خانه » شهدای ورامین » وصیت نامه شهید سیدجلال کسرائی

وصیت نامه شهید سیدجلال کسرائی

قرآن

 

 

وصیت نامه شهید سیدجلال کسرائی

 

 

بنام خدا

به قید تکلیف موظف هستم که وصیت نامه خود را بنویسم گرچه خلاصه می باشد.
با عرض سلام به همسر عزیزم و پدر زن عزیزم و مادر زن عزیزم. سلام به مادر عزیز و مهربانم که نشاط و جوانی خود را در راه بزرگ کردن ما گذاشت مادر عزیزم اگر بدی و خوبی از من دیدی مرا به بزرگی و مهربانی خود ببخش و سلام به برادرانم جواد و محمد و سلام به خواهرانم مریم ، ناهید ، نسرین و سلام به تمام فامیلهای عزیزم. امیدوارم که در پناه خداوند بزرگ همیشه سلامت بوده باشید. همسر هزیزم چه رویاهایی و چه نقشهایی که برای شما داشتم خدا می داند همه ناکام ماند می خواستم شما را خوشبخت کنم ولی چه شد. حالا من یک رزمنده سرباز هستم و با این جنگ نابرابر من مجبور هستم که از خاک عزیز و از شما ها دفاع کنم. فردا عملیات بزرگ آزادسازی نفت شهر می باشد در این حمله بزرگ معلوم نیست که من زنده بمانم و یا شهید شوم پس مجبور هستم وصیت نامه خود را به شما بنویسم تا شما به آن عمل کنید. همسر مهربانم من شما را به پدر و مادر و برادر و مادرم و آنها را به خدا می سپارم و از آنها می خواهم که از شما و از ۲ فرزند عزیزم و نور چشمانم خوب مواظبت کنند و از برادرم جوا می خواهم که در کارها به شما کمک کند و از پدر و مادر و مادر خودم می خواهم که خوشبختی که من نتوانستم برای شما بوجود بیاورم آنها برای خوشبختی شما بکوشند. بعد از شهادت من پدر و مادر برای زندگی تو فکری می کنند و از تو می خواهم که از یادگارهای من خوب نگهداری کنی و آنها را سالم و با سواد به اجتماع تحویل دهی.
همسر عزیزم دلم می خواهد فرزندانم تا دکترا تحصیل کنند تا فرد مفیدی باشند. همسرم از تو می خواهم که در سوگ من زیاد عزاداری ننمایی نمی گویم برایم گریه نکن ولی حتی نمی خواهم دشمنان گریه تو را ببینند. تو جوان هستی و باید زندگی کنی و خوشبخت شوی. فرزندان من برای یادگار پیش تو می مانند تا تو همسر وفادارم همیشه یاد من باشی. از اینکه من نتوانستم تورا در زندگی خوشبخت کنم و به آرزوهایت نرسیدی مرا ببخش. امیدوارم در زندگی بعدی خوشبخت باشی. همسرم نمی دانم از پدر و مادرت چگونه عذرخواهی کنم و از آنها می خواهم که مرا حلال کنند و را به بندگی خود ببخشند. به کسانی که بدهکار هستم به برادرم جوا بگو که از اموال خودم بدهکاری مرا بدهد و برایم حلالیت بطلبد. همسر عزیزم در آخر من اختیار تام به پدر زن و مادر زنم می دهم که هر کاری که برای تو و فرزندانم صلاح هست انجام دهند و از اینکه زیر بار زحمات آنها ماندم شرمنده هستم و امیدوارم مرا حلال کنند. کاری هم می خواستم برای پدر و مادرت انجام دهم که اگر شهید شدم آن را به گور می برم. همسر مهربانم در آخر می گویم تنها چیزی که فکرش را نمی کردم همین وصیت نامه بود و چه سخت است نوشتن ناکامی و رویاهای خودم در این آخر نتوانستم دلم را راضی کنم که چیزی نگویم دلم ترکید و این کلمات از آن خارج شد. ای کاش می توانستم برای آخرین بار خانواده عزیزم را ببینم کاش می توانستم رو به روی آنها بایستم و بگویم دوستتان دارم . ای کاش می توانستم همسرم ، بابک و میترا عزیزم را ببینم. کاش می توانستم یک بار دیگر به دیدار آنها بروم و با آنها وداع کنم. دلم می خواست چهره زیای فرزندانم را غرق هزاران بوسه می کردم و آنها را مثل یک گل سرخ برای آخرین بار می بوسیدم.
ولی فردا عملیات شروع می شود و     رویاهایی         می باشد. همگی شما عزیزان را به پروردگار متعال می سپارم . جلال کسرائی فرزند میر حسین کسرائی دارای شماره شناسنامه ۱۳۴۷۶ صادره از مرند متولد ۱۳۴۰ متاهل دارای ۲ فرزند به نامهای میترا و بابک .
۷/۱۰/۶۵ سید جلال کسرائی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.