خانه » شهدای ورامین » پیام ها و نامه ها » دست نوشته های شهید قاسم اشجع زاده

دست نوشته های شهید قاسم اشجع زاده

شهید قاسم اشجع زاده

دوشنبه مورخ ۶۵/۱۲/۱۸ در محور عملیاتی شلمچه هستم و همراه یکی از برادران در سنگری کوچک به زحمت نشسته ایم . در حالی که دشمن زبون دید کامل را بر روی سنگرهای بچه ها در این خط دارد، حرکت و انتقال به سختی صورت می گیرد . حدود ساعت ۵ بعد از ظهر است و چیزی به غروب آفتاب نمانده است . سکوت به نسبت آرامی سطح جبهه را فرا گرفته است . گاهگاهی این سکوت با غرش و انفجار توپ و خمپاره دشمن شکسته می شود. مدت ۴ الی ۵ شبی است که در این جبهه مستقر هستیم و در حالیکه در این مدت بسیاری از دوستان و همسنگران به علت جراحت و شهادت از ما جدا شده اند و خلاصه این مسأله در روحیه بچه ها اثر گذاشته است و آنها را کسل کرده است .همراه جمعی از دوستان در واحد  ۱۰۷ از لشکر ۱۰ می باشم . به این فکر افتادم آنچه در مدت یک هفته ایست در دل دارم ، بر قلبم بیاورم . مدت ۱۰ روزی است که در غم فراق دوست عزیزم مجتبی نافه به سر می برم و نمیدانم چگونه و با چه زبانی این غم را بیان کنم . در حالیکه از آینده خود بی خبرم ، نمی دانم این فراق تا چه مدت طول  می کشد . آیا هنوز هم باید در غم فراق مجتبی ، سعید و مرتضی ها بنشینم و یا اینکه باید به آنها ملحق شوم که خدا بهتر می داند که دومین صورت ، آرزوی و درخواست هر ساعت من است .

خدایا طاقت غم فراق را بیش از این ندارم . خدایا می دانم که قابل نیستم . می دانم که حال درون من به مجتبی و سعید و مرتضی ها نمی خورد . می دانم که درمانده و وامانده ام . ولی ای خدا ، معبودا ، معشوقا ، تو الرحمن والرحیم هستی . دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به دوستان ملحق ساز . خدایا هر لحظه که در جبهه هستم شرم از زیستن دارم . وقتی که می بینم این بچه های کم سن و سال کوله های سنگین را بر دوش می کشند و سلاح و مهمات را بر دست گرفته اند و دلیرانه و دلاور مردانه قدم بر می دارند و همراه گردانهای رزمی به دل دشمن هجوم می آورند ، تو شاهدی که مو بر بدن من راست می شود و چقدر اظهار خجالت و شرمندگی از گذشته خود می کنم . ای خدا ، من بیچاره موقعی که به سن وسال آنها بوده ام مشغول به چه کاری بوده ام و اینها مشغول به چه کار .

شهید اشجع زاده

—————————————–

 امروز مورخه  ۶۶/۱/۲۱  می باشد چون در خط مقدم هستم ، لذا تصمیم بر این گرفتم که مطلبی را بر قلم بیاورم .

اول : بنده مبلغ  ۵۰۰ ریال به برادر هاشم امیر بیگی بدهکارم .

دوم : مبلغ  ۵۰۰ ریال به برادران نافه از جهت برادرشان شهید مجتبی نافه بدهکارم .

و سوم : مبلغ ۵۰۰ ریال از برادر ( محمود ) حیدری طلب کارم .

والسلام

 —————————————–

این یادداشت در ساک ایشان پیدا شد:

این ساک متعلق به قاسم اشجع زاده ، اعزامی از ورامین که از واحد عقیدتی لشکر ۱۰ سید الشهدا در تاریخ  ۱۱/۱۲/۶۵  به گردان حضرت علی اکبر مأمور شده است . خواهشمند است، اگر بعد از عملیات مجروح یا شهید شدم این ساک را تحویل عقیدتی لشکر دهند تا همراه وسایل دیگرم توسط تعاون سپاه به آدرس منزلمان فرستاده شود .

۶۵/۱۲/۱۲

—————————————–

منبع : لاله های سجاد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.