در جغرافیای سیاسی امروز ایران و افغانستان بر اساس مرزهای معین شان دو کشور مستقلند. اما در گذشته نه چندان دور اهالی بسیاری از شهرهای دو کشور که اکنون در دو سوی مرز قرار گرفتهاند سرشت و سرنوشت مشترکی داشتهاند. امروزه نیز نشانههای روشنی از میراث فرهنگی؛ تاریخی و اعتقادی سرزمین خراسان بزرگ، در بسیاری از شهرهای دو کشور دیده میشود. نشانههای که در سی سال گذشته بیش از هر زمان دیگر متجلی شده و تجلی آن بر مدار بالاترین ارزشها (شهادت) رقم خورده است. امروز بسیاری از فرماندهان مجاهدین افغانستان که از خاطرات جهاد با روسها صحبت میکنند، در لابلای آن به جهاد مبارزان ایرانی هم اشاره میکنند. مبارزانی که در کنار آنها میرزمیدهاند و تعدادی از آنها هم در افغانستان به شهادت رسیدهاند و همانجا هم دفن شدهاند؛ بی آن که امروز کسی بدانند و یادی از آنها بکنند. در این سو نیز مهاجرانی بسیاری که به پناه آمده بودند، به جبهه رفتند. مجروح شدند، شیمیایی شدند و شهید شدند. بی آن که توقعی داشته باشند. امروز شهدای افغانی زیادی در شهرهای ایران از زاهدان و بجستان در شرق گرفته تا ارومیه و شهرهای کردستان در غرب مدفونند و مهاجرین افغانستانی در ایران بیشتر از ۲هزار مزار به یادگار گذاشتهاند.
گلزار شهدای امامزاده عبدالله داوودآباد ورامین یکی از این گلزارهاست که دو تن از شهدای افغانی جنگ تحمیلی آنجا مدفونند. بار دومم بود که آنجا رفته بودم. غربت شهید عبدالرحیم جمشیدی مرا به آنجا کشانده بود. غربتی که هنوز با من است و گلویم را خراش می دهد.
روستای داوود آباد شاید دو کیلومتری از جاده اصلی فاصله داشته باشد اما امامزاده عبدالله که از سالهای دور پذیرای مسافران دیار باقی است و در سالهای جنگ هم چند تن از شهدا به جمع انها اضافه شدهاند، نرسیده به روستا است. از خط آهن تهران – مشهد میگذرم، از چند مغازه و خانه نامنظمی که در دو سوی جاده اصلی روستا محکوم به ایستادنند هم می گذرم. خودم را در ابتدای بلواری میبینم که ماشین ها از یک طرفش تردد می کنند و طرف دیگرش شبیه جادههای روستایی قدیمی دست نیافتنی شده است. کمی که پیش میروم، باورم میشود که داوودآباد هنوز روستاست. هنوز صمیمیت و صفای روستا را دارد. از ابتدا تا انتهای بلوار بنرهای تصاویر شهدا روی تیرهای چراغ برق وسط بلوار نصب شده اند. تصاویری که ساکتند و با سکوت رازآلود خود با ما سخن میگویند. در چشمهای شان رازهای نهفتهای دارند از هزار روایت نگفته، از هزار روایت شگفتانگیزی که برای تاریخ، برای ما، با خونشان نوشتهاند. از باند مخروبه بلوار قدمزنان پیش میروم. بنرهای شهدا را می بینم که انگار تکیه بر آفتاب زدهاند. تمام بنرها طراحی یکسانی دارند. در تمامی طرحها عکس شهید در وسط با چند شاخه گل لاله تزئین شده است. بالای هر بنر جمله همیشه ماندگار امام شهیدان حضرت امام خمینی (ره) چشمان رهگذران را مینوازد که: ( شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصول شان، عند ربهم یرزقوناند) و در پایین آن نام شهید آمده است. شاید اندازه هر بنر یک متر در دو متر باشد. اولین بنر مربوط به شهید محمدرضا تاجیک است و بعد از او بهترتیب حیدر مهابادی، محمد علیدوزانی، امیر هوشنگ داوودآبادی، عبدالرحیم جمشیدی، محمد ماندنی، حسن حسامی، صفدر مهابادی و مجید امید زمانی نظارهگر رفتار رهگذرانند؛ رهگذران امروز و روزهای بعد و چه میدانیم شاید قرنهای بعد.
امامزاده عبدالله، امامزاده غریبی است. غریبیاش مثل پردههای کهنهای که قسمت آقایان و خانمها را در دور ضریح از هم جدا میکنند، از هر طرف آویزان است. ضریحی که نه رنگ طلایی دارد و نه رنگ نقرهای، اما برای اهالی آنجا روشن ترین رنگ هستی را دارد. تکیه گاهی استوار و ماندگاری است که خیلیها را هر روز به زیارتش میکشاند. مزار شهدا در ضلع جنوبی صحن امامزاده واقع شده و هیج تمایزی در شکل ساختاری و تزئینی با مزارهای دیگر ندارد. تنها تمایزی که بر مزار شهدا دیده میشود ارتفاع بالاتر آن از سطح صحن امامزاده است و دلنوشتههای سنگ مزار شهدا. دلنوشتههایی که بیشتر بیتی از یک شعر است یا جمله قصاری از بزرگان. دلنوشتههایی که میتوانند سرنوشتها را تغییر بدهند. نوشتههای زیر رونویسی سنگ مزار شهدای روستای داوودآباد است.
