خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
زمین خود را به یکی از پرسنل واگذار کرد .
« سرهنگ خلبان علی عالی زاده »
سال ۱۳۶۳ در پایگاه تبریز مشغول خدمت بودم . شهید اردستانی نیز در این پایگاه خدمت میکرد و از خلبانان خوب « اف – ۵ » بود که در جنگ رشادتهای زیادی از خود بروز داده بود . سابقه دوستی ما به قبل از انقلاب بازمیگشت و علاوه بر آن دریک آپارتمان همسایه بودیم .
تعاونی مسکن پایگاه در صدد احداث شهرکی به نام « شهرک پرواز » در تبریز بود . طبق اعلانی که شده بود ، برای هر قطعه زمین مبلغ ۸۵ هزار تومان پول به صورت علیالحساب بایستی واریز میشد . من و حاج مصطفی در این تعاونی شرکت کردیم و وجه مورد نظر را به حساب ریختیم .
روزی پس از خاتمه خدمت ، پیاده به طرف منزل در حال حرکت بودیم که یکی از آشپزهای باشگاه غذاخوری با حالتی عصبانی به طرف ما آمده رو به حاج مصطفی کرد و گفت :
شما زمین میگیرید و اصلاً به ما توجهی ندارید ! فقط بلدید حرف بزنید ، ولی عمل نمیکنید !
شهید اردستانی خیلی خونسرد و در حالی که میخندید ، پرسید :
آقای … اشکال چیست ؟ کمی واضحتر صحبت کن تا بفهمم چی شده !
با این صحبت حاج مصطفی او کمی آرام گرفت و گفت :
من زمین میخواهم ، ولی پول ندارم .
شهید اردستانی گفت :
همین ! مشکل تو این قدر کوچک است . اینکه ناراحتی ندارد .
در ابتدا آن آشپز فکر کرد که شهید اردستانی از سر تمسخر این گونه حرف میزند ، لذا کمی مکث کرد و گفت :
شما به این میگویید مشکل کوچک ، پس مشکل بزرگ چطور است ؟
حاج مصطفی گفت :
آقای … بیا من زمین خودم را به شما میدهم ! پول آن را هر وقت داشتی بده .
فردای آن روز ، به تعاونی مسکن رفت و تمام مدارک را به اسم آن آشپز انتقال داد . وی نیز کمکم وجه آن را پرداخت میکرد .
حاج مصطفی به من گفت :
عالیزاده ! اگر این پول را نگیرم ، میترسم ناراحت شود .
مدتها گذشت و آن شخص چنان خردخرد این پول را میداد که من نمیدانم تا زمان شهادت شهید اردستانی توانست تمامی پول را بپردازد یا نه !
منبع: کتاب اعجوبه قرن