خاطرات سردار شهید منصور ستّاری
چگونه پرستو شکل گرفت
« سرهنگ محمدرضا امینی »
پس از اینکه دوره مهندسی هواپیما را در پاکستان به اتمام رساندم ، همیشه در این فکر بودم چگونه میتوان روزی در ایران هواپیما ساخت . با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی ، تعدادی از هواپیماهای آسیب دیده در جنگ با امکانات موجود نیرو بازسازی و تعمیر میشدند .
این کار ادامه داشت تا اینکه تیمسار ستاری ، مسئولیت فرماندهی نیروی هوایی را بر عهده گرفتند . ایشان در همان روزهای اول فرماندهی از پایگاههای مختلف بازدید کردند و اطلاعات لازم را در زمینه تواناییهای نیرو به دست آوردند . در یکی از این بازدیدها که من نیز همراه ایشان بودم ، گفتند :
امینی ! تا حالا به فکر ساخت هواپیما بودهای ؟
گفتم :
بله ، همیشه آرزویش را داشتهام ، ولی این کار با امکانات محدودی که در حال حاضر در نیرو وجود دارد ، امکان پذیر نیست و مشکلات زیادی در پی خواهد داشت .
در جوابم گفتند :
میدانم و مشکلات آن را قبول دارم . ولی باید کار را از یک جایی شروع کنیم . ما الان شعارمان مرگ بر آمریکا است ، در حالی که به تولیدات آن کشور وابستهایم . باید خودمان به فکر باشیم . شما در حال حاضر هواپیماهای را که تا ۷۵ درصد صدمه دیدهاند تعمیر و بازسازی میکنید ، حالا ۲۵ درصد بقیه برایتان مشکل است ؟
پاسخ دادم :
مسئله به این سادگیها نیست . ساخت هواپیما تجهیزات و پشتیبانی بسیار قوی و منسجم میخواهد ، علاوه بر این بودجه کلانی باید پیش بینی شود .
تیمسار گفتند :
همه اینها را تهیه میکنم . شما بروید بررسی کنید ، آیا میشود این کار را کرد یا نه .
من که شناخت کافی از خصوصیات اخلاقی تیمسار نداشتم ، موضوع را زیاد جدی نگرفتم . راستش میترسیدم بگویم میشود ، چون ممکن بود پشتیبانی لازم از ما نشود ، وسط کار بمانیم و نتوانیم کار را به اتمام برسانیم . ولی اصرار زیاد تیمسار و پیگیریهای ایشان ما را وادار کرد تا کار را شروع کنیم .
اول مهر سال ۱۳۶۶ کار را آغاز کردیم . ابتدا برای الگو گرفتن قطعات بدنه هواپیما ، ساخت « فیکسچر » را شروع کردیم . ایشان نیز با حمایت بیدریغ ، روزبهروز ما را به ادامه کار امیدوار میساختند .
یادم است ، شبی ساعت حدود ۱۲ نیمه شب بود که تیمسار به شعبه آمدند و گفتند :
همین الان از همدان برگشتهام ، دلم نیامد بروم خانه . گفتم ، بیایم به شما که تا این موقع شب کار میکنید سر بزنم و خسته نباشید بگویم .
از آن به بعد ، پرسنل ، بسیجی وار کار را شبانه روز دنبال می کردند . عصر یکی از روزها تیمسار به محل کار آمدند . ما منتظر خودرو بالابر بودیم تا قطعه سنگینی را بر بالای یکی از فیکسچرها ببریم و در آنجا جوش دهیم . تیمسار ضمن گفتن خسته نباشید ، پرسیدند
چه میکنید ؟
بنده موضوع نیامدن بالابر را به اطلاع ایشان رساندم . تیمسار بلافاصله فرنج را از تنشان بیرون آوردند و گفتند :
بالابر نمیخواهد … یا علی !
این را گفتند و به طرف قطعه رفتند و به پرسنل فهماندند ، حالا که بالابر نیست ، با دست این را بالا میبریم .
پرسنل هم به کمک آمدند و آن قطعه را به راحتی بر بالای فیکسچر بردند . سپس تیمسار ابزار جوشکاری را گرفتند و شروع به جوشکاری کردند . پس از تمام شدن کار به شوخی گفتند :
فکر نکنید کار بلد نیستم ، جوش هم میزنم .
با تشویقهای مکرر ایشان ، ما کار را با انگیزه بیشتری ادامه میدادیم تا اینکه روز ۱۹ بهمن همان سال به مناسبت سالروز نیروی هوایی به حضور مقام معظم رهبری رسیدیم . ایشان ضمن ارائه گزارشی از توان رزمی نیروی هوایی ، خبر ساخت اولین فروند هواپیمای ترابری سبک را در نیرو به اطلاع رهبر رساندند ، و قول دادند هواپیما برای فروردین سال ۶۷ آماده پرواز خواهد شد .
فردای آن روز ، ایشان به آشیانه آمدند و به شوخی گفتند :
-جناب امینی ! چکش را هم کشیدم . باید هواپیما تا فروردین ماه حاضر باشد .
