خاطرات سرلشگر خلبان شهید حاج مصطفی اردستانی
احد کوه عبرت
« کارمند میرزا حسن غلامی »
حج ، این آیین بزرگ عبادی – سیاسی ، جانبخش عاشقان و وحدت بخش عابدان ، بدون مرزبندی زمان ومکان است . هر ساله مشتاقان و مدعوین الهی پا بر رکاب دل نهاده و بر آستان مقدس ربوبی روی اخلاص مینهند .
هر دل مشتاقی چون پا به سرزمین وحی مینهد ، سیلاب یاد با شکوه رسولالله (ص) و اهل بیت عصمت ( علیهم السلام ) ، بر خاطرش روان میگردد و در هر کوی و برزن آن ، بویژه مکه و مدینه ، نسیم حقیقتی بلند جریان دارد که مشام جان را مینوازد ، همه آموختهها و تصاویر ذهنی بزرگترین بخش تاریخ بشریت ، در آنجا بدون هیچ شائبهای تجسم عینی مییابد و خاطرههای آن جذابتر و دلنشینتر میگردد .
در سفر حج سال ۱۳۶۶ ، در مدینهمنوره ، به اتفاق شهید حاج مصطفی اردستانی و حجتالاسلام رستگاری ( راهنمای امور عالیهحج ) به سوی کوه احد رفتیم . کوهی که با همه صلابت خود ، همچنان استوار ایستاده و در طول قرون متمادی ، تاریخی پر از درس و عبرت را زمزمه میکند .
بر جایگاه بلند این کوه ایستادیم ، شهید اردستانی با نگاهی به اطراف ، از جنگ کفر و شرک با ایمان و توحید برایمان سخت گفت :
بسمالله الرحمن الرحیم
سر دمداران الحاد وشرک ، حضور بزرگترین و ارجمندترین نوع بشر و پیام آور صلح و رحمت را در این مکان به جنگ فرا خواندند . برادران ! اینجا احد ، جایگاه بیشرمی و جسارت پستترین آدمیان با سفیر خدای احد است .
در این جنگ نابرابر ، مشرکان که به دنبال شکست سخت در بدر ، در آتش خشم و کینه میسوختند ، برای مقابله با پیامبر (ص) به تهییج و تحریک مردان خود پرداختند .
دو سپاه در کنار این کوه روبهروی هم قرار گرفتند . هند همسر ابوسفیان وزنان دیگر کفار نیز برای رجز خوانی وتشدید روحیه جنگ طلبی مردان خود ، در این پیکار حضور داشتند ، هند پلید که کینه و دشمنی سختی با حمره (ع) عمو و سردار رشید پیامبر (ص) داشت ، از آغاز برای اجرای نقشه شوم خود ، به این جنگ رو نهاد . او « وحشی » غلام حبشی خود را که در نیزهاندازی چابک و چیره دست بود ، مأمور کشتن حمزه (ع) کرد .
قبل از جنگ ، پیامبر اسلام (ص) تعدادی از تیراندازان خود را در موضعی حساس از کوه ، که پشت سر سپاهیان اسلام قرار داشت ، گمارد و به آنها تأکید کرد که ما در جنگ پیروز بشویم یا نه ، این موضع را ترک نکنید !
جنگ دو سپاه آغاز شد . سپاهیان اسلام به قدرت ایمان ، مردان بیایمان سپاه کفر را درهم کوبیدند . حضرت علی (ع) و حمزه ، دلیر سرداران اسلام ، نمادهای کفر را یکی پس از دیگری از پا انداختند . سپاه اسلام با حضور روحبخش پیامبراسلام (ص) و این دلاور مردان ، با روحیه غیر قابل وصلی سپاه کفر را درمینوردیدند .
در گرماگرم جنگ ،چشمان جست و جو گر « وحشی » ، حمزه (ع) را میجست و سرانجام با ضربه ناجوانمردانه او ، حمزه (ع) به شهادت رسید . هند که دغدعهای جز کشتن حمزه نداشت ، در اقدامی هولناک و نفرت انگیز جگرگاه حمزه را درید و به شنیعترین جنایت حیوانی دست زد .
در این پیکار ، سپاه اسلام بیدرنگ و پیروزمندانه جنگید تا دشمن مجبور به فرار شد . سپاهیان اسلام که جنگ را تمام شده پنداشتند ، سرگرم جمع آوری غنایم شدند . افراد گماشته شده از سوی رسول خدا (ص) ، علیرغم تأکید پیامبر به طمع غنایم از سنگرهای خود خارج شده و راه را برای نفوذ دشمن بازگذاشتند .
خالد ، سردار سپاه کفر چون پشت جبهه را خالی یافت با افراد خود کوه احد را دور زدند و از پشت سر به سپاهیان اسلام تاختند و سرانجام سپاهی که با پیروزی فاصلهای نداشت ، به دلیل طمع جمعی از سپاهیان ، در سختی افتاد و کار سپاه آشفته شد . بر اثر سنگ پرانی و حملات قریشیان ، دندان پیامبر (ص) شکست و اگر نبود ذوالفقار علی (ع) نمیدانیم کار اسلام به کجا کشیده میشد .
با این جریان ، این کوه آیینه عبرتی است برای نسلهای متوالی امت اسلام ، امروز باید در احد زمان ، بیدارتر از گذشته بود . همیشه فرمان رسول خدا (ص) باید در گوش ما طنین انداز باشد . باید مواضع جبهههای مختلف از قبیل سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و … خالی نباشد تا درجهان امروی – انشاء الله – راه نفوذی برای دشمن مترصد باقی نماند
صحبتهای آن روز شهید اردستانی چنان در قلب و جانم نفوذ کرده بود که بیاختیار درخیالم خود را به گذشتههای دور کشاندم و از خود میپرسیدم ، براستی اگر در آن روز بودم جزو کدام گروه از دو سپاه بودم ؟!
منبع: کتاب اعجوبه قرن