– برو مادر بخواب آرام فدای آن رخ ماهت/ برای من مشو دلتنگ که فرزند تو شد راحت/ تو شادی کن به مرگ من برای این که من شادم/ خدا حافظ که من رفتم گه و گاهی کنید یادم. شهید حیدر مهابادی. محل شهادت: دزفول. تاریخ شهادت:۳۰/ ۷/۱۳۶۰
– شهید زنده جاوید است. پاسدار شهید مجاهد افغانی سیدعلی حسینی، متولد ۱۳۲۷٫ محل شهادت: داخل خاک عراق. تاریخ شهادت: ۸/ ۵/ ۱۳۶۲
– ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد/ بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد/ به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم/ به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم. شهید محمدرضا تاجیک. محل شهادت: جبهه سردشت مهاباد. تاریخ شهادت: ۱۶/ ۴/۱۳۶۲
– شهید شمع تاریخ است. به راه میهن و دینم فدا کردم جوانی را/ به آگاهی پسندیدم بهشت جاودانی را/ بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمیمیرد/ ره عشق و شهادت را ز مولایم علی گیرم. شهید محمود مهابادی. محل شهادت: میمک. تاریخ شهادت: ۱۱/ ۵/ ۱۳۶۶
– شهادت تزریق خون است بر پیکر اجتماع. من مفتخرم که لطف حق شد یارم/ بر قامت خود رخت شهادت دارم. شهید امیر هوشنگ داوودآبادی. محل شهادت: غرب کشور. تاریخ شهادت: ۲۵/ ۷/ ۱۳۶۲
– ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم/ گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم/ دنیا اگر از یزید لبریز شود/ ما پشت به سالار شهیدان نکنیم. شهید علی حسنلو. محل شهادت: بوکان. تاریخ شهادت: ۱۱/ ۸/ ۱۳۶۳
– شهادت کمال انسان است. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست. شهید احمد آهار. محل شهادت: بندر فاو. تاریخ شهادت: ۱۳/ ۱۲/ ۱۳۶۴
– شهادت لالهها را چیدنی کرد/ به چشم دل خدا را دیدنی کرد/ ببوس ای رهگذر قبر شهید را / شهادت سنگ را بوسیدنی کرد. شهید محمد ماندنی. محل شهادت: مهران. تاریخ شهادت: ۱۷/ ۴/ ۱۳۶۵
– به راه رهبر و دینم فدا کردم جوانی را/ به آگاهی پسندیدم بهشت جاودانی را / بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمیمیرد/ ره عشق و شهادت را ز مولایم علی گیرم. شهید اسماعیل اردستانی. محل شهادت: مهاباد . تاریخ شهادت:۱/ ۶/ ۱۳۶۵
– از عرش ندای ربنا میآید/ آوای خوش خدا خدا میآید/ گویید که درهای بهشت باز کنند/ مهمان خدا ز کربلا میآید . بسیجی شهید مجید امید زمانی. محل شهادت: شلمچه. تاریخ شهادت: ۲۳/ ۱۰/ ۱۳۶۵
– ای جاننثار سنگر توحید ای شهید/ روحت به مقصد و هدفت عاقبت رسید/ هر گز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق/ باشد چو شمع روشن تاریخ هر شهید/ پاینده است یاد تو، پیوسته زندهای/ روح تو در جوار خدا چونکه آرمید. بسیجی قهرمان مجاهد افغانی شهید عبدالرحیم جمشیدی. محل شهادت: دربندیخان، داخل خاک عراق. متولد:۱۳۴۶٫ تاریخ شهادت ۸/ ۱/ ۱۳۶۷
– شمشیر عشق بر سر سنگ مزار ماست/ ما عاشقیم شهید شدن افتخار ماست. شهید نعمت بهشتی. متولد: ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۴/۱۶/۱۳۶۷
– دست از طلب ندارم تا کام من برآید/ یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید/ بگشا و تربتم را بعد از وفات و بنگر/ کز آتش درونم دود از کفن برآید. عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/ دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است. پاسدار شهید صفیالله احمدی. محل شهادت: جزیره مجنون . تاریخ شهادت: ۸/ ۱۲/۱۳۶۲
***
حدود یک ساعت سر مزار شهدا بودم و از روی سنگ مزار شان رونویسی میکردم. وقتی چیدمان برگهای سیاه و خاکستریرنگ سنگ دفتر ایثار و شهادت را بر مزار شهدا کنار هم میبینم، ناگهان درمییابم که در آن دلنوشتههای سنگی چه راز بزرگی حک شده است: دستی نامریی ابیات شعر شاعران سه کشور همسایه را کنار هم چیده است. غوغایی در دلم برپا میشود.
شعر حبیبالله چایچیان شاعر ایرانی بر سنگ مزار شهید عبدالرحیم جمشیدی افغانی حک شده:
ای جان نثار سنگر توحید ای شهید
روحت به مقصد و هدفت عاقبت رسید…
درست در کنار مزار شهید جمشیدی بر سنگ مزار شهید نعمت بهشتی بیتی از شعر شهید سید اسماعیل بلخی شاعر افغانی با کمی تغییر نوشته شده:
شمشیر تیز عشق ز سنگ مزار ماست
ما عاشقیم، کشته شدن افتخار ماست…
و دست آخر هم شعری از اقبال لاهوری پاکستانی بر سنگ مزار شهید احمد آهار:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست…
منبع : تسنیم