خانه » شهدای ورامین » زندگی نامه » زندگی نامه شهید سید رضا زاهدی

زندگی نامه شهید سید رضا زاهدی

شهید سید رضا زاهدی اکثر اوقات در جبهه ها بسر می بردند و از طرف بسیج یا سپاه و یا ارتش به جبهه اعزام میشدند البته ایشان درجه دار ارتش بودند ولی تا فرصتی پیدا می کردند، از طرف دیگر ارگانها نیز به جبهه ها می رفتند.

در یکی از حملاتشان با گروهی که تحت فرماندهی ایشان بودند برای انجام امری به عنوان خط شکن عازم منطقه مورد نظر می شوند و قتی به محل مورد نظر می رسند ،‌ با حمله سربازان عراقی روبرو می شوند و چند تن از افراد به درجه رفیع شهادت می رسند. در این حین ترکشی به شیشه عینک شهید زاهدی برخورد می کند و شیشه را می شکند و سوراخی در آن ایجاد می کند و جالب اینکه هیچگونه آسیبی حتی یک خراش به ایشان نمی رسد. ایشان حتی در پشت جبهه هم دائما در حال انجام فعالیت فرهنگی بودند. به عنوان مثال در اداره خودشان به سربازها قرآن یاد می دادند و از درآمد ناچیزی که خودشان داشتند، برای سربازان هدایایی جهت تشویق آنان تهیه می کردند و آنقدر با سربازها مهربان بودندکه پس از شهادت ایشان سربازها برای تشیع جنازه آن شهید آمده بودند و بسیار ناراحت بودند و دائما از فعالیتها و  مهربانی های ایشان تعریف می کردند.

ایشان توجه ویژه ای به فقرا و مستمندان داشتند . زمانی که به دلایل شغلی و کاری که داشتند به شهر بوشهر منتقل شده بودند در آنجا به روستاهای دور افتاده می رفتند و از آنها سرکشی می کردند. در میان این مردم پیرزن نابینایی بود که همیشه به او سر می زد و آن پیرزن نیز وابستگی عجیبی به شهید پیدا کرده بود تا آنجا که پیرزن خود نقل می کرد که وقتی ایشان به جبهه می رفتند مانند اینکه فرزند خودشان به جبهه رفته است. دائما برای ایشان ناراحت بودند و برای وی دعا می کردند. ایشان اکثر اوقات را در جبهه ها بسر می بردند. به همین خاطر اطرافیان به وی می گفتند که شما دائماً در جبهه هستید و زن و فرزندانتان به شما احتیاج دارند . ایشان در جواب می گفتند خدا بزرگ است. در جبهه بیشتر به من احتیاج دارند. من از خودم خجالت می کشم که در خانه به گذران عمرم بپردازم، در حالیکه اسلام در خطر است.

ایشان قبل از اینکه برای بار آخر به جبهه رهسپار شوند به پدرشان گفتند : که مرا سوخته خواهند آورد و پدرشان را آماده پذیرش این واقعیت کرده بودند و همانطور نیز شد و بدن ایشان توسط بیماران شیمیایی طاول زده و سوخته بود.

وی فردی محجوب و سربه زیر بود و همیشه به دختران و پسران فامیل سفارش می کردند که تحت هر شرایطی نماز اول وقت را فراموش نکنند، عفاف را پیشه خود سازند و همیشه پیرو ولایت فقیه باشند، تا در کارهایشان موفق و پیروز باشند و همیشه در کارهایشان رضایت خداوند را سرلوحه خود قرار دهند.

منبع : لاله های سجاد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.