بعد از این ، دیگر چارهای ندیدیم جز اینکه با توان بیشتری کار را ادامه دهیم . بدنه هواپیما را قبل از اسفند ۶۶ به حول و قوه الهی آماده کردیم و آن را برای سوار کردن موتور و بقیه متعلقات به آشیانه دیگر منتقل کردیم . همه شعبات از قبیل ملخ ، موتور ، آلات دقیق ، چرخ ، هیدرولیک و … به صورت یکپارچه روی هواپیما کار میکردند . حتی تعطیلات نوروز را بچهها مشغول کار بودند تا توانستند روز ۱۲ فروردین هواپیما را برای پرواز آزمایشی آماده کنند .
تیمسار به ما اطلاع دادند که هواپیما بایستی در شانزدهم فروردین در حضور آقای هاشمی رفسنجانی پرواز کند . ما طبیعتاً باید قبل از اینکه پرواز در حضور مقامات انجام بگیرد ، یک پرواز آزمایشی خودمان انجام میدادیم تا خدای نکرده در آن روز ، هواپیما دچار مشکل نشود .
انتخاب خلبان برای انجام این پرواز خود معضلی بود . زیرا کمتر خلبانی حاضر میشد با هواپیمایی که قرار است اولین بار به پرواز درآید ، پرواز کند . ما خود نیز میترسیدیم و دلهره و نگرانی سرتاسر وجودمان را فرا گرفته بود .
دوستان به من پیشنهاد کردند ، از جناب سرگرد « ناصر ابراهیمی » که از خلبانان خوب هواپیمای « بونانزا » بود ، دعوت کنیم . این کار انجام شد و ایشان با کمال شهامت ، اعلام آمادگی کرد . پس از اینکه سرگرد ابراهیمی آزمایشهای لازم را بر روی هواپیما انجام داد ، مقداری آن را روی باند دواند . سپس به من گفت :
هواپیمایتان مشکلی ندارد و من حاضرم با آن پرواز کنم .
ساعت چهار بعد از ظهر همان روز ، تیمسار ستاری به همراه تیمسار رستمی به باند پروازی تشریف آوردند و برای اینکه در طول زمان پرواز با خلبان در ارتباط باشند ، به داخل برج مراقبت رفتند . من نیز با بقیه پرسنل ایستاده بودیم تا حاصل چندین سال تجربه و چند ماه کار شبانه روزی خودمان را مشاهده کنیم ،
هواپیما به آرامی میخزید ، تا اینکه به ابتدای باند پرواز رسید ، آرام و قرار نداشتم و یکجا بند نمیشدم ، طاقت نیاوردم که کنار باند بمانم . به داخل برج مراقبت رفتم .
پرستو ، برای تجربه اولین پروازش ، دویدن بر روی باند را آغاز کرد و لحظاتی بعد چون پرندهای سبکبال در آسمان لاجوردی بال گشود . گویی روح ما نیز با آن به پرواز درآمد و تا بیکران آسمان اوج گرفت . احساس عجیبی به همه ما دست داده بود . هر کس چیزی میگفت ، بدون آنکه متوجه باشد چه میگوید . اشک شوق در چشمان شهید ستاری حلقه زده بود و مرتب خدا را شکر میگفت . چند دقیقه بعد ، آرامشی که حاکی از رضایت و غرور بود بر جمع ما حاکم شد . پرستو ، در پهنهآسمان آبی کشور جولان میداد و گویی چون عقابی مغرور ، فن و تخصص ، ایثار و شهامت و توانمندیهای پرسنل متعهد و متخصص نیرو را به رخ میکشید . چند دقیقه بعد ، سرخوش از پرواز نخستین خود ، فرود آمد و به نرمی روی باند خزید .
بچهها که تلاش چند ماهه خود را به ثمر نشسته مییافتند ، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند و یکدیگر را در آغوش میگرفتند و میبوسیدند ، تیمسار ، از برج پایین آمدند . هنوز چند قدمی بر نداشته بودند که یک دفعه ایستادند و گفتند :
بگذار من مزد تو را همین جا داده باشم .
صورتم را بوسیدند و گفتند :
دستت درد نکند واقعاً خسته نباشی !
دیگر نتوانستم جلو اشکهایم را بگیرم و زیر گریه زدم . تیمسار پرسنل را دور خودشان جمع کردند و به همه خسته نباشید گفتند و بعد از گرفتن عکس دسته جمعی گفتند :
این نتیجه تلاش مداوم و مستمر شماست . البته این اولین کارمان نیست و آخرین کارمان هم نباید باشد . اگر در کارها استقامت باشد ، موفقیت هم هست . میبینید تمام کسانی که موفق شدهاند استقامت کردهاند .
بالاخره روز شانزدهم فروردین در حضور مقام محترم ریاست مجلس وقت ، آقای هاشمی رفسنجانی و جمعی از مقامات لشکری و کشوری پرواز آزمایشی این هواپیما با موفقیت انجام شد . از آن پس تیمسار ستاری دستور تجهیز خط تولید این هواپیما را صادر کردند . به فضل خدا تاکنون توانستهایم چندین فروند از این نوع هواپیما را در داخل نیرو بسازیم . به گفته خلبانان ، این هواپیما در مقایسه با نوع خارجیاش ( بونانزا ) از بعضی جهات بهتر و برتر میباشد .”