راه رهایی

خلیل شیرازی

راه رهایی


سردار شهید خلیل شیرازی

شهید خلیل شیرازی در چهارمین روز از دومین ماه بهار سال ۱۳۳۵ در روستای حاجی آباد ورامین، در خانواده ای مذهبی و مستضعف به دنیا آمد و از همان کودکی با کار و تلاش آشنا شد و طعم تلخ فقر و فاصله ی طبقاتی را چشید. او به جای آرمیدن در گهواره ای نرم و دل سپردن به لالایی مادر، مجبور بود بر پشت مادرش بسته شود و زیر گرمای سوزان، شاهد کار کردن اهل خانه باشد. خلیل، دوران ابتدایی را در حاجی آباد گذراند. باقی درسش را در مرکز بخش، یعنی روستای پلشت خواند و از آنجا برای آنکه درس را دنبال کند، به تهران آمد. از همین سالها بود که با شهید مطهری و دکتر شریعتی آشنا شد و با مطالعه ی کتاب هایشان راه خود را پیدا کرد. او فهمید تنها راه رهایی مستضعفان کشورمان از چنگال مستکبران، مبارزه با رژیم ستمشاهی است. از آن به بعد با شرکت در جلسات مذهبی مساجد با راه و شخصیت امام خمینی (ره) آشنا شد و به تشکیلات خط امام وارد شد که سازمانهای کوچک و بزرگ زیرزمینی را شامل می شد. خلیل همراه شهیدان بزرگی چون بروجردی در تشکیل سازمانهای منصورون و صف و … نقش عمده ای داشت. کار او، نشر و پخش نوار، اعلامیه، کتاب و دستورالعملهای مبارزه با رژیم ستمشاهی در شهرهای مختلف و پرورش و انتخاب نیروهای کارآمد برای مبارزه بود. با پیروزی انقلاب، در کمیته ی استقبال، کار محافظت از امام (ره) را با دیگر همرزمانش برعهده داشت. مدتی بعد به همراه دیگران و به دستور امام امت، کمیته ی مرکزی انقلاب اسلامی را در محل ساختمان تلویزیون آموزشی که در میدان بهارستان واقع بود، تشکیل دادند. کار آنها ایجاد کمیته های فرعی در شهرستانها و ایجاد نظم و امنیت و دستگیری عمّال فراری ساواک و حکومت دست نشانده ی آمریکایی و وابستگانشان بود. خلیل دانشجوی دبیری رشته ی ریاضی دانشگاه تهران بود. با آغاز انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، او تحصیل را رها کرد و به فعالیت در ارگان های مختلف و خدمت به مردم پرداخت. از فعالیتهای عمده ی او در شهرستان ورامین، تشکیل هیأت واگذاری زمین، ایجاد تحول عمیق در تمامی ادارات دولتی شهرستان، تدریس درس دینی و قرآن به عنوان آموزگار در سطح مدارس شهرستان، تشکیل ستاد عملیاتی بعثت، که خود عضو شورای سرپرستی آن بود، تشکیل کمیته ی امداد امام خمینی (ره) و عضویت در شورای سرپرستی آن. اما آغاز فعالیت خلیل در جبهه های نبرد به زمانی برمی گردد که دشمن ضد انقلاب در کردستان آتش کینه و شرارت را برافروخت. در این شرایط، او و دیگر انقلابیون به کردستان شتافتند تا به یاری مردم ستم کشیده ی آنجا بروند. با شروع جنگ تحمیلی، خلیل از کردستان به خطه ی جنوب آمد و تا زمان شهادت در مناطق جنگی به سر برد. در سال ۱۳۵۹ در جریان یکی از اعزام هایش به جبهه، از ناحیه ی سر مجروح شد. به طوری که مدت درازی را در بیهوشی کامل گذراند. همه از زنده ماندن او قطع امید کرده بودند؛ تا اینکه به گفته ی دکتر معالجش، با وقوع یک معجزه دوباره به زندگی بازگشت. هرچند، اگرچه سلامتی کامل، هیچگاه به جسم او برنگشت. پس از مدتی استراحت دوباره به سوی جبهه سفر کرد و در مقام معاونت تیپّ موسی بن جعفر (ع) در جبهه های نبرد به خدمت پرداخت. تا اینکه در پنجوین عراق به فیض شهادت نایل آمد. جسم مطهرش سالها بر زمین ماند و سرانجام پس از چهارده سال چشم انتظاری خانواده، استخوانها و لباس ساده رزمش به وطن بازگشت و در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد.

برگرفته از کتاب حیات جاوید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.