خانه » اخبار و رویدادها » فیلم / درس هایی از قرآن در ورامین ۹۱/۳/۱۸

فیلم / درس هایی از قرآن در ورامین ۹۱/۳/۱۸

فیلم برنامه درس هایی از قرآن که روز پنجشنبه ۹۱/۳/۱۸ از شبکه اول سیما پخش شده است تقدیم شما گرامیان می شود .

این مراسم در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین و در جمع مردم مومن این شهرستان تهیه شده است.

دانلود برنامه درس هایی از قرآن حاج آقا قرائتی در تاریخ ۹۱/۳/۱۸ در ورامین

حجم : ۲۵ مگابایت — فرمت : flv

موضوع : تولید ملی، وظیفه مردم، وظیفه دولت(۲)

http://www.dlnew.ir/varamincity.com/tasavir/qaraati.jpg

 

در ادامه ، متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین قرائتی می آید :

موضوع: تولید ملی، وظیفه مردم، وظیفه دولت(۲)  ؛  تاریخ پخش:  ۹۱/۳/۱۸

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

راجع به تولید ملی، مطالبی را گفتیم، و مطالب زیادی مانده است. در این ۲۷، ۲۸ دقیقه سعی می‌کنم ۳۰،۴۰ تا نکته را بگویم. انشاءالله! هر یک دقیقه‌ای یک مطلب، که همه هم انشاءالله مفید است، چون از خودم نیست. از اسلام است.

یکی اینکه تولید باید استمرار داشته باشد. اینکه انسان یک مدتی کار بکند و بعد رها کند یکبار کم کار کند، یکبار زیاد کار کند، ما مراجع تقلیدمان در هشتاد سالگی مطالعه می‌کنند. ولی نسل نو ما خیلی‌هایشان، حالا همه را نمی‌گویم، چون نسل نو هم داریم آدم‌هایی را که مطالعه می‌کنند، ولی نسل نو به اندازه‌ی نسل قدیمی مطالعه نمی‌کنند. من امروز من امام جمعه‌ی عزیز کتاب جواهر ایشان را دیدم، حالا خود چطور کتاب را می‌خریدند حالا انشاءالله راضی هستند من بگویم. از ایشان اجازه نگرفتم، انشاءالله که راضی هستند. می‌گفت: نماز استیجاری خواندم. یعنی یک کسی مرده نماز قضا به گردنش بوده، حالا یک سال، دو سال چقدر، نمازاستیجاری خوانده که کتاب جواهر را خریده است. این برای خرید کتاب. حالا اینقدر کتابخانه و امکانات در اختیار ما است. بعد حالا کتاب جواهر را من آوردم، حضرت عباسی از خط‌های قدیم بود، حضرت عباسی یک صفحه‌اش را نمی‌توانم بخوانم. این تسهیلاتی که برای ما است، باید استفاده کنیم. حالا این بحث چون ماه خرداد پخش می‌شود، ماه خرداد، تیر، مرداد چرا مثلاً نسل نو ما درس نمی‌خوانند؟ جایشان را عوض کنند، ساعتشان را عوض کنند. مثلاً نمی‌شود دانشجوها یا طلبه‌های خوزستان اراک بروند؟ خوب اراک در راه خوزستان است، قطار هم دارد. خوزستان اینقدر هوا داغ است که از عید پای کولر گازی آب یخ می‌خورند. ولی اراک ماه مردادش را هم با یک پنکه می‌شود زندگی کرد. جایمان را عوض کنیم، هرکس می‌تواند. ساعتش را عوض کنیم. آقا سه بعد از نصف شب تا هفت صبح. خمیرگیرها چه می‌کنند؟ خمیرگیرها سه بعد از نصف شب بلند می‌شوند، حالا فرض کنیم این دو ماه را ما خمیرگیر هستیم، ساعت را عوض کنیم، مکان را عوض کنیم. چرا مطالعه تعطیل می‌شود؟ چرا کار تعطیل می‌شود؟ استمرار، پس در تولید اصل استمرار، این ییک نکته.

۱- آثار کارهای خدماتی در جامعه

نکته‌‌ی دیگر قرآن می‌گوید: گاهی وقت‌ها یک کار، یک کار نیست. مثلاً می‌گوید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً» (مائده/۳۲) یک نفر را بکشی، انگار همه‌ی بشریت را کشتی. یک نفر را زنده کنی انگار همه را، چون سرچشمه‌ی ما همه از یک آدم هستیم. حضرت آدم یک نفر بود. یک آدم می‌تواند سرچشمه‌ی یک نسل باشد. تولید هم همینطور است. یک تولید خوب از یکجا کل کشور را بالا می‌برد. یک تولید ناقص از یک نفر کل کشور را ضعیف می‌کند.

شما اگر یک آخوند بد ببینید، دیگر هرچه آخوند ببینی، اصلاً سلامش هم نمی‌کنی. من اگر یک بازاری بد کلاه سرم بگذارد، می‌گویم: آقا دور بازاری‌ها نرو. یک رشوه‌گیر در اداره باشد، برو بابا این اداره‌ای‌ها… یعنی گاهی وقت‌ها یک کار بد، یکی نیست، نمی‌شود گفت: من کار بد کردم. اثرش را روی جامعه ببین، کاری هم نیست، ممکن است جزئی باشد. کار هم ممکن است جزئی باشد. بنابراین نگاه ما نگاه جمعی باشد. فکر نکنیم حالا ما یک نفر هستیم، در یک کارگاه یک خلافی کردیم.

درباره‌ی تولید گفتیم استمرار داشته باشد، یک اصل است. گفتیم نگاه جمعی، نگوید حالا من … تولید بد از یک نفر ترکش‌اش به همه می‌خورد. شما اگر سوار کشتی هستی، جای خودت را هم سوراخ کنی، کل کشتی غرق می‌شود.

۲- تولید، مطابق نیاز روز جامعه

تولید به روز باشد. من طلبه اگر حرف‌هایی که می‌زنم، مخاطبان من بگویند: این حرف‌هایی که می‌زنی به درد ما نمی‌خورد. من اگر می‌خواهم سوره‌ی یوسف را بگویم، می‌توانم بگویم یوسفی بود، جوان می‌گوید: بود که بود. بردنش، به من چه! حسود داشت، به من چه؟ پرتش کردند در چاه، به من چه؟ پیراهنش را خونی کردند، من چه خاکی بر سرم کنم؟ پهلوی پدرش شبانه گریه کردند، گفتند: گرگ او را خورده، من چه کنم؟ از فردا شب مسجد نمی‌آید. می‌گوید: شیخ، یا سید یک آخوند دارد حرف‌های دو هزار سال پیش را می‌زند. اما اگر اینطور گفتیم، یوسفی بود، جوان‌ها همه شما یوسف هستید. حسود داشت، جوان‌ها همه حسود دارید. او را بردند، همه شما را می‌برند. به اسم ورزش او را بردند، همه را به اسم بازی می‌برند. با شعارهای قشنگ بردند، «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» (یوسف/۱۱)، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (یوسف/۱۲) شما را هم با شعارهای قشنگ می‌برند. پرتش کردند، شما را هم از هدف پرت می‌کنند. پیراهنش را خونی کردند،جو سازی می‌کنند. صحنه‌سازی می‌کنند. یعنی باید من آخوند یک طوری سوره‌ی یوسف را بگویم که این احساس کند من دارم با او حرف می‌زنم. این مهم است.

بگذارید یک چیزی بگویم. ابراهیم به عمویش گفت: چرا بت می‌پرستی؟ «قال» ابراهیم گفت:« لِأَبیه‏» به عمویش، «وَ قَوْمِهِ» ابراهیم به عمویش  گفت: «ما هذِهِ التَّماثیل‏» (انبیاء/۵۲) این تمثال‌ها، این مجسمه‌ها چیست؟ این آیه‌ی قرآن است. من اگر این رقمی معنا کنم، به روز تفسیر نکنم، می‌گویند: خوب شیخ بالای منبر تاریخ چند هزار سال پیش را می‌گوید. چند هزار سال پیش ابراهیمی بوده، به عمویش گفته: چرا مجسمه می‌تراشی؟ این به درد کانادا می‌خورد؟ به درد ژاپن می‌خورد؟ به من چه که گفت که گفت. وقتی می‌گوید: ابراهیم به عمویش گفت، یعنی چه؟ یعنی اگر می‌خواهی اصلاح کنی، اگر می‌خواهی کسی را ارشاد کنی، در اصلاح و ارشاد و امر به معروف سن شرط نیست. نگو من بچه هستم. بچه هم هستی حرفت را بزن. چون ابراهیم نسبت به عمویش کوچک بود. بچه‌ها، دخترها، شما هم امر به معروف کنید نگویید سن من کمتر است، ابراهیم هم سنش کم بود.

۲- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف عدد شرط نیست. نگو ما یکی هستیم و آن ها خیلی. ابراهیم «قال» یکی بود، آنها «لِأَبیهِ وَ قَوْمِه‏» خیلی بودند.

۳- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف از خودی‌ها شروع کن. اول به عمویت بگو و بعد به باقی مردم.«قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِک‏» (احزاب/۵۹) پیغمبر اول به خانم خودت بگو، به دخترانت بگو، بعد به دختر مردم بگو.

۴- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف اولویت را در نظر بگیر. مهم ترین منکر شرک است. «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» (لقمان/۱۳) از بت شروع کن. در امر به معروف از نماز شروع کن. ممکن است دختری حجابش خوب نباشد، نمازش هم خوب نباشد، حجاب و نماز هردو واجب است، اما نماز واجب تر است. از نماز، بعد حجاب.

در اصلاح و ارشاد و امر به معروف لازم نیست مستقیم بگوییم سیگار نکش، می‌گوید: می‌خواهم بکشم. بگو: فایده‌ی سیگار چیست؟ «ما هذِهِ التَّماثیل‏» فایده‌ی این بت‌ها چیست؟ ببینید اگر من این رقمی تفسیر گفتم، وقتی مسجد آمد می‌گوید: هان! آقا دارد برای من… می‌گوید: پس امروز چه یاد گرفتی آمدی شیخ روی منبر بود؟ گفت: اصلاح و ارشاد، سن شرط ندارد، کوچک‌ها هم باید حرف بزنند. «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف‏» (لقمان/۱۷) لقمان به پسرش گفت: «یا بُنَیَّ» بچه کوچولو، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» تو هم کوچولو هستی، حرفت را بزن. نگو من بچه هستم. در اصلاح و ارشاد سن شرط نیست. نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. عدد شرط نیست، اولویت شرط نیست. … اولویت شرط هست. امتحان هوش! نزدیک بود رفوزه شوید.

۳- سرمایه گذاری در کارهای تولیدی

تولید هم باید به روز باشد، یک معمار امروز اگر خواست ساختمان بسازد، نباید بگوید چطور ساختم. ساختمان به روز، تولید به روز. مال طفل صغیر هم باید راکد نباشد. قرآن می‌گوید: مال یتیم‌ها را «وَ ارْزُقُوهُمْ» رزق است، به یتیم‌ها رزق بدهید «فیها» یعنی، در مالش، نمی‌گوید: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها». «منها» یعنی از بچه، نمی‌گوید: از پول بچه‌ خرجش کن. خوب اگر از پول بچه‌ها برداشتی و خرج کردی، پولش چطور می‌شود؟ می‌گوید: پول یتیم را به کار بیانداز، از درآمدش خرج کن، «وَ ارْزُقُوهُمْ فیها» (نسا/۵) نمی‌گوید: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها»، «منها» یعنی از پول بده، خوب تمام می‌شود. «فیها».

یک خانواده را ماه به ماه پول بدهی، هم پولت تمام می‌شود و هم او احساس حقارت می‌کند. یک مبلغی حالا فرض کن آدم یک فامیلی دارد. فامیل محترمی است، نمی‌تواند خرجش را بدهد، خیلی خوب من این مبلغ را فرض کنید، ده میلیون را، بیست میلیون را، پنج میلیون را، یک مبلغی را به یک کسی می‌دهی می‌گویی: کار کن، هرچه سودش شد نصفه. نصفش برای تو که کار کردی. نصفش هم ماهیانه. از این درآمد کسب کن.

در برابر تهدید‌ها باید برنامه‌ریزی کرد. ممکن است دنیا ما را تحریم کند و کرده و ما باید برنامه‌ریزی کنیم.

امام حسین خیلی مکتب عجیبی به ما یاد داد. سلام و صلوات خدا بر امام حسین. (صلوات حضار)

۴- برنامه‌ریزی برای مقابله با تحریم‌ها

تحریم، مهمترین تحریم‌ کربلا بود. حالا به ما قطعات هواپیما نمی‌دهند. آنها آب ندادند حتی به علی اصغر، امام حسین تسلیم نشد. جوان‌هایش را تکه تکه کردند، تسلیم نشد. خیمه‌هایش را می‌سوزانند، خواهرش و بچه‌هایش را اسیر می‌کنند، تسلیم نشد. این امام حسین به ما یاد داد که اگر خوراک نبود، پوشاک نبود، مسکن هم نبود تسلیم نشویم. این یک مکتبی است که امام حسین به ما یاد داد. تازه در مقابل تهدیدها باید برنامه‌ریزی کرد. یوسف پیش‌بینی کرد. قرآن می‌گوید که پادشاه مصر خواب دید هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را می‌خورند. به هرکس گفت، گفتند: این خواب‌های پریشانی است. یوسف گفت: بله، هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را می‌خورند یعنی هفت سال قحطی می‌شود، قحطی‌ها گاو لاغر هستند. هفت تا گاو چاق را می‌خورند یعنی آنچه که ذخیره کردید، بعد گفت: «فَذَرُوه» (یوسف/۴۷)‏ حالا که قحطی در پیش است این هفت سالی که هنوز قحطی نشده سریع کشت کنید. «تَزْرَعُون‏» (یوسف/۴۷) زراعت کنید. «فَذَرُوهُ فی‏ سُنْبُلِه‏» آن زمان سیلو نبود. سیلو گندم را نگه می‌دارد. گندم اگر در خوشه‌ی خودش باشد، سالم می‌ماند. «تَزْرَعُون‏» یعنی زراعت کنید،«فَذَرُوهُ فی‏ سُنْبُلِه‏» یعنی حفاظت کنید. زراعت، حفاظت برای آینده که قحطی می‌شود. یعنی هروقت ما تهدید شدیم باید پیش‌بینی کنیم. حدیثی دیدیم، امام به افرادی می‌گوید: پول‌هایتان را یک‌جا خرج نکنید. اگر هرچه پول دارید سکه خریدید، سکه پایین و بالا برود، شما سکته می‌کنید. هرچه پول دارید خرج زراعت کنید، یک سال خشک‌سالی شود، قنات خشک شود نابود می‌شوید. همه‌ی سرمایه‌ات قالی ابریشم شود، یک کبریت، یک دزد آتش می‌زند. سرمایه‌تان را چند قسمت کنید که اگر دزدی قالی را برد، سکه داشته باشید. سکه ارزان شد، مزرعه داشته باشید. حدیث داریم سرمایه‌تان را در چند راه مصرف کنید. پول هم اگر داریم در چند کیسه بگذاریم که اگر جیب بر برد یک چیزی برای ما…

حدیث داریم با کسی هم قهر کردی، همه‌ی فحش‌ها را به او نده، یک خرده بگذار یک راهی برای رفیق شدن… با کسی هم که رفیق شدی، حالا هرچه می‌خواهید عکس کنار هم برندارید. ممکن است این عکس را فردا چاپ کند و آبروی تو را ببرد. با کسی رفیق شدی، همه‌ی حرف‌هایت را به او نزن، احتمال بده یک روزی دشمن بشود. با کسی دشمن شدی هرچه می‌خواهی به او نگو. احتمال بده یک روز دوست شوی. مؤمن باید عاقل باشد. بعضی‌ها مؤمن هستند، ولی در عقل کم می‌آورند. یک آیه در قرآن داریم، من گاهی می‌خوانم می‌خندم.

می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» تو که ایمان داری، چنین کن، چنین کن، چنین کن، بعد می‌گوید: «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون‏» (آل‌عمران/۱۱۸) اگر عاقل هستی. پیداست ممکن است «آمنوا» باشد، «تَعْقِلُون‏»… بگویید… با هم بگویید، نباشد. دین دارد ولی عقل ندارد. خوشا به حال کسی که هم دین داشته باشد، هم عقل داشته باشد، هم سواد. اینها سه تا لازم است. دین، علم، اگر دین دارد، سواد ندارد، مشکل است. سواد دارد، دین ندارد. عرض کردم سوزن و نخ با هم می‌دوزد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا… إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون»

۵- آبادانی زمین، با تولید و کشاورزی

قرآن از ما تولید خواسته. در کدام آیه می‌گوید: تولید. «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ» (هود/۶۱)، «أَنْشَأَ» یعنی «خَلَقَکُم» شما را از زمین آفریدم، بعد می‌گوید: «وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» خواستم زمین را آباد کنید. آباد کردن زمین بدون کار نمی‌شود. این هم آیه‌ی تولید.

نکاتی دیگر که باید خدمت شما بگویم، یک صلوات ختم کنید. (صلوات حضار)

باید تولید داخلی و مصرف کالای داخلی یک فرهنگ شود. یعنی باید افتخار کنیم، خوشحال باشیم، الحمدلله همه چیز بومی است. الحمدلله همه چیز ملی است. وظیفه‌ی ما محکم‌کاری است، من راجع به محکم‌کاری یک بحثی داشتم سال‌های بسیار قبل گفتم. دیروز به پرونده‌ی محکم‌کاری نگاه کردم، برای تولید است. اسلام و محکم‌کاری، الله اکبر چه دینی داریم! شما فکر می‌کنید اسلام راجع به محکم‌کاری… تا من تخته را پاک می‌کنم فکر می‌کنید چقدر آیه و حدیث برای محکم‌کاری داشته باشیم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار) یک صلوات دیگر هم بفرستید. (صلوات حضار) این صلوات فرستادن فنی است، غیر از ذکر خدا و عبادت از نظر فنی، فنی هم هست. برای اینکه اگر کسی صلوات نفرستد، یک نابینا که در جلسه هست، می‌بیند هیچ خبری نیست، چی شد؟ قرائتی سکته کرد؟ برق رفت. یا یک کسی پشت دیوار است می‌گوید: چه شد؟ انگار جلسه افت کرد. اینکه می‌گویم دو تا صلوات بفرستید یعنی جلسه جریان دارد. آدم نابینا و پشت دیوار هم بنابراین صلوات خیلی فایده دارد. (صلوات حضار)

۶- محکم‌کاری در امور فرهنگی

عرض کنم به حضور شما که راجع به محکم کاری، در آبرو گفتند محکم کاری کنید. مواظب آبرویت باش. «اتق مواضع التهم‏» (بحارالانوار/ج۳۳/ص۵۰۹) یعنی در موضع تهمت نرو. اگر کسی بدنام است، با او ننشین.

خدا آقای فلسفی را رحمت کند. به طلبه‌ها می‌گفت دکان تاجرها ‌نشینید. ولو شما می‌نشینی یک چای می‌خوری. ولی هرکس می‌رود می‌گوید: این آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفین نیستند. مگر اینکه تاجر پدرت باشد، یا دکان کتاب‌فروشی بنشین. آخوند دکان کتاب فروشی بنشیند، برایش حرف در نمی‌آید.

به امیر المؤمنین گفتند: چرا به زن ها سلام نمی‌کنید؟ پیغمبر سلام می‌کرد. گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. سلام پیغمبر طوری نیست، اما من جوان هستم.

من تا ریش‌هایم مشکی بود، اگر یک دختری می‌گفت: حاج آقا عکس بگیریم؟ می‌گفتم: نه! دیگر حالا که ریش‌هایم سفید شده اول می‌پرسم شوهر داری یا نه؟ اگر می‌گوید شوهر دارم، می‌گویم: خوب حالا اگر شوهر داری، من هم ریش‌هایم سفید است، می‌خواهی عکس بگیری، بگیر. دیگر حالا طوری نیست. ولی اگر یک جوان باشد، یعنی فرق می‌کند.

آیت الله بهجت به یک دختر بگوید عزیزم همه خوشی می‌کنند. یک طلبه‌ی جوان به یک دختر بگوید: عزیزم، دادگاه ویژه‌ی روحانیت او را می‌گیرد. جاهایی که موضع تهمت است، محکم‌کاری کنید در آبرویتان. در نقل حدیث، علمای قدیم وقتی می‌خواستند حدیث نقل کنند، از استادشان اجازه می‌گرفتند. که آیا من لیاقت دارم حدیث نقل کنم یا نه؟

در فهم امور محکم‌کاری کنید. اینها محکم‌کاری در مسائل فرهنگی است. به ما گفتند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر» (نحل/۴۳) به کارشناس مراجعه کنید. همین تقلید یعنی محکم‌کاری، تو باید به وظیفه‌ی شرعی‌ات عمل کنی. وظیفه‌ی شرعی‌ من کجاست؟ در قرآن است. من قرآن را نمی‌فهمم پس به مرجع تقلید مراجعه می‌کند. اینکه می‌گویند: مرجع تقلید اعلم باشد، باسواد ترین باشد، با تقواترین باشد، دنبال هوا و هوسش نباشد، این همه یعنی اینکه دینت را از یک آدمی بگیر که محکم‌کاری کند.

در یادداشت علم محکم‌کاری کنید. «قید العلم بالکتابه» یک چیزی گیرتان آمد حتماً بنویسید. محکم‌کاری در کارهای فرهنگی.

۷- محکم کاری در تولید ساختمان

در ساختمان، «مَنِ اقْتَصَدَ فِی بِنَائِهِ لَمْ یُؤْجَرْ» (وسایل‌ الشیعه/ج۵/ص۳۱۶) اگر کسی در بنایی مصالح غیر مرغوب به کار ببرد این آدم خوبی نیست. «لَمْ یُؤْجَرْ» یعنی خدا به این اجر نمی‌دهد. یک خاطره هست نمی‌دانم در تلویزیون گفتم یا نگفتم. می‌دانم گفتم اما نمی‌دانم کجا گفتم. در سخنرانی‌هایم بوده یا در تلویزیون. حالا اگر شنیدید که دو بار بشنوید و اگر هم نشنیده‌اید که بار اول باشد.

امام چهار ده سال تبعید بود به عراق، شب جمعه‌ها گاهی که می‌خواست کربلا برود، می‌گفت: یک ماشین خوب تهیه کنید. دفتر آقا حساس شد که آقا هیچ وقت نمی‌گوید که یک کباب خوب، یک کفش خوب، یک لباس خوب، ولی به ماشین که می‌رسد می‌گوید: یک ماشین خوب. گفتند: آقا شما سر ماشین می‌گویی: ماشین خوب. جای دیگر این کلمه را به کار نمی‌بری. گفت: لباس کرباس من را نمی‌کشد. زیلو من را نمی‌کشد ولی ماشین قراضه مرا می‌کشد. چرا سوار ماشین قراضه شوم؟

گاهی وقت‌ها فکر می‌کنید مثلاً حالا این، سر هم بندی کنیم در بنایی، این جوش آهن‌ها باید چند سانت به چند سانت باشد. محکم‌کاری کنیم. این ستون چقدر وزن دارد؟ این نقشه استاندارد هست، نیست. در این مسیر، مسیر سیل هست، نیست. مسیر زلزله هست یا نیست. این حدیث قشنگی هست. «من بنا» کسی که بنایی کند، «اقْتَصَدَ» صرفه‌جویی کند در بنایی، «لَمْ یُؤْجَرْ» خدا به این پاداش نمی‌دهد. چون این صرفه‌جویی باعث شد خانه‌ زود خراب شود. بهترین مصالح، نه گران‌ترین، محکم‌ترین، بهترین مصالح گران‌ترین نیست، محکم ترین است.

به ما گفتند: تجارت، صبح زود بازار برو. «اهد الی الذکر» صبح زود بازار برو. در مسائل سیاسی می‌گوید: بیعت بگیر. بیعت گرفتن محکم‌کاری است. در دفن مرده می‌گوید: روزنه‌های قبر را هم محکم بساز. حضرت جنازه‌ای را خاک می‌کرد، این خشت‌هایی که کنار هم می‌گذاشت درز خشت‌ها را هم می‌کشید، گفتند: یا رسول الله این مرده است. خاک رویش بریز برود. فرمود: خدا دوست دارد آدم کاری را که می‌کند، محکم‌کاری کند.

«حَاذِقاً بِعَمَلِه‏» (بحارالانوار/ج۷۵/ص۲۳۵) در حدیث داریم نزد دکتر می‌روی دکتر حاذق، یعنی دکتر متخصص. این برای محکم‌کاری، در باقی مسائل، در مسائل تولید هم باید محکم‌کاری کنیم. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُم» (اعراف/۸۵)‏ سر هم بندی نکنید، کم فروشی نکنید.

۸- رعایت حقوق کارگر و جلب رضایت او

کار ناقص نوعی خیانت به امانت است. در دستمزد کارگر خیانت نکنید. ممکن است یک کارگری از استیصال به یک مبلغ کمی کار کند، استیصال است، ولی استیصال معنایش استحقاق نیست. تولید کننده‌ها باید با کارگر طی کنند منتها وقتی طی کردند یک چیزی هم به او اضافه بدهند.

یک کارگری کار می‌کرد، امام رضا از رئیس کارگرها پرسید: که با این چند قرارداد بستی؟ گفت: آقا این بدبخت است، هرچه بدهیم راضی است. فرمود: مگر نگفتم طی کن. این از صبح تا غروب استرس دارد.

ما خودمان وقتی قدیم پولمان می‌دادند، حالا خیلی جاها سخنرانی می‌کنیم پول نمی‌دهند می‌گویند: شیر نفت جیب آخوندهاست. دروغ می‌گویند. استرس داشتیم چقدر پول در این پاکت است. منتظر بودم ببینم چقدر است، دلم تاپ تاپ می‌کرد. از اول بگو آقا این، این مبلغ است. تمامش کن. این کارگر از صبح تا شام کار می‌کند، نمی‌داند چقدر می‌گیرد. امام رضا فرمود: طی کنید، منتها وقتی طی کردید یک چیزی اضافه بدهید. «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» (نساء/۱۷۳) آیه‌ی قرآن است. «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» یعنی خدا یک چیزی هم اضافه طی کنید. کارگر… قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بدهید.زن و مرد هردو باید کار کنند. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏» (نحل/۹۷) «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏» زن‌های ایران سهمشان کمتر از مردها نیست. بعد از نفت درآمد ایران از چیزهایی که هست، صنایع دستی برای زن‌هاست. تولید قالی برای زن هاست. محصولات کشاورزی بخش عظیمی‌اش برای زن‌هاست. زن‌ها به گردن ما حق دارند. اصلاً تولید انسان و هنر مادر بودن خودش بالاترین هنر است.     تولید انسان، یک زمانی می‌گفتند: اولاد کمتر، زندگی بهتر، چند بار جمعیت، حالا نمی‌گویم کدام جمعیت بودند، آبرو ریزی است اسمش را بگویم. چند بار اینها نزد من آمدند، که آقا بگو اولاد کمتر. گفتم: قرآن می‌گوید که «کُنْتُمْ قَلیلاً»، شما کم بودید. «فَکَثَّرَکُم‏» (اعراف/۸۶) خدا شما را کثیر کرد. اینکه می‌گویند: «کُنْتُمْ قَلیلاً» کم بودید زیادتان کردم. یعنی چه؟ یعنی آمار زیاد یک نعمت است.

امام در دعا وقتی گریه می‌کند می‌گوید: «وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا» (فقیه/ج۱/ص۴۸۷) «وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا» یعنی عدد کم بد است. خیلی‌ها می‌گویند: نه. آخر گیر این است که ما عینک‌هایمان عوض شده گیر کردیم. یک کسی هر شلغمی را که می‌دید می‌گفت: لبوها کیلویی چند؟ آخرش دیدند این عینکش سرخ است. عینکش را برداشت دید شلغم است. این عینکش سرخ بود، همه‌ی شلغم‌ها را لبو می‌دید. اسلام می‌گوید: بچه بازو است. «عضد» این عضد با عین و ضاد، یعنی بازو. بچه عضد است، یعنی بازو است. خوشحال هستم که این برنامه هجده خرداد پخش می‌شود، ایام تعطیلی! بچه بازو است یعنی چه؟ یعنی اگر گفتند: قرائتی ده تا بچه دارد. همه باید بگویند: خوشا به حالش! ده تا بچه دارد؟ پس بیست تا بازو دارد. الآن بچه دیگر بازو نیست. بچه چیست؟ بچه شکم شده است. ده تا بچه دارد! وای! چه می‌دهد اینها بخورند؟ عینک‌ها عوض شده است. اسلام می‌گوید: بچه عضد است، در جامعه‌ی ما بچه شکم شده است. هر بچه‌ای یک هنری را یاد بگیرد.

من یادم نمی‌رود یک مدرسه‌ای بود در قم، دوره‌ی جوانی ما هم آنجا کلاس داشتیم. من دیدم دو سه چرخ بافندگی طلبه‌ها هم ایام فراغت می‌روند ژاکت بافی یاد می‌گیرند. یک هنری داشته باشند. الان هنر را به تمبک می‌گویند. به تمبک هنر می‌گویند. حالا از تمبک یک خاطره دارم بگویم.

یکی از علما است حالا اسم نمی‌برم. یکی از علما از یک استان مهمی آمده بود قم خدمت آقای بروجردی یک بحث علمی کرد. آقای بروجردی گفت: احسنت! خوب آقای بروجردی استاد همه مراجع بود. گفت: احسنت، احسنت! در استان شما چه مردان رجال علمی، چه مردان و چه علمایی است. گفت: بله فکر می‌کنید همه‌ی علما در قم هستند. فکر می‌کنی ما در استان تمبک می‌زنیم، دستش را چنین کرد، تمبک تمبک!گفت: نه من نگفتم شما تمبک می‌زنید، ولی باور هم نمی‌کردم که در استان شما یک چنین دانشمندانی باشند. گفت: بله، خوب ما هم در استان خودمان مشغول مباحث علمی هستیم. تمبک که نمی‌زنیم. آقا دید دوبار دستش را بالا برد و گفت: تمبک، گفت: آقا تمبک را چنین می‌زنند. (خنده حضار) اینکه شما می‌زنی داریه است. باز معلوم شد علمای قم از علمای شهرستان‌ها چه… بله.

بچه در حدیث عضد است، در جامعه‌ی ما بچه شکم شده است. هم بچه‌دار شوید، ببخشید رویم نمی‌شود بگویم. توجه ندارند. عروس و دامادها می‌گویند: حالا فعلاً بچه نمی‌خواهیم. بگذار راحت باشیم. اصلاً سلامتی شما با بچه است. هرچه فاصله‌ی سنی پدر و مادر با بچه کم باشد، حوصله‌شان بیشتر است. تربیت بچه بهتر است. پدر وقتی ۳۵ ساله است، ۳۵ ساله با بچه‌ی یک ساله جوش نمی‌خورد. اینها مثل پیوند اسفناج و گلابی است، نمی‌شود.(خنده حضار) اما اگر پدر ۲۲ ساله است و بچه یک ساله است. ۲۰ ساله با یک ساله می‌خورد ولی چهل ساله با یک ساله، ظلم به نسل می‌کنند کسانی که بچه‌دار نمی‌شوند. یا می‌گویند: دو تا بس است به تربیتشان نمی‌رسم. من فقط دلم می‌خواهد این حرف را در دوربین و تلویزیون می‌زنم. یک آماری یکی از اساتید دانشگاه به من بدهد،کسانی که بچه‌شان کمتر است، تربیت‌شان بهتر است. یک آمار به ما بدهند. ما آدم داریم، هفت تا بچه دارد، هفت تا گل. آدم‌هایی را هم داریم دو تا بچه دارد، دو تا جانور. (خنده حضار)

ما هیچ دلیلی نداریم که هرکس اولادش کمتر است، تربیتش… بگویید… بیشتر است. آیت الله العظمی حکیم، هفده، هجده تا بچه داشت. همه‌شان گل گل گل. مرجع تقلیدی بود که ۶۲ شهید در فامیلش داد. همه بچه‌ها، همه دامادها، همه برادرها، همه… یک آدم داریم که یک مرجع تقلید است نسلش ۶۲ تا مرد دارد، همه را در راه اسلام می‌دهد. آدم هم هست یک بچه دارد، پیچ گوشتی به همسایه‌اش نمی‌دهد. اینطور نیست. این شعار که بگذار راحت باشیم غلط است. راحتی در بچه‌دار شدن است. اصلاً آدم وقتی بچه دارد ایام فراغتش پر می‌شود. تمام کمال، صفت ایثار در آن زنده می‌شود. چون از خواب خودش می‌زند، که بچه‌اش بخوابد. دختر که هست، مادر از دو سالگی می‌گوید: دختر دارم، این بزرگ خواهد شد. از حالا این پارچه را بگذارم برای عروسی دخترم. مدیریت، برنامه‌ریزی، حراست، نظارت، کنترل، کجا بودی؟ نه این غذا را نخور. قبلش شیر خوردی، این غذا روی شیر تناسب ندارد. یعنی آدم وقتی مادر شد.

من یکبار نشستم نوشتم. یک کسی که می‌زاید، بچه دار می‌شود بیست کمال در این عروس، اشتباه می‌کنند فکر می‌کنند، راحت نشستیم عصرها می‌رویم پارک بستنی می‌خوریم. حالا بستنی خوردن خیلی کمال است. تخمه می‌شکنیم، خیلی مهم است. تربیت بچه تولید است. هم بچه‌دار شویم. نترسیم!

قرآن می‌گوید: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (اسراء/۳۱) «نَحْنُ» ما، «نَرْزُقُهُمْ» اول به بچه‌ات می‌دهیم. بعد می‌گوید: «وَ إِیَّاکُم‏» بعد می‌گوید: به شما می‌دهیم. اینها که بچه‌دار نمی‌شوند از ترس خرجی، خدا در قرآن می‌گوید: «نَرْزُقُهُمْ»، «هم» یعنی بچه‌ها، بعد می‌گوید: پدر و مادرها. به بچه‌ها رزق می‌دهیم. بعد می‌گوید: به پدر و مادرها. یعنی پدر و مادر هم از صدقه سر بچه چیزدار می‌شود. حدیث داریم اگر پیرمردها و بچه‌ها نبود به وسط‌ها چیزی نمی‌دادند. اگر ما هم یک چیزی می‌خوریم یا صدقه سر پیرمردها است، یا صدقه سر بچه‌ها است. بگذار آمار مسلمان‌ها زیاد شود. آقا از کجا بیاوریم بخوریم؟ زندگی را ساده بگیریم. اشکالی دارد یک ماشین لباسشویی را دو طبقه از آن استفاده کنند. یک جارو برقی را روزهای فرد، روزهای زوج، ما می‌گوییم نه هر خانه‌ای باید یکی یکی یکی…

از تابستان استفاده کنیم. یک برنامه‌ریزی کنیم. من فقط برای شما یک الگو می‌گویم. آیت الله مکارم تفسیر نمونه را از تعطیلات نوشت. پنج‌شنبه صبح تعطیل است. جمعه تعطیل است، تابستان تعطیل است. از تعطیلات، ما چند تا طلبه بودیم خدمت ایشان ۲۷ جلد نمونه نوشتیم، که شصت بار چاپ شده و به چند زبان دنیا ترجمه شده است. معنای تابستان این نیست که کار نکنیم. اگر دانشگاه و حوزه تعطیل است یک کاری کنیم.

من سراغ دارم طلبه‌هایی را که جمعه‌ها نهج‌البلاغه مباحثه می‌کردند. دانشجوهای عزیز، خود دانشگاه‌های ما و دبیرستانی ما تابستان‌ها می‌روند در روستاهای دوردست کار تولیدی می‌کنند. خدمات ارائه می‌دهند. می شود از تابستان، ۱۵ خرداد است. می‌توانیم یک کاری، یک هنری یاد بگیریم. جوان هیچ آمادگی ندارد. هرچیزی را می‌گوییم بلدی؟ می‌گوید: نه! یک جوان گفت: می‌خواهم داماد شوم. گفتند: خانه داری؟ نه! سرمایه داری؟ نه! معافی داری؟ نه! ماشین داری؟نه! گفتند: ببخشید پس شما ۱۲۰ کیلو هیکل چه چیزی داری؟ گفت: فقط آمادگی دارم. (خنده حضار)

حالا دانشجوها، دبیرستانی‌ها، دختر و پسرها یک هنر یاد بگیرید. یک بافندگی، قالی بافی، خطاطی، نقاشی، لااقل شنا یاد بگیرید. آخر کشور ما هم شمالش آب است، هم جنوبش! آنوقت جوان ما می‌افتد مثل آجر پایین می‌رود. تولید، تولید، کار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.