خانه » به قلم همشهریان » تمدن شیعی – انقلابی در نبرد با تمدن صهیونیست مسیحی

تمدن شیعی – انقلابی در نبرد با تمدن صهیونیست مسیحی

جدال آخر!

فضای فعل و انفعالات سیاسی و فرهنگی بین المللی حاکی از اوج گرفتن تعارض، تقابل و دعوای جریانات اصلی مدعی تمدن سازی جهانی و بین المللی است؛ تفکر اصیل اسلامی شیعی و مدیریت انقلاب اسلامی نیز اتفاقاً یکی از اصلی ترین مدعیان جهانی شدن مهدوی است. شعار استراتژیک و معروف «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما» نشان از افق های جهانی و راهبردهای بین المللی نهضت عظیم انقلاب اسلامی ایران دارد. امروز اگر کسی از تحلیلگرهای سیاسی یا استراتژیست های نظامی – امنیتی، ارتباط تحولات سوریه، شام، عراق، فلسطین، مصر و سایر بلاد اسلامی با انقلاب عظیم اسلامی را انکار و یا کمرنگ کند صرفا متهم به بلاهت و یا لجاجت می شود. نشانه های فراوانی از تقابل دو مدعی اصلی تمدنی یعنی هسته مرکزی صهیونیستیِ دارای منافع اقتصادی جهانی از یک طرف و مدیریت فقاهتی – ولائی نظام جمهوری اسلامیِ دارای اهداف و آرمانهای ایدئولوژیک از طرف دیگر وجود دارد که فراتر از این مقال است و در جای خود به آن ها خواهیم پرداخت ولی به عنوان نمونه آشکار می توان گفت که حتّی جنجال سیاسی ۱۰ ساله اخیر در پرونده هسته ای ایران نیز از دید همه تحلیلگران آگاه، ناشی از حساسیت نظام تمدنی غربی بر پیشرفتهای علمی نظام تمدّنی اسلامی خوانده می شود.
دانش و صنعت هسته ای مظهر و نشانه ای از خودنمایی و قدرت نمایی علمی و فنی نظام اسلامی مدعی تمدن سازی دانسته می شود. پس نمایندگان سیاسی تمدن مدرن با استخدام همه ابزارهای اقتصادی و سیاسی خود مانع از این جلوه گری علمی و صنعتی می شوند. تمام دعوا و همه ادعا همین است و لاغیر. بقیه حرفها بی شک بازی سیاسی است.
نکته کلیدی آن است که در سالهای اخیر کم کم جریانات فرعی مدّعی مدیریت جهانی حذف شده و دو جریان اصلی در حال مچ انداختن و آشکار ساختن همه ظرفیتهای علمی، سیاسی، فرهنگی و تمدنی خود هستند. یکی از اصلی ترین نکات قابل توجه در این درگیری و تقابل تمدنی آن است که افق نهایی هر دو تمدن معارض و درگیر، بر اساس نگاه به مدیریت آینده جهان تعریف و بازتولید می شود و هر دو تمدن اصلیِ مدعی مدیریت آتی جهان، برای آینده جهان نقشه و مسیر عملیاتی مشخص پیشنهاد می دهند، اگر در باب خصوصیات تمدن اسلامی سخن می گوییم لازم است از باب «تعرف الاشیاء باضدادها» اشراف تفصیلی به شاخصه ها، اهداف و برنامه های اصلی ترین تمدن معارض تمدن اسلامی نیز داشته باشیم.
نقطه کانونی تمدن معارضِ ما، تمدن لیبرال مسلکی است که در قالب جدیدی خود را ارائه نموده است. مسیحیت صهیونیستی (Christian Zionism)  به مثابه یک جریان افراطی و موثر مسیحی با تکیه بر تفاسیر تحت اللفظی از متون کتاب مقدس، خواهان تحقق به قول خودشان پیش گویی های کتاب مقدس براساس عقاید تقدیر گرایانه خویش است تا از این طریق  زمینه را برای ظهور مسیح(ع) در آخرالزمان فراهم آورد.  این جریان سالهاست که برنده اصلی انتخاباتهای ایالات متحده است و هر دو جریان جمهوری خواه و دموکرات خود را به آن متعهد می دانند؛ به اعتقاد این گروه خداوند مقرر کرده است بشر باید هفت مرحله یا مشیّت را از سر بگذراند تا به ظهور مسیح(ع) در آخرالزمان برسد. زمینه های پیدایش مسیحیت صهیونیستی به پروتستانتیسم و پیوریتانیسم بازمی گردد. چرا که تا پیش از آن و در دوران حاکمیت کلیسای کاتولیک، همواره یهودیان، قاتلان مسیح دانسته می شدند اما با وقوع پروتستانتیسم، نهضت اصلاح دینی به رهبری مارتین لوتر با بیان ریشه های عبرانی مسیحیت به ستایش از یهودیان پرداخت و این فرآیند در فرق منشعب از آن به ویژه پیوریتانیسم ادامه یافت. فرهنگ یهودی – مسیحی مردم آمریکا بیش از هر فرهنگی ظرفیت پذیرش پیش گویی های انحراف آمیز از آخرالزمان و موعود گرایی را دارد. جنگ کریمه در سال (۵۶-۱۸۵۵) یک سری از پیش گویی ها را برانگیخت که نبرد آرماگدون نزدیک است. همچنین تأسیس رژیم اسرائیل در سال ۱۹۴۸ پیش گویی های بی شماری را درخصوص آخرالزمان و ظهور موعود و ظهور مسیح به وجود آورد.  آنچه مهم تر از این پیش گویی های انحراف آمیز است، مسئله پیوند خوردن مراکز قدرت – ثروت  با رسانه ها و کلیسا و مراکز فرهنگی در غرب است. به بررسی پدیده مسیحیت صهیونیستی به عنوان یکی از مهم ترین انحرافات موعود گرایی در برابر جریان اصیل موعودگرایی شیعی لازمه درک و شناخت بسیاری از کنشهای سیاسی و نظامی سالهای اخیر است.

 مسیحیت صهیونیستی:   اشتراک ایدئولوژیکی آمریکا و اسرائیل
به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و با طرح استراتژی «جنگ علیه تروریسم»، اسرائیل توانست با متحد قلمداد کردن خود در این جنگ، اصلی ترین توجیه استراتژیک حمایت آمریکا از خود را فراهم آورد. در این توجیه، چنین به نظر می رسید که آمریکا و  اسرائیل به دلیل برخورداری از ارزش های دموکراتیک یکسان، مورد تهدید گروه های شبه تروریستی می باشند و دشمنان اسرائیل، دشمنان آمریکا نیز هستند.در نتیجه واشنگتن باید ضمن حمایت همه جانبه از اسرائیل، کارت سبز را به این کشور برای فائق آمدن بر تروریست ها نشان دهد. اما با شکست رژیم صهیونیستی در جنگ سی و سه روزه لبنان، و طرح این مسئله که این رژیم خود باعث آمریکا ستیزی گسترده در خاورمیانه شده است پاره ای از تحلیل گران غربی بیان داشتند که اسرائیل بیش از آنکه متحد استراتژیک آمریکا باشد سربار استراتژیک آن است. حال، این سؤال ذهن پژوهشگران را به خود معطوف داشته که اگر اسرائیل نمی تواند منافع ملی ایالات متحده را به نحو احسن تأمین نماید، پس چه دلایلی سبب می شود تا آمریکا فراتر از منافع ملی خود به حمایت از اسرائیل دست زند؟ چرا این حمایت ها تا به آنجا پیش رفته است که پاره ای ازنویسندگان اسرائیل را ایالت ۵۱ آمریکا دانسته اند و برخی دیگر همچون روژه گارودی  پا را فراتر گذاشته ایالات متحده را مستعمره اسرائیل می دانند؟ در پاسخ به این سؤال، دکتر جان مرشایمر، استاد دانشگاه شیکاگو و دکتر استفان والت، استاد دانشگاه هاروارد با انتشار کتابی جنجالی به نام «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده» این مسئله را طرح کردند که مثلث قدرتی در ایالات متحده مرکب از سه ضلع یهودیان، محافظه کاران و مسیحیان صهیونیست وجود دارد که همواره ایالات متحده را به حمایت از اسرائیل فراخوانده است. شاید راز حمایت آمریکا از اسرائیل که می توان گفت امروزه با منافع مادی آمریکا سازگاری ندارد، در باورهای مشترک ایدئولوژیکی آنها نهفته باشد. باید توجه داشت مسیحیت صهیونیستی و اعتقادات آخرالزمانی آن نقش ویژه ای در معادلات جهان سرمایه داری ایفا می کند و نبض اصلی ترین کارتلهای اقتصادی و بنگاه های رسانه ای را در اختیار دارد.

 مسیحیت تحریف شده: محصول نفوذ یهود
باید داستان نفوذ یهودیان بر مسیحیت را با توجه به سوابق تاریخی آن بازخوانی نماییم. آنچه امروزه به نام مسیحیت (کاتولیک ، پروتستان و ارتدوکس) وجود دارد با بنیان گذاری شخصیت مرموز و پیچیده ای به نام«شائول» یا «پولس» شکل گرفته است. مسیحیت تحریف شده از زمان پولس به بعد شاکله خود را تشکیل داد. پولس در حالی که جزو علمای یهود محسوب می شد و به شکنجه و مجازات مسیحیان
می پرداخت، با ادعای یک خواب و با اظهار توبه مسیحی می شود و سپس در جایگاه اصلی ترین رهبران مسیحیت و بنیانگذار مسیحیت فعلی، قرار
می گیرد. اعتقاد کفر آمیز مبنی بر الوهیت حضرت مسیح(ع) به جد از سوی پولس مطرح می شود. پولس قبل از پذیرش مسیحیت، مرتکب آزار و اذیت شدیدی نسبت به پیروان عیسی(ع) می شده است  اما پس از پذیرش [ظاهری یا واقعی؟]  مسیحیت به خلق باورهای متناقض و بدعت های مختلف می پردازد. پولس دیانت مسیحیت را تبدیل به یک دین جدید نمود. ویل دورانت می گوید: «مسیحیت در سایه آموزه های پولس نیمه یونانی شد و پس از آن در مذهب کاتولیک نیمه رومی شد و آنگاه که مذهب پروتستانی وارد آن شد، ماهیت و قدرت یهودی به آن بازگشت».

 زمینه های پیدایش «مسیحیت صهیونیستی»: مارتین لوتر
اگرچه مسیحیت صهیونیستی از اوایل قرن بیستم به یک جریان قابل تعریف تبدیل شد، اما دارای ریشه هایی سترگ درگذشته است. زمینه های پیدایش مسیحیت صهیونیستی به پروتستانتیسم (Protestantism) و پیوریتانیسم (Puritanism) بازمی گردد؛ چرا که تا پیش از آن و در دوران حاکمیت کلیسای کاتولیک، یهودیان همواره به عنوان قاتلان مسیح درنظر گرفته می شدند. اما با وقوع پروتستانتیسم، این نگرش در حاشیه قرار گرفت و مارتین لوتر رهبر این نهضت متأثر از ریشه های عبرانی مسیحیت و با هدف ترغیب یهودیان جهت پیوستن به پروتستانتیسم، در کتابش با عنوان «مسیح یک یهودی زاده شد» به ستایش از یهودیان پرداخت. او در این کتاب «به ترویج ایده نژادپرستانه برگزیدگی و برتری قوم یهود نسبت به سایر اقوام و ملل روی زمین» پرداخت. لوتر در این کتاب ضمن طرح این موضوع که یهودیان جهت رساندن پیام خداوند به تمامی جهانیان انتخاب شده اند، آن ها را مورد ستایش قرار داد. البته یکی از انگیزه های انتشار کتاب، برگرداندن یهود به صف اولیه تصمیم گیری های غرب بود. لوتر می گفت: «اگر من یهودی بودم و مشاهده می کردم که چنان ابلهانی رهبر مسیحیان می باشند، حاضر بودم به خوکی تبدیل گردم اما مسیحی نشوم» مدت کوتاهی پس از انتشار کتاب لوتر، عده ای از مارانوهای (( marranos ): اشاره به یهودیانی که به ظاهر به مسیحیت گرویده بودند.) هلندی یعنی به ترجمه آن اقدام کردند.

 آمریکا یا نیو اسرائیل!
مکتب پیوریتانیسم نیز افکار لوتر را به نوعی ادامه داد. دایره المعارف یهود، پیوریتانیزم را این چنین معرفی کرده است: « پیوریتانیزم که ساختار هنجارهای اخلاقی آن تماماً منطبق با تورات است، به عنوان یهودی گری انگلیسی نامیده می شود. دایره المعارف یهود از پیوریتانیزم ذیل سرفصل “هواداران یهود“ (Judaizers) سخن به میان آورد و واژه Judaizers چنین توضیح داده که هواداران یهود کسانی هستند که در عین حالی که یهودی نیستند اما بخشی از آیین یهود و یا تمام آن را در زندگی خود به کار می برند و یا کسانی هستند که خود را یهودی می نامند. پیوریتان ها از جمله معتقدان به سلطنت هزار ساله مسیح(ع) (Millenarianism) به شمار می روند. به همین علت پیوریتان ها به محض آنکه توانستند با سرنگون کردن شاه انگلستان توسط کرامول، قدرت را به دست گیرند، خواستار بازگشت یهودیان به انگلستان شدند. به اعتقاد آنان این اصل در کتاب مقدس تصریح شده است که پیش از ظهور مجدد مسیح(ع) در آخرالزمان، یهودیان باید در تمام جهان پراکنده باشند. نکته دیگر  که در ارتباط با پیوریتانیسم باید مورد توجه قرار گیرد، آن است که این فرقه از جمله جریاناتی است که تحت نفوذ عرفان یهودی به کابالا گرایش یافته است. مسیحیان کابالا، عملاً نفوذ عرفان یهودی را در رنسانس نمایندگی می کردند. کابلا(Cabala) یا کابالا(Cabbala) یک دکترین شامل عقاید سری و باطنی است که بر تأویل و تفسیرهای عبرانی و یهودی از کتاب مقدس – شامل تورات و انجیل – استوار بوده، ریشه نزد احبار و خاخام های یهودی داشته و به طور گسترده ای به اروپای قرون وسطی تزریق و از آنجا توسط پیوریتان های دلداده به یهودیت، به آمریکای شمالی منتقل شد. در توضیح علت نفوذ عرفان یهودی در مسیحیت، نویسندگان به مسائل متعدد توجه نموده اند که از آن جمله می توان به نقش مسیحیان مارانو  و عهد عتیق اشاره کرد.
در واقع، «عهد عتیق نوعی از  پارسایی را برای پیوریتان ها و کالوینیست ها الهام بخشی می کرد که قابل ادغام با کابالا بود» باید این نکته را نیز متذکر شد که پیوریتان ها در زمره نخستین مهاجران انگلیسی به قاره جدید – آمریکا – بودند. آن ها در سال ۱۶۲۰ نخستین کلنی پیوریتانی در آمریکا را به نام ماساچوست تأسیس کردند. رویکردهای عهد عتیقی پیوریتانیسم  تا به آن اندازه بود که پیوریتان ها در ابتدا قصد داشتند نام نیواسرائیل را به سرزمین آمریکا بدهند. نوام چامسکی در کتاب خویش با عنوان  “۵۰۱ سال اشغال ادامه دارد“ به این اعتقاد پیوریتان ها  اشاره کرده و یادآور می شود که پیوریتان ها به آمریکا همچون سرزمین موعود می نگریستند که می بایست از لوث سرخپوستان پاک گردد.
 نفوذ مسیحیت صهیونیستی در آمریکا
اکثر مسیحیان صهیونیست طرفدار حزب جمهوری خواه هستند به گونه ای که نظرسنجی ها نشان می دهد در سال ۱۹۹۹، حدود ۳۳ درصد از اعضای حزب جمهوری خواه از طرفداران این جریان بوده اند (ChristianZionism.org). شعار مسیحیان صهیونیست از سال ۱۹۷۹ این بود که هنگام آن فرا رسیده است که برای تغییر مسیر آمریکا مسیحیان متدین از کلیسا وارد کنگره شوند.در بعد خارجی، مسیحیت صهیونیستی با تحت فشار قراردادن دولت اهداف چندگانه را دنبال می کند که از جمله مهم ترین آن ها تحت فشار قرار دادن دولت آمریکا در جهت حمایت کامل از اسرائیل و افزایش سطح همکاری های استراتژیک با این رژیم است. «مسیحیت صهیونیستی از این ادعا که دولت اسرائیل می باید کنترل تمام سرزمین مورد مشاجره میان فلسطینیان و اسرائیلی ها را به دست بگیرد، حمایت می کند. مسیحیت صهیونیستی ایجاد و توسعه دولت مدرن اسرائیل را به مثابه اجرای پیشگویی کتاب مقدس برای بازگشت دوم مسیح در نظر می گیرد» (ChristianZionism.org)

 چرا از اسرائیل حمایت می کنند؟
یکی از محورهای مهم در شناخت مسیحیت صهیونیستی، شناخت مبانی عقیدتی این گروه می باشد. مسیحیان صهیونیست از جمله گروه هایی هستند که در زمره تقدیر گرایان (Dispensationalism) یا مشیت گرایان قرار می گیرند. بدین معنا که به اعتقاد مسیحیان صهیونیست خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله یا هفت مشیّت الهی را از سر بگذراند تا به بازگشت دوم حضرت مسیح(ع) در آخرالزمان ختم شود.  مسیحیان صهیونیست با اعتقاد به این مسئله که «تاریخ هدایت شده به وسیله خداوند است» تشکیل دولت صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ را نه به مثابه یک تصادف تاریخی، بلکه همچون نشانه ای که حاکی از اتمام کلمه خداوند بود، در نظر گرفتند. به عنوان مثال، “سفارت بین المللی مسیحیت بیت المقدس” (International Christian Embassy Jerusalem) با انتشار سندی با عنوان “چرا ما از اسرائیل حمایت می کنیم” (Why We Supprt Israel) همین مسئله را خاطر نشان ساخته و می نویسد: «ما به صهیونیسم اعلام می کنیم که روز استقرار مجددش یک تصادف تاریخی نیست، بلکه اتمام کلام خداوند است.»
این جریان وقوع انقلاب اسلامی با شعارهای صهیونیزم ستیز را اصلی ترین خطر تحقق جهانی سازی موعود خود می دانند به خصوص آنکه حتی اندیشکده های غربی از ارتباط وثیق تفکر موجد انقلاب اسلامی با اندیشه مهدوی حکایت می کنند.

 چرایی جدی شدن مسیحیت صهیونیستی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
گرچه در این مجال، ریشه های تاریخی مسیحیت صهیونیستی را واکاوی نمودیم اما لازم است توجه شود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان مسیحیت صهیونیستی جدی تر شده است. یکی از دلایل این مطلب می تواند پاتک جریان صهیونیستی به انقلاب اسلامی ایران و حرکت عدالت خواهانه و تمدن ساز امام خمینی(ره) باشد. حضرت امام خمینی(ره) در دوران اقامت خود در شهر مسیحی نوفل لوشاتو، نهضت اسلامی مردم ایران را مقدمه سازی برای ظهور امام عصر(عج) دانسته بودند و از همین رو سنسورهای  جریانات صهیونیستی نسبت به مسئله ظهور و پیوند خوردن جریان شیعی با جریان مسیحیت عدالت خواه و آزاده، حساس شده بود. دعوت عام امام خمینی(ره) و مورد خطاب قرار دادن «مستضعفان عالم» در حرکت ایشان، صهیونیست ها را به فکر واداشت تا با تقویت جریان مسیحیت صهیونیستی از همگرایی مسیحیان و مسلمانان جلوگیری کنند. لازم است توجه نماییم که در روایت های موجود در منابع اسلامی نیز به نقش همگرایانه و مثبت مسیحیان در قیام مهدی موعود(عج) اشاره شده است. تحریک نمودن مشتی کشیش مریض الاحوال روحی برای اقداماتی چون قرآن سوزی و یا اصرار بر توهین نمودن به پیامبر اعظم(ص) در رسانه های صهیونیستی اروپا، همگی در این راستای تحلیلی قرار می گیرد که جبهه اسلامی- مسیحی در برابر سیطره ظالمانه صهیونیست ها شکل نگیرد. امروز موج جدید فعالیت های صهیونیست ها هسته اصلی سربازان قیام مهدی موعود(عج) را هدف قرار داده است. تحرکاتی نظیر کتاب سلمان رشدی ملعون، کاریکاتورهای شرم آور اروپایی و قرآن سوزی در  راستای سیاست «اسلام هراسی» صهیونیست ها قرار داشت و در رویکرد جدید آنان، سیاست «شیعه هراسی» در دستورکار قرار دارد. هدف قرار دادن مقدسات شیعیان  و ترس مفرط آنان از قیام مردم مظلوم بحرین و تهاجم اخیر به قلب تپنده شیعیان یعنی عتبات عالیات و مزارهای مقدس ائمه شیعه در عراق، در این راستا قابل تحلیل است. از آنجا که انقلاب ایران بهعنوان یک انقلاب اسلامی و شیعی در سراسر جهان شناخته شده که از نفوذ و اقتداری معنوی نیز برخوردار است، استکبار بر کارآمدی چنین حرکت گستردهای در دنیا بهعنوان یک کانون قدرت حقیقی اذعان دارد؛ بنابراین درصدد است که این اقتدار معنوی را در درون جهان اسلام، دست بهدست کند و آنرا از دست شیعه خارج کرده و بهدست  “وهابیت” بدهد؛ یعنی پرچم این اقتدار را به دست کسانی بدهد که از نظام غربی پیروی میکنند؛ چون تحلیل آنها پس از انقلاب اسلامی ملت ایران این بوده و هست که تنها تمدن رقیب غرب، تمدن «اسلام انقلابی» و «اسلام سیاسی با قرائت ولایت فقیه» است؛ از اینرو به هر روش ممکن میکوشند تا شاید از شکوفایی این حرکت گسترده اسلامی جلوگیری کنند. خاور میانه روزهای عجیبی را تجربه می کند تمام خاور میانه جولانگاه و تجلیگاه این نبرد عظیم است. نبردی که از صبح عاشورا در سال ۶۱ هجری علنی تر شده و تا صبح ظهور امام موعود به اوج خود خواهد رسید. استراتژی حسینی – مهدوی راهنما و گره گشای همه بحرانها، تعارضات و نبردهای آتی تمدن عظیم اسلامی با تمدن غربی خواهد بود.

به قلم علیرضا معاف ؛ سردبیر هفته نامه ۹ دی ؛ یکی از نخبگان جوان شهرستان ورامین

moaf

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.