خانه » شهدای ورامین » خاطرات شهدا » غیرت اسرای ایرانی در برابر هتاکی گروهبان مست عراقی

غیرت اسرای ایرانی در برابر هتاکی گروهبان مست عراقی

مهرداد اصانلو ، از اسرای بسیجی کمپ ۱۰ رمادی عراق و هم آسایشگاه نخستین آزاده شهید کشور بهروز ترکاشوند به بیان خاطره‌ای از غیرت اسرای ایرانی در برابر هتاکی گروهبان مست عراقی پرداخت که آنچه در ادامه می‌خوانیم ماحصل این گفت‌وگو است.

یادگار هشت سال دفاع مقدس گفت: سال ۶۷ بود و نزدیک ایام آتش بس بین ایران و عراق. قشنگ یادم است شب تاسوعا بود، بچه‌ها می‌خواستند به عشق ابا عبدالله (ع) عزاداری کنند، اما خوب رژیم بعث اجازه عزاداری سیدالشهدا (ع) را نمی‌داد و قدغن بود.

وی ادامه داد: به همین دلیل جلسه‌ای گذاشتیم و تمام مسئولان آسایشگاه‌های بسیجیان از جمله شهید بهروز ترکاشوند که مسئول آسایشگاه ۶ بسیجیان و هم آسایشگاهی من بود جمع شدند، آسایشگاه ۱ و ۲ مربوط به افسران و درجه داران ایرانی بود و از ۳ الی ۸ مربوط به بسیجیان بود.

اصانلو بیان داشت: در جلسه مقرر شد که نگهبان‌های خودی که همواره مراقب زندانبان ها و سربازان بعثی بودند کشیک دهند و زمانی که سربازان و زندانبان‌ها رفتند خبر دهند و همه آسایشگاه‌ها به صورت آرام عزاداری را شروع کنند.

وی افزود: هنوز عزاداری را شروع نکرده بودیم که یک گروهبان عراقی به نام عبدالقادر در حالی که مشخص بود مست است و در حالت عادی نیست برای حمام رفتن به کنار آسایشگاه ما آمد، در این هنگام سر خود را لبه پنجره گذاشت و در حالت مستی شروع به مسخره بازی، توهین و هتاکی مقدسات کرد.

هم‌رزم نخستین شهید آزاده کشور گفت: با توجه به اینکه بچه‌ها عزادار بودند غیرتشان به جوش آمد و در این حال بهروز (ترکاشوند) میان‌دار شد و در حالی که به سینه می‌زد می‌خواند «قال رسول الله(ص): نورعینی، حسین منی، أنا من حسینی»، این ریتم ادامه پیدا کرد و همه گیر شد.

اصنانلو عنوان کرد: در همه آسایشگاه بچه‌های غیرتمند به خشم آمده و به صفوف پیوستند، بهروز میان‌دار بود، به سینه می‌کوبید و فریاد «قال رسول الله(ص): نورعینی، حسین منی، أنا من حسینی» را سر می‌داد، آسایشگاه‌های دیگر هم که این صداها را شنیدند گمان کردند که همان لحظه عزاداری که در جلسه مقرر بود فرا رسیده است.

یادگار هشت سال دفاع دفاع مقدس افزود: آنها هم شروع کردند به سینه زنی و فریاد «قال رسول الله(ص): نورعینی، حسین منی، أنا من حسینی»، پس از لحظاتی تمام کمپ ۱۰ رمادی را این فریاد برداشت.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: آن گروهبان هتاک مست از ترس و وحشت پا به فرار گذاشت، نیروهای زندان به سرعت خود را به آسایشگاه‌ها رساندند و تا صبح بچه‌ها را می‌زدند، پس از آن هم تا ۳ روز درب‌های آسایشگاه‌ها را بستند، نه از دستشویی خبری بود و نه از غذا و حتی آب.

اصانلو تصریح کرد: خیلی به ما سخت گذشت اما به یاد ندارم حتی یک نفر از بچه‌ها ابراز پشیمانی کرده باشند، همه بهروز را مورد تقدیر قرار دادند و غیرت شیعی را ستودند.

وی اظهار داشت: در این مدت البته افسران آسایشگاه ۱ و ۲ از جیره‌های غذایی خود و برنج‌ها روی زمین می‌ریختند تا بچه‌های بسیجی بتوانند مقداری از آنها استفاده کنند و به این طریق تا حدی گرسنگی برطرف شود.

هم‌رزم شهید ترکاشوند گفت: بهروز و چند تن از سران این عزاداری را به انفرادی بردند و تا مدتی در انفرادی بازداشت بودند.

گفتنی است، شهید ترکاشوند در سال ۱۳۴۷ به دنیا آمد و فعالیت خود را در سال ۶۰ با حضور در پایگاه شهید صدوقی حوزه سجاد آغاز کرد و در سال ۶۲ به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و با حضور در عملیات‌های مختلفی همچون بدر، والفجر حضور داشت و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه کتف و صورت  مجروح و با حضور در عملیات ام‌الرصاص پشت گمرک خرمشهر  مجدداً از ناحیه صورت مجروح شده و در حدود ۵۰ روز در بیمارستان نجمیه بستری شد.

هنوز جراحاتش بهبود نیافته بود که مجدداً به جبهه اعزام و به گردان حضرت علی اصغر تیپ سیدالشهدا (ع) شد  و در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۶۵ در همان عملیات در فکه مجروح شده و به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

شهید بهروز ترکاشوند در حدود پنج سال در اردوگاه «رومادی ۱۰» عراق دوران اسارت را گذرانده و در سال ۶۹ به میهن باز گشت و هفت روز پس از ازدواجش به علت شکنجه‌های دوران اسارت، در ششم آذر ۱۳۶۹ در شهرستان ورامین دعوت حق را لبیک گفته و لباس زیبای شهادت را بر تن کرد.

فارس

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.