید در جبهه بود و فقط از طریق تلفن آن هم روزهای جمعه پس از برگزاری نماز جمعه که از منطقه خارج می شد، با خانواده اش تماس می گرفت و یا به وسیله نامه از سلامتی خود خبر می داد. تا اینکه در تاریخ ۲۳/۳/۶۷ در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید و در اوایل تیرماه پس از انجام مراسم تشیع جنازه بنا به وصیت خود شهید در گلستان شهدای حسین رضا به خاک سپرده شد.

 بعد از مدتی یکی از همرزمان عبدالله  اینطور برای مادر وی تعریف کرد که : من و عبد الله شب قبل از شهادتش با هم بودیم.  عبدلله مرا دعوت کرد تا  برویم و با هم صحبت کنیم و نوار درد دل زینب را گوش کنیم. آن شب عبدالله تا نیمه های شب به نوار گوش می داد و و اشک می ریخت. من پرسیدم: عبدالله چرا اینطوری شدی ؟ جواب داد من این بار شهید می شوم و از شما  می خواهم که بعد از شهادت بر سر مزارم بروی و به مادرم بگویی که برای من گریه نکند و زینب گونه رفتار نماید و سر انجام روز بعد ساعت  ۱۲:۳۰  ظهر در آن شور و حال عملیات در حالیکه شدیداً تشنه بود، از من آب طلب کرد ولی آبی در آن گرمای زیاد شلمچه نمی توانستیم بیابیم. من به دنبال آب برای او بودم که ناگهان متوجه انفجار در محل استقرار عبدالله شدم . بله عبدالله در راه امام حسین علیه السلام و حسین گونه با لبی تشنه و بدون سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بعد از آن چون می دانستم ممکن اشت با نداشتن سر شناخته نشود خودم تمام کارهایش را انجام دادم و او را به ورامین انتقال دادم.

آری عبدالله عاشق حسین بود و حسین گونه به شهادت رسید و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد .

منبع : لاله های سجاد